Loading [MathJax]/extensions/TeX/color.js

گاما رو نصب کن!

اعلان ها
اعلان جدیدی وجود ندارد!
کاربر جدید

جستجو

میتونی لایو بذاری!
درحال دریافت اطلاعات ...

درسنامه آموزشی اصول عقاید (3) کلاس دوازدهم معارف با پاسخ درس 8: پر پرواز

آخرین ویرایش: 10:08   1403/11/15 50 گزارش خطا

در درس‌های پیشین دانستیم، همهٔ موجودات تحت اراده و مدیریت خداوند قرار دارند و به اذن او عمل می‌کنند.

در درس «پر پرواز» به یاری خداوند به بررسی این سؤال‌ها خواهیم پرداخت که:

- با توجه به اینکه همهٔ رخدادها و حوادث جهان تحت اراده و مدیریت خداوند هستند، نقش اختیار انسان در این نظام جهانی چیست؟
- آیا این نظام که با علم و ارادهٔ الهی اداره می‌شود، مانع اختیار انسان است یا بستری مناسب برای آن؟

اختیار: حقیقتی وجدانی و مشهود

میان حرکات قلب انسان برای گردش خون و حرکات پای وی هنگام قدم زدن تفاوت اساسی وجود دارد. همچنین تفاوت است میان حرکات دستی که بر اثر بیماری، لرزش دارد، با حرکات دستی که خود شخص برای غذا خوردن آن را بالا و پایین می‌آورد. ضربان قلب و حرکت دستی که لرزش دارد اختیاری نیست و انسان آنها را گزینش و انتخاب نمی‌کند. ولی حرکات پا برای رفتن به سوی یک مقصد و حرکات دست هنگام غذا خوردن اختیاری‌اند و انسان آنها را انتخاب و گزینش می‌کند.

«اختیار» که به معنای توانایی انجام یک کار و یا ترک آن است، حقیقتی وجدانی است و هرکس آن را در خود می‌یابد و می‌بیند که شبانه‌روز در حال تصمیم گرفتن برای انجام یک کار یا ترک آن است. حتّی کسی که آن را در سخن یا بحث انکار می‌کند، در عمل از قدرت اختیار خود بهره می‌برد و آن را اثبات می‌کند. مولوی این حقیقت را در قالب مثالی این‌گونه یادآوری می‌کند:

آن یکی بر رفت بالای درخت

می‌فشاند او میوه را دزدانه سخت

صاحب باغ آمد و گفت ای دَنی

از خدا شرمت، بگو چه می‌کنی؟

گفت: از باغ خدا بندهٔ خدا

می‌خورد خرما که حق کردش عطا

پس ببستش سخت آن دَم بر درخت

می‌زدش بر پشت و پهلو چوب سخت

گفت: آخر از خدا شرمی بدار

می‌کُشی این بی‌گنه را زار زار

گفت: کز چوبِ خدا این بنده‌اش

می‌زند بر پشت دیگر بنده‌اش

چوبِ حق و پشت و پهلو، آنِ او

من غلام و آلت فرمان او

البته بسیاری از امور اختیاری نیستند و ما آنها را انتخاب نکرده‌ایم. هیچ‌یک از ما در عملکرد دستگاه‌های متفاوت بدن، مانند دستگاه گوارش و یا گردش خون، و همچنین در قوانین حاکم بر طبیعت، مانند قانون جاذبهٔ زمین، توالی فصل‌ها و… نقشی نداریم و این امور خارج از اختیار ما و به صورت طبیعی انجام می‌شوند. اما در عین حال، همین اختیار محدود مبنای تصمیم‌گیری‌های ما و تعیین کنندهٔ عاقبت و سرنوشت ماست.

شواهد وجود اختیار

با وجود روشن بودنِ اختیار و بی‌نیازی آن از استدلال، شواهدی بر وجود آن را در خود می‌یابیم که عبارت‌اند از:

1. تفکّر و تصمیم: در طول شبانه‌روز تصمیم‌هایی می‌گیریم و برای این تصمیم‌ها ابتدا می‌اندیشیم و جوانب آن را با سبک و سنگین کردن می‌سنجیم. گاهی نیز دچار تردید می‌شویم که از میان چند راه و چند کار، کدام‌یک را انتخاب کنیم. دست آخر، پس از بررسی‌های لازم، یکی را برمی‌گزینیم و عمل می‌کنیم.

