درسنامه آموزشی تاریخ معاصر ایران کلاس یازدهم با پاسخ درس 19: تحولات ایران پس از تبعید امام خمینى
-
تاریخ معاصر ایران
- درس 1: حکومت قاجار از آقامحمدخان تا محمدشاه
- درس 2: دوران ناصرالدین شاه
- درس 3: زمینههای نهضت مشروطه
- درس 4: آغاز حرکت مردم علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی
- درس 5: مشروطه در دورۀ محمدعلی شاه
- درس 6: دورۀ دوم مشروطه (1288-1293 ش)
- درس 7: کودتای 1299
- درس 8: رضاخان؛ تثبیت قدرت
- درس 9: ویژگیهای حکومت رضاشاه
- درس 10: سقوط رضاشاه
- درس 11: اشغال ایران توسط متفقین و آثار آن
- درس 12: نهضت ملی شدن صنعت نفت
- درس 13: زمینههای کودتای 28 مرداد
- درس 14: کودتای بیست و هشتم مرداد
- درس 15: ربع قرن سیطرۀ آمریکا بر ایران
- درس 16: زمینهها و هدفهای اصلاحات آمریکایی در ایران
- درس 17: پیدایش نهضت روحانیت و اوجگیری بیداری اسلامی
- درس 18: قیام 15 خرداد
- درس 19: تحولات ایران پس از تبعید امام خمینی
- درس 20: ایران در مسیر انقلاب اسلامی
- درس 21: پیروزی انقلاب اسلامی
- درس 22: دولت موقت مهندس مهدی بازرگان
- درس 23: اولین دورۀ ریاست جمهوری
- درس 24: جنگ تحمیلی رژیم بعثی حاکم بر عراق علیه ایران
- درس 25: آرمانها و دستاوردهای انقلاب اسلامی
- درس 26: بیداری اسلامی در جهان اسلام
اوضاع سیاسی ایران در فاصلهٔ 1343 تا 1356 ش
سیاست داخلی: در این سالها امیرعباس هویدا نخستوزیر بود. دوران نخستوزیری او که سیزده سال طول کشید، اوج استبداد و دیکتاتوری محمّدرضا شاه در ایران است. نخستوزیر، وزیران، نمایندگان مجلس شورای ملّی و مجلس سنا و حتی مقامات پایینتر از آن، براساس میل و خواست شاه عزل و نصب و یا انتخاب میشدند. شاه در تمام امور و شئون کشور دخالت میکرد و دولت و دو مجلس مجری فرامین او بودند. محمدرضا شاه حتی حزبهای فرمایشی و دولت ساخته را تعطیل و نظام تکحزبی برقرار کرد و همهٔ مردم ایران را مکلّف ساخت که در حزب شاه، یعنی حزب رستاخیز عضویت یابند. حزب رستاخیز به مثابه یک سازمان امنیتی جدید در ذیل ساواک فعالیت خود را آغاز کرد که علاوه بر فعالیتهای بهظاهر حزبی، عملکرد تمام گروهها و بخشهای فعال در سیاست رژیم را رصد کرده و گزارش آن را به شاه منتقل مینمود. بنای حزب رستاخیز بر این است که معترضان به برنامه شاه در ایران، باید بین زندان، تبعید یا محو شدن، یکی را انتخاب کنند.
در سالهای مذکور شاه با تبلیغات وسیع، اصلاحات موسوم به انقلاب سفید را به اجرا گذاشت. تمام رسانهها و ابزارهای تبلیغی رژیم مأموریت داشتند از برنامههای انقلاب سفید تعریف و تمجید کنند.
