درسنامه آموزشی اصول عقاید (3) کلاس دوازدهم معارف با پاسخ درس 10: حکمت خدا
تمامی پدیدههای جهان، تجلّی صفات الهی هستند و ما میتوانیم در پس هر مخلوق که در هستی میبینیم، خدای متعال را مشاهده کنیم، از همینرو در قرآن و سنت همواره بر شناخت خدای متعال از طریق مطالعه و دقت در آیات (نشانهها) آفاقی و انفسی تأکید شده است.
در این روشِ خداشناسی، خداوند را از طریق نشانههای او در طبیعت میشناسیم. هنگامی که جهان خلقت را تکیهگاه معرفت و شناخت خدا قرار میدهیم، طبیعت و تمام هستی را جلوهای از خداوند مییابیم و میفهمیم که خداوند منبع وجود، حیات، علم، قدرت و سایر کمالات است.
اما در این میان با مجهولاتی روبهرو میشویم که ممکن است مانع نشان دادن تصویری درست از خداوند شوند. مثلاً در مطالعهٔ طبیعت با این حقیقت روبهرو میشویم که آفت، بلا و مصیبتهایی وجود دارند که گریبانگیر موجودی مانند انسان میشوند و او را به دیار نیستی میبرند یا در مدّت حیاتش، زندگی او را قرین رنج و ناراحتی میکنند. این امور برای چیست؟
آفتها و بلاهایی نظیر بیماری، سیل، توفان، زلزله، مصیبت، جنگ، تضاد، ظلم و اختناق و غیره برای چیست؟ فلسفهٔ وجود آنها چیست؟
به بیانی دیگر، میان حکمت خدا و وجود این امور چه رابطهای هست؟ آیا وجود این امور در حکمت خدا خللی به وجود نمیآورد؟
حکیم بودن خدا
یکی از صفات خداوند که در ادیان الهی و به ویژه در قرآن کریم بر آن بسیار تأکید شده، «صفت حکیم» است. برای حکیم، معانی زیادی ذکر کردهاند که هرکدام به بُعدی از ابعاد حکمت اشاره دارد. یکی از معانی حکمت آن است که فاعل یک عمل از انجام اعمال لغو و بیهوده خودداری کند و کارهای او دارای اغراض معقول و موجّهی باشد.
اندیشه در آیات (صفحه 110 کتاب درسی)
بررسی آیات قرآن کریم نشان میدهد که صفت «حکیم» 20 بار کنار صفت «علیم» قرار گرفته است. میان علیم بودن خداوند و حکیم بودن خداوند، چه ارتباطی وجود دارد؟
برای اثبات این مدّعا که افعال خداوند دارای غایت و غرض است، دلایل بسیاری ذکر شدهاند که به یکی از آنها اشاره میکنیم:
هر فعلی که دارای هدف نباشد، لغو و بیهوده است و انجام فعل بیهوده از دیدگاه عقل، کاری زشت و غیرمنطقی به شمار میرود. از طرف دیگر، به دلیل آنکه خداوند دارای علم بینهایت و کمال مطلق است، انجام کاری که بیهدف و دور از حکمت باشد، از سوی او محال است. زیرا همهٔ کسانی که به کارهای بیهوده دست میزنند، عللی درونی یا بیرونی آنها را تحریک میکند تا آن اعمال را انجام دهند. منظور از علل درونی، برخی خصوصیات فردی است که شخص را به سوی امور بیهوده و لغو سوق میدهد. این خصوصیات، درونی و مربوط به شخصیت فرد هستند؛ مانند جهل و غفلت یا بیماریهای روانی.
علل بیرونی در محیط زندگی فرد وجود دارند و در سوق دادن فرد به انجام کار لغو و بیهوده نقش مؤثری ایفا میکنند؛ مانند دوستان منحرف و تربیت نادرستِ خانوادگی.
اما هیچکدام از این عوامل درونی و بیرونی در مورد خداوند صادق نیست.
بلکه او دارای همهٔ کمالات و در انجام همهٔ امور علیم و قدیر و نسبت به همهٔ مخلوقات رحیم است.
فعالیت (صفحه 111 کتاب درسی)
استدلال بالا را در قالب استدلال منطقی تنظیم کنید:
مقدمهٔ اول:
مقدمهٔ دوم:
نتیجه:
شر چیست؟
برای فهم رابطهٔ حکمت الهی با مسئله شُرور لازم است مفهوم شر را بشناسیم.
به نظر شما شر چیست و مصداقهای آن کداماند؟
امور شر به دو دسته تقسیم میشوند:
1. اموری که خود واقعیتی ندارند و از نبود کمالات ناشی میشوند.
2. امور واقعی که باعث ایجاد نقصان، کاستی و نیستی میشوند.