این که فردا این کنم یا آن کنم

خود دلیل اختیار است ای صنم

2. احساس رضایت یا پشیمانی : هرگاه در کار خود موفق شویم، احساسی از رضایت و خرسندی از خود، وجود ما را فرا می‌گیرد. این احساس رضایت نشانهٔ آن است که آن کار را از خود و نتیجهٔ اراده و تصمیم عاقلانهٔ خود می‌دانیم. گاه نیز در کاری مرتکب اشتباه می‌شویم و به خود یا دیگری زیان می‌رسانیم. در این هنگام احساس ندامت و پشیمانی به سراغمان می‌آید و با خود می‌گوییم ای کاش آن کار را انجام نمی‌دادم. این احساس ندامت نشانگر آن است که من توان ترک آن کار را داشته‌ام.

گر نبودی اختیار این شرم چیست

این دریغ و خجلت و آزرم چیست؟

و آن پشیمانی که خوردی زان بدی

ز اختیار خویش گشتی مهتدی

3. مسئولیت پذیری: هرکدام از ما خودمان را مسئول کارهای خود می‌دانیم. به همین سبب آثار و عواقب عمل خود را می‌پذیریم و اگر به کسی زیان وارد کرده‌ایم، جبران می‌کنیم. عهدها و پیمان‌ها نیز بر همین اساس استوار شده‌اند. بنابراین، اگر کسی پیمان‌شکنی کند و مسئولیتش را انجام ندهد، خود را مستحق مجازات می‌داند.

هیچ گویی سنگ را فردا بیا

ور نیایی من دهم بَد را سزا؟

هیچ عاقل مرکلوخی را زند؟

هیچ با سنگی عتابی کس کند؟

زمینه ساز شکوفایی اختیار

خداوند قدرت اختیار و اراده به ما عطا کرده و از ما خواسته است با استفاده از آن برای زندگی خود برنامه‌ریزی کنیم. به قلّه‌های کمال برسیم و تا آنجا پیش برویم که جز خداوند، عظمت آن را نمی‌داند.

البته، ما در دنیایی خیالی زندگی نمی‌کنیم، بلکه در جهانی زندگی می‌کنیم که خداوند امور آن را تدبیر می‌کند. قوانین مشخصی را بر آن حاکم کرده است و جهان هستی مطابق با آن قوانین عمل می‌کند و به پیش می‌رود. اکنون جای این پرسش هست که: آیا وجود خداوند و قوانین حاکم بر هستی مانع اختیار انسان‌اند یا زمینه‌ساز شکوفایی اختیار و بستری برای بهر‌ه‌مندی از آن می‌باشند؟ پاسخ به این سؤال را در دو بخش توضیح می‌دهیم:

1. اعتقاد به خدای‌ حکیم که با حکمت خود جهان را خلق کرده و اداره می‌کند این اطمینان را به انسان می‌بخشد که همهٔ حوادث و رخدادهای جهان، در یک برنامهٔ سامان‌دهی شده و غایتمند انجام می‌گیرد، نه اتّفاقی و بی هدف. انسانی که به حاکمیت چنین خدایی بر جهان معتقد است، با وجود اینکه خودش از شناخت علّت بسیاری از حوادث و رخدادهای جهان عاجز است، اما مطمئن است هر حادثه‌ای هدف معین و مشخصی دارد و از سر تصادف، غفلت یا ندانم کاری رخ نمی‌دهد.

قطره‌ای کز جویباری می‌رود

از پی انجام کاری می‌رود

همچنین اعتقاد به خدای حکیم، این اطمینان را به آدمی می‌دهد که جهان خلقت حافظ و نگهبانی دارد که اشتباه در کار او نیست. به عبارت دیگر، کشتی جهان ناخدایی دارد که به موجب علم و قدرت بی‌پایانش، هیچ‌گاه غرق و نابود نخواهد شد.

قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَ لَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ... (سورهٔ فاطر آیهٔ 41)
همانا خداوند نگه می‌دارد آسمان‌ها و زمین را از اینکه نابود شوند و اگر بخواهند نابود شوند، کسی نمی‌تواند آنها را حفظ کند، مگر خود خداوند.

چنین بینش و نگرشی به انسان اطمینان خاطر می‌دهد که می‌تواند در این جهان از قدرت اختیار خود بهره ببرد و برای ساختن امروز و فردای خود و جامعه بکوشد و ثمرات تلاش خود را مشاهده کند.

2. در نتیجهٔ اعتقاد فوق، انسان خداشناس می‌داند که زندگی در جهانی قانونمند که پشتوانهٔ آن علم و قدرت خداست، به وی امکان حرکت و فعالیت می‌دهد. زیرا او می‌تواند قوانین حاکم بر جهان خلقت را بشناسد و برای رفع نیازهای خود از قوانین استفاده کند و به هدف‌های خود برسد. به عبارت دیگر، او در جهانی زندگی می‌کند که «قضا و قدر الهی» بر آن حاکم است.