در عرصهٔ فرهنگی، رژیم برنامههای گستردهای را به قصد تضعیف ارزشهای دینی و ملی و ترویج فرهنگ غربی تدارک دید. شاه جشنهای تاجگذاری و جشنهای 2500 ساله را به همین منظور و با نوعی حس تفاخر برگزار کرد. این جشنها رؤیاهای بلند پروازانهٔ شاه بود. او در مقایسه با بسیاری از شخصیتهای مطرح جهان فاقد مقبولیت مردمی بود و برای کسب اعتبار کاذب، درصدد برآمد، حکومت و شخصیت خود را به کوروش، پادشاه بزرگ هخامنشی پیوند زند و از این طریق محبوبیت و مشروعیتی کسب کند. او با این کار، چندین هزار سال تمدن ایران باستان قبل از هخامنشیان و نیز هزار و چهارصد سال از تمدن ایران اسلامی را نادیده گرفت. تغییر تقویم هجری شمسی به تقویم شاهنشاهی نیز در همین راستا بود. نتیجهٔ این اقدامها، تخریب و تضعیف مؤلفههای هویت ملی بود.
حکومت شاه در فاصلهٔ سالهای 1343 تا 1356 ش، سیاست فشار بر منتقدان و سرکوب مخالفان را شدت بخشید. نیروهای ساواک، شهربانی و ژاندارمری برای مقابله با مردم بسیج شدند؛ برای هماهنگی مطلوب در میان نیروهای سرکوبگر، کمیتهٔ مشترک ضد خرابکاری شکل گرفت. دستگیری، حبس، تبعید و ممنوع المنبر کردن، کمترین اقدام نیروهای امنیتی رژیم در برابر منتقدان و مخالفان بود.
شدیدترین برخورد با مخالفان در فاصلهٔ سالهای 1350 تا 1355 ش صورت گرفت. در این سالها ساواک وحشیانهترین شیوههای شکنجه را علیه مبارزان بهکار برد؛ جمع زیادی در زیر شکنجه شهید شدند و برخی دیگر تیرباران شدند.
زندانی و تبعید کردن روحانیان، دانشمندان، فرهنگیان، استادان دانشگاه و نویسندگان پیامدهای منفی بسیاری برای رژیم داشت. براساس اعلام سازمان عفو بینالمللی، ایران در سالهای مذکور از نظر تعداد زندانیان سیاسی، با حدود دویستهزار زندانی مقام سوم را در جهان داشت.
سیاست خارجی: سیاست خارجی حکومت پهلوی در فاصلهٔ 1343 تا 1356 ش، همچون سالهای پیش از آن و حتی بیشتر از آن تحت تأثیر منافع و اغراض قدرتهای بزرگ جهان و بهخصوص آمریکا قرار داشت.
در این سالها سلطهٔ سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا بر ایران افزایش یافت. با انتخاب ریچارد نیکسون از حزب جمهوریخواه به ریاست جمهوری آمریکا، این کشور نقش ژاندارمی منطقهٔ خلیج فارس را به شاه واگذار کرد. پشتیبانی آمریکا بر غرور و استبداد محمّدرضا شاه در داخل ایران افزود و او را سرمست قدرت کرد.
روابط حکومت پهلوی در این دوران با سایر کشورهای غربی از جمله انگلستان نیز گرم و دوستانه بود. شاه همچنین با شوروی که رقیب و دشمن آمریکا بود، مناسبات سیاسی نسبتاً دوستانهای داشت و به رغم سلطهٔ آمریکا بر ایران، روابط حکومت پهلوی با شوروی سرد و خصومت آمیز نبود.
خریدهای تسلیحاتی سنگین رژیم پهلوی و پیامدهای آن
محمّدرضا شاه که قدرتش را بر پایههای دیوان سالاری دولتی، دربار و ارتش استوار ساخته بود، به پیروی از پدرش رضا شاه، بهطور غیرمعقولی، به خرید تسلیحات نظامی روی آورد. به گونهای که از سال 1974م/ 1353 ش به بعد، شاه اوّلین مشتری سلاحهای جنگی آمریکا در دنیا بود. سهم ایران در هزینههای نظامی نسبت به تولید ناخالص ملّی بهطور متوسط سه برابر بیشتر از آمریکا و یا اتحاد جماهیر شوروی و شش برابر بیشتر از کشورهای فرانسه و انگلستان بود. شاه بهطور متوسّط، سالیانه بیش از 30 درصد از بودجهٔ دولت را صرف هزینههای نظامی میکرد.