قدر و قضای الهی

اکنون لازم است این دو اصطلاح قرآنی را بیشتر بشناسیم و در معنا و مفهوم آنها عمیق‌تر تأمّل کنیم. «قَدَر» و «قَدۡر» به‌معنای «اندازه» به‌کار می‌روند و «تقدیر» به‌معنای «اندازه‌ گرفتن» است. «قضا» نیز به‌معنای «به انجام رساندن»، «پایان دادن»، «حکم کردن» و «حتمیّت بخشیدن» است. مخلوقات جهان، از آن جهت که خدای متعال با علم خود، اندازه، حدود، ویژگی، موقعیت مکانی و زمانی آنها را تعیین می‌کند، مقدَّر به تقدیر الهی هستند و از آن نظر که با فرمان، حکم و ارادهٔ الهی ایجاد می‌شوند، به قضای الهی وابسته‌اند. پس اینکه می‌گوییم قدر و قضای الهی بر جهان حاکم است، به این‌معناست که نقشهٔ جهان با همهٔ موجودات، ریزه‌کاری‌ها، ویژگی‌ها و قانون‌هایش از آن خدا و از علم خداست و اجرا و پیاده کردن آن نیز به ارادهٔ خداست. به همین دلیل، نه در نقشهٔ جهان نقصی هست و نه در اجرا و پیاده کردن آن.

خداوند، دربارهٔ قدر و قضای الهی و این قانونمندی تخلف ناپذیر و استوار، مثالی می‌زند و می‌فرماید:

لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (سورهٔ یس آیهٔ 40)
نه خورشید را سزد که به ماه برسد و نه شب بر روز پیشی جوید و همه بر مداری شناورند

هم اندیشی (صفحه 93 کتاب درسی)

 

داستان زیر را بخوانید:

روزی امیرمؤمنان علی با جمعی از یاران خود در سایهٔ دیواری نشسته بود. امام، متوجه کجی و سستی دیوار شد. برای اینکه دیوار روی ایشان و یاران خراب نشود، از آنجا برخاست و زیر سایهٔ دیواری دیگر نشست. یکی از یاران امام با این پندار که اگر قرار باشد دیوار بر سرمان خراب شود، حتما این کار انجام می‌شود و ما نمی‌توانیم تغییری در آن ایجاد کنیم، بنابراین، حرکت، تغییر مکان و تصمیم گرفتن براساس دستور عقل بی‌فایده است، به آن حضرت گفت:
- یا امیرالمؤمنین آیا از قضای الهی می‌گریزی؟
امام فرمود: «از قضای الهی به قَدَر الهی پناه می‌برم.»

1) شما با طرز فکر یار امام موافقید؟ چرا؟

2) مراد امام از جملهٔ «از قضای الهی به قدر الهی پناه می‌برم» چیست؟

اختیار انسان، یک تقدیر الهی

وقتی از تقدیر جهان به وسیلهٔ خداوند سخن می‌گوییم، منظورمان فقط تعیین طول، عرض، حجم، مکان و زمان یک موجود نیست. اینها ساده‌ترین و آشکارترین تقدیرها هستند. تقدیر الهی شامل همهٔ ویژگی‌ها، کیفیت‌ها و روابط میان موجودات می‌شود. اینکه آب در چند درجه بجوشد، تعداد الکترون‌های هر عنصر چه تعداد باشد، ماه در کدام مدار دور زمین گردش کند، بدن انسان از چه اعضایی تشکیل شود و هر عضوی کدام کار را انجام دهد، همه و همه از تقدیرات الهی است. یکی از تقدیرات الهی برای انسان این است که او دارای اختیار باشد. یعنی همان‌طور که مثلاً به آب، ویژگی مایع بودن را داده است، به انسان نیز ویژگی مختار بودن را عطا کرده است.

به تعبیر دیگر، خداوند این‌گونه تعیین کرده است که انسان کارهایش را «با اختیار انجام دهد» و کسی نمی‌تواند از اختیار، که ویژگی ذاتی اوست، فرار کند؛ حتّی اگر بخواهد فرار کند باز هم این یک کار اختیاری است؛ چون همین کار را با خواست و ارادهٔ خود انجام داده است.

هم اندیشی (صفحه 94 کتاب درسی)

 

1) آیا با جملات زیر موافقید؟ چرا؟
الف) تقدیرات و قانونمندی‌های جهان خلقت لازمهٔ اختیار انسان است.
ب) تقدیرات و قانونمندی‌های جهانِ خلقت، محدودکنندهٔ اختیار انسان است.