افزایش خرید تسلیحات نظامی ایران از آمریکا، موجب وابستگی بیشتر ایران به آمریکا و حضور گستردهٔ مستشاران آمریکایی در کشور ما شد؛ به گونهای که بیشترین تعداد مستشاران آمریکایی در یک کشور خارجی، در ایران حضور داشتند و این تعداد در اواخر حکومت پهلوی به 90 هزار نفر رسید.
افزایش سرسامآور بودجهٔ نظامی آثار زیانباری بر اقتصاد ایران داشت. صنعت و بهویژه کشاورزی کشور ما بهتدریج به سمت وابستگی پیش رفت. فرایند این وابستگی به سود آمریکا بود؛ زیرا درآمد حاصل از نفت، صرف واردات کالاهایی میشد که پیش از اصلاحات آمریکایی و انقلاب به اصطلاح سفید، کشاورزان و صنعتگران ایرانی تولید میکردند؛ بنابراین دلارهای نفتی، بار دیگر به مبدأ اولیهٔ خود یعنی کشورهای غربی، بهویژه آمریکا باز میگشت.
همچنین شاه بخشی قابل توجه از درآمدهای نفتی را به خرید سهام و سرمایهگذاری در شرکتهای ورشکستهٔ اروپایی و آمریکایی و دادن وام به کشورهای وابسته به بلوک غرب، اختصاص داد.
گسترش فساد اقتصادی در ارکان حکومت پهلوی
فساد و دخالتهای بیرویهٔ خاندان سلطنت در اقتصاد ایران، باعث نابههنجاریهای مختلفی شد. اعضای خانوادهٔ پهلوی، از طریق درآمد حاصل از فروش زمینهای متصرفی در دورهٔ رضاشاه و برداشت بیش از دو میلیارد دلار از درآمدهای نفتی، ثروت زیادی اندوختند. آنان همچنین از قمارخانهها و سایر مکانهای فساد، قاچاق مواد مخدر، دلالی معاملههای خارجی و مشارکت نامشروع در سهام صدها شرکت خصوصی و دولتی، سود کلانی میبردند. در رأس آنها، شخص محمّدرضا شاه و برادران و خواهرانش قرار داشتند. همهٔ ارکان حکومت، اعم از نیروهای امنیتی، نظامی و اداری، در خدمت افزایش این ثروتهای بادآورده بودند. «منابع غربی داراییهای خانواده سلطنتی در ایران و خارج از کشور را بین پنج تا بیست میلیارد دلار برآورد کردهاند.»
استمرار مبارزه پس از تبعید امام خمینی
«من برای دفاع از وطنم تبعید شدم». این اولین سخن امام خمینی هنگام تبعید به ترکیه با افسر مأمور در درون هواپیما بود.
امام خمینی در تاریخ 13 مهرماه 1344 از ترکیه به نجف اشرف تبعید شد. در نجف، استقبال کمنظیر و باشکوهی از امام خمینی بهعمل آمد. شاه با تبعید امام خمینی میخواست رهبری نهضت را از ایران دور سازد تا شعلههای بیداری را در ایران خاموش کند. به همین منظور ساواک برای جلوگیری از ارتباط امام خمینی با ملت ایران تلاشهای زیادی انجام داد، حتی از چاپ و توزیع رسالهٔ امام خمینی به شدّت جلوگیری و دارندهٔ آن را شش ماه تا دو سال به زندان محکوم میکرد. کوشش رژیم شاه برای دور کردن امام خمینی از ایران و فراموش شدن نام و راه ایشان، نتایج معکوسی بهدنبال داشت؛ روزبهروز پیوند رهبری با مردم عمیقتر و بر عظمت و محبوبیت وی افزوده شد.
امام خمینی در دوران تبعید با مواضع شجاعانه، هوشمندانه و نیز سادهزیستی مثال زدنیاش همهٔ محدودیتها و تنگناها را تحمل کرد. او در اعماق دل مردم ایران و مبارزان مسلمان در کشورهای اسلامی و آزادیخواهان جهان جای گرفت. صفات و ویژگیهایی که در امام یکجا جمع شده بود، از وی شخصیت بیبدیل و متمایزی ساخته بود.
امام خمینی در دوران تبعید پیوسته مردم را به استقامت دعوت میکرد و به آنان امید میبخشید. ایشان ضمن تحلیلهای روشنگرانه دربارهٔ مسائل ایران و حوادث غرب آسیا (خاورمیانه) بهویژه جنگ اعراب و اسرائیل، همواره خطر سلطهٔ همهجانبهٔ آمریکا بر ایران و پیامدهای فرهنگی و سیاسی ناشی از آن (که عظمت و استقلال ایران را مخدوش میکرد)، گوشزد میکرد.
امام خمینی نیز کوشید میان روحانیون و دانشگاهیان در مبارزه علیه شاه وحدت ایجاد کند. وی خطاب به روحانیون میفرمود: «شما دانشگاهیان را از خودتان دور نکنید؛ زیرا مقدّرات ایران فردا بهدست آنها است». امام خمینی برای حفظ پایههای دین و استقلال ایران، پیوند و احترام متقابل میان طبقات روحانی و دانشگاهی را ضروری میدانست.
امام خمینی، ضمن تبیین نظریهٔ حکومت اسلامی که پیش از این در کتاب کشف الاسرار به طرح آن پرداخته بودند، به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی بر پایهٔ ماهیت سیاسی و اجتماعی دین مبین اسلام اهتمام ورزیدند.
رهبری سیاسی امام خمینی بهعنوان مرجع تقلید، اندیشهٔ جدایی دین از سیاست را که سالیان طولانی توسط رژیم پهلوی تبلیغ و ترویج میشد، کمرنگ کرد و فصل نوینی در اندیشهٔ سیاسی و فکری جامعه ایران گشود.
مبارزات دانشجویی
جنبش دانشجویی در دهههای 1340 و 1350 آرمانهایی مانند عدالت اجتماعی، استقلال، آزادی و پیشرفت کشور را سرلوحهٔ برنامههای خود قرار داد. این جنبش پس از 15 خرداد 1342 با روحانیت و دین پیوند استواری برقرار کرد.
انجمنهای اسلامی دانشجویان که پیش از این در دانشگاه تهران شکل گرفته بود، در سایر دانشگاههای ایران توسعه یافت. این تشکّل دانشجویی محور فعّالیتهای خود را بر موضوعات فرهنگی و مقابله با افکار مارکسیستی و الحادی و مخالفت با ایدهٔ جدایی دین از سیاست متمرکز ساخت.
گرایش محمّدرضا شاه به فرهنگ غرب باعث تضعیف هویت ملّی (ایرانی و اسلامی) و ایجاد پدیدهٔ از خودبیگانگی فرهنگی در جامعه شد. در این زمان اندیشمندان و روشنفکران دانشگاهی و حوزوی، در برابر مسخ فرهنگ و ارزشهای جامعهٔ ایرانی، برای احیای هویت دینی و بازگشت به خویشتن تلاشهای فرهنگی گستردهای کردند که میتوان به نقش شخصیتهایی چون علّامه طباطبایی، شهید مطهری، دکتر بهشتی، آیتالله خامنهای، آیتالله طالقانی، آیتالله هاشمیرفسنجانی، آیتالله مکارم شیرازی، دکتر باهنر، مهندس بازرگان، جلال آلاحمد، دکتر شریعتی، دکتر مفتح، علامه جعفری و علامه امینی (صاحبالغدیر) اشاره کرد.
گرایشهای فکری و روش مبارزهٔ مخالفان رژیم
مخالفان رژیم پهلوی، در این زمان، سه گروه بودند: گروه اوّل، مسلمانان انقلابی که با اعتقاد به رهبری امام خمینی مبارزه میکردند و به مبارزه، بهعنوان یک وظیفهٔ اسلامی و تکلیف شرعی مینگریستند. از دیدگاه امام خمینی، بهترین راه مبارزه با شاه، افزایش آگاهی عمومی و بسیج همگانی مردم برای مبارزهای فراگیر بود.