2) رد یا قبول هر یک از جملات بالا چه نقشی در پیشرفت یا عدم پیشرفت علوم دارد؟

رابطۀ اختیارِ انسان با ارادۀ خداوند

در اینجا ما با یک مسئلهٔ دیگر روبه‌رو می‌شویم؛ اینکه چگونه می‌توان هم به قضا و ارادهٔ الهی اعتقاد داشت و گفت همهٔ کارها با ارادهٔ خداوند انجام می‌شوند و هم انسان را موجودی مختار دانست که کارهایش را با ارادهٔ خودش انجام می‌دهد؟

برای پاسخ به این پرسش لازم است ابتدا با علّت‌هایی که در پیدایش یک پدیده دخالت دارند، بیشتر آشنا شویم. این علت ها دو دسته‌اند:

1. علّت‌های عرضی: در پیدایش هر پدیده ممکن است چند عامل به صورت مجموعه و با همکاری یکدیگر مشارکت کنند. مثلاً برای رویش یک گل، مجموعه‌ای از باغبان، خاک، آب، نور و حرارت، دست‌به‌دست هم می‌دهند و با مشارکت یکدیگر گل را پدید می‌آورند. یا مثلاً دو نفر دسته‌های گلدان بزرگی را می‌گیرند و آن را جابه‌جا می‌کنند. هر کدام از این دو نفر نیروی خاصی، مستقل از دیگری وارد می‌آورند و گلدان را جابه‌جا می‌کنند. این‌گونه علت‌ها را «عرضی» می‌گویند. در این مثال، هر عامل به طور مستقیم نقشی برعهده دارد که با نقش دیگری متفاوت است. با این حال، آن عامل نمی‌تواند به تنهایی امر مورد نظر خود را به سرانجام برساند.

2. علّت‌های طولی: گاهی تأثیر چند عامل در پیدایش یک پدیده این‌گونه است که مثلاً یک عامل در عامل دیگر اثر می‌گذارد و آن عامل دوم در عامل سوم تأثیر می‌کند تا اثر عامل اول را به معلول منتقل کند. برای مثال، وقتی که شما قلم به دست می‌گیرید و نامه می‌نویسید، چند عامل، در طول هم، در انجام این کار دخالت دارند:

اول: قلم که با حرکت خود روی صفحه جملات را می‌نگارد؛
دوم: دست شما که قلم را به حرکت درمی‌آورد؛
سوم: ساختار عصبی بدن که موجب حرکت دست شما می‌شود؛
چهارم: ارادهٔ شما که مقدم بر سه علّت قبلی است؛
پنجم: نفس یا روح شما که اراده از او پدید می‌آید.

کل کار نوشتن را به هر یک از این عوامل می‌توان نسبت داد. بدین‌ معنا که اگر هریک از این عوامل نبود، عمل نوشتن ممکن نمی‌شد. اما هر علّتی، به ترتیب، علت بودن خود را از عامل بالاتر می‌گیرد. قلم می‌نویسد، اما حرکت آن ناشی از حرکت دست است. حرکت دست به نوبهٔ خود محصول کار سیستم عصبی است. این کار هم ناشی از اراده و اراده هم از نفس شماست. این علّت‌ها را «طولی» می‌گویند.

در مثال پرورش گل، علّت‌ها در عرض هم قرار داشتند (در یک ردیف بودند)، اما در مثال نوشتن، علّت‌ها در طول هم هستند (در یک ردیف نیستند بلکه نسبت به هم در مرتبه‌های مختلف قرار دارند).

وجود اختیار و اراده در انسان به علت ارادهٔ الهی و خواست اوست. خداوند اراده کرده است که انسان موجودی مختار و دارای اراده باشد. در فعل اختیاری، تا زمانی که انسان به انجام فعلی اراده نکند، آن فعل انجام نمی‌گیرد. اما در عین حال، وجود ما، ارادهٔ ما و عملی که از ما سر می‌زند، همگی به ارادهٔ خداوند وابسته‌اند. یعنی ارادهٔ انسان در طول ارادهٔ خداست و با آن منافات ندارد.

هم اندیشی (صفحه 96 کتاب درسی)

 

فردی گفته است: «اگر خدا از قبل سرنوشت و آیندهٔ مرا می‌داند، تلاش و ارادهٔ من دیگر نمی‌تواند نقشی در آینده‌ام داشته باشد. اگر من تلاشی بکنم، چون در علم خداوند شکست من آمده است، تلاشم به جایی نخواهد رسید. اگر هم علم خداوند بر موفقیتم باشد، نیازی به تلاش ندارم.»

- آیا شما با او هم رأی هستید؟
- با مشورت دبیر خود، بگویید چه نقدی بر این اندیشه وارد است؟