گروه دوم، چپگرایان بودند. این طیف، با تأثیر پذیرفتن از اندیشههای مارکسیستی، راهرهایی را، در پیروی از نظریههای مارکسیستی میدیدند. از دیدگاه اغلب اینان، «تنها راه رهایی، جنگ مسلّحانه» بود. تعلیم و تربیت چریک و به راه انداختن جنگ چریکی علیه حکومت پهلوی، از جمله اصلیترین روشهای آنان برای مبارزه بود.
گروه سوم، ملّیگرایان بودند. اغلب آنها اعتقادی به تغییر رژیم سلطنتی پهلوی نداشتند و معتقد بودند باید اصل سلطنت را پذیرفت ولی در جهت کاهش خودکامگی شاه تلاش کرد.
در اواسط دههٔ 1350 ش، هر سه جریان به موازات یکدیگر فعّالیت میکردند امّا رشد و گسترش جریان اسلام انقلابی سریعتر و ریشهدارتر بود.
پرسشهای نمونه (صفحه 173 کتاب درسی)
1- برنامههای فرهنگی رژیم پهلوی در فاصله ی 1342 تا 1356 ش چه اهدافی را تعقیب میکرد؟
تضعیف ارزشهای دینی و ملی و ترویج فرهنگ غربی.
2- اهداف و انگیزههای محمّدرضا شاه از برگزاری جشنهای 2500 ساله چه بود؟
او در مقایسه با بسیاری از شخصیتهای مطرح جهان فاقد مقبولیت مردمی بود و برای کسب اعتبار کاذب، درصدد برآمد حکومت و شخصیت خود را به کوروش، پادشاه بزرگ هخامنشی پیوند زند و از این طریق محبوبیت و مشروعیتی کسب کند.
3- عملکرد ساواک و نیروهای امنیتی رژیم پهلوی از 1342 تا 1356 ش چگونه بود؟
حکومت شاه در این فاصله سیاست فشار بر منتقدان و سرکوب مخالفان را شدت بخشید. نیروهای ساواک، شهربانی و ژاندارمری برای مقابله با مردم بسیج شدند؛ برای هماهنگی مطلوب در میان نیروهای سرکوبگر، کمیته مشترک ضدخرابکاری شکل گرفت. دستگیری، حبس، تبعید و ممنوع المنبر کردن، کمترین اقدام نیروهای امنیتی در برابر منتقدان و مخالفان بود.
4- به چهار مورد از فعّالیتهای سیاسی و فرهنگی امام خمینی (ره) در دوران تبعید اشاره کنید.
الف) تحلیلهای روشنگرانه درباره مسائل ایران و حوادث خاورمیانه بهویژهٔ جنگ اعراب و اسرائیل
ب) همواره خطر سلطهٔ همه جانبهٔ آمریکا بر ایران و پیامدهای فرهنگی و سیاسی ناشی از آن را گوشزد میکرد
پ) امام خمینی کوشید میان روحانیون و دانشگاهیان در مبارزه علیه شاه وحدت ایجاد کند
ت) ضمن تبیین نظریهٔ حکومت اسلامی به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی بر پایهٔ ماهیت سیاسی و اجتماعی دین مبین اسلام اهتمام ورزیدند
ث) اندیشهٔ جدایی دین از سیاست را که سالیان طولانی توسط رژیم پهلوی تبلیغ و ترویج میشد، کمرنگ کرد. (چهار مورد کافی است).
5- مخالفان رژیم پهلوی در فاصلهٔ 1342 تا 1356 ش، شامل چه گروههایی بودند؟
الف) مسلمانان انقلابی؛
ب) چپ گرایان؛
پ) ملی گرایان.
اندیشه و جستوجو (صفحه 173 کتاب درسی)
دربارهٔ زندگی و مبارزات شهید سیّدعلی اندرزگو، گزارشی تهیّه و در کلاس ارائه کنید.