توضیح مطلب اینکه اموری مانند نادانی، ناتوانی و نابینایی، در واقع بهخودیخود چیزی نیستند، بلکه نبود برخی خیرات و کمالات هستند. برای نمونه، نادانی در حقیقت نبود علم است و ناتوانی، نبود توانایی و نابینایی، نبود بینایی است. نه اینکه نابینایی مثلاً شیء خاصی یا واقعیت ملموس دیگری باشد و یا نادانی مثلاً خود، موجودی در این عالم باشد. در واقع، وقتی شما دانشی را میآموزید، صرفاً چیزی به شما اضافه میشود که همان علم است. ولی از شما چیزی که خودش واقعیتی باشد (نادانی)، کم نمیشود. شما چیزی را از دست نمیدهید، بلکه صرفاً به علم شما افزوده میشود. از همینروست که میگویند: «ماهیت شر، عدمی است.» دسته دیگری از شرور در این عالم وجود دارند که خودشان عدمی نیستند، ولی باعث کاستی و نیستی میشوند و از آن جهت که سبب نقصان میشوند، به آنها «شر» میگوییم؛ مانند زلزله و سیل.
حکمت الهی و مسئلۀ شر
میدانیم که همهٔ افعال خداوند حکیمانه و دارای هدفهای معقول است ـ که البته این هدفها به مخلوقات او بازمیگردد و در جهت مصالح مخلوقات است ـ و نیز با انواع شر آشنا شدیم؛ اکنون پرسش آغاز درس را دوباره مطرح میکنیم که: اگر خداوند حکیم است و کارهایی که میکند بر مبنای مصالح مخلوقاتش است، پس فلسفهٔ وجود اموری مثل مرگ، زلزله، نقص و به طور کلی شر در عالم چیست؟ آیا وجود شر در تعارض با حکمت الهی (که اقتضای خیرخواهی برای مخلوقات را دارد) نیست؟
برای یافتن پاسخ درست این سؤال مهم، لازم است به چند نکته توجه شود:
1- محدودیت علم انسان
از آنجا که خداوند عالم، قادر و خیرخواه مطلق است، نظام هستی را به بهترین وجه خلق کرده و هر جزئی از اجزای آفرینش به بهترین وجهی که امکان داشته، خلق شده است. به همین سبب است که خداوند را «احسن الخالقین» میدانیم. از سوی دیگر، به محدودیت دانش بشر اعتقاد داریم. بنابراین نمیتوانیم ادعا کنیم که ما از همهٔ اسرار و رموز امور، از جمله آنچه که «شر» میدانیم، آگاهی داریم. بلکه چه بسا در این امور مصالح و منافع فراوانی نهفته باشد که ما از آنها بیخبریم و بدیهی است که نیافتن چیزی دال بر نبودن آن نیست. بدینترتیب، خردمندی اقتضا میکند که در داوریهای خود دربارهٔ حکیمانه نبودن وجود شر با احتیاط بیشتری گام برداریم، زیرا بسیار محتمل است، آنچه را که در واقع خیر است، شر بپنداریم.
مثلاً بیشتر انسانها مرگ را یکی از شرهای این عالم میدانند. حال تصور کنید که اگر هیچ انسانی نمیمرد و همهٔ انسانها از اول تاریخ تا آخر دنیا زنده میماندند، در آن صورت چه جمعیت عظیمی در کرهٔ زمین زندگی میکردند. آیا زندگی انسانها مختل نمیشد؟ آیا بیشتر عمر انسانها به نگهداری از انسانهای سالخورده و ناتوان نمیگذشت؟ یا مثلاً تصور کنید، اگر یکی از بلایای طبیعی چون آتشفشان نمیبود، چه بلایی بر سر کرهٔ خاکیمان میآمد؟ آتشفشانی که مانند دریچهٔ هوای یک زودپز مانع انباشت بیش از حد انرژی و گرما در درون زمین میشود. این در کنار فواید بسیار دیگری است که فوران آتشفشانها نصیب انسانها میگرداند؛ از ایجاد منابع عظیم انرژی گرفته تا پدید آمدن معادن فلزی و…
اندیشه در آیات (صفحه 114 کتاب درسی)
با تأمّل در آیهٔ زیر بگویید میان مفهوم آیه و مطالب بالا چه ارتباطی وجود دارد؟
... وَ عَسَی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسَی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (سورهٔ بقره، آیهٔ 216)
بلایای غیرطبیعی نیز مانند بلایای طبیعی هستند. گاهی انسان اموری را برای خود ناگوار قلمداد میکند و آنها را شر به حساب میآورد، غافل از اینکه چه فوایدی در پس آنها وجود دارد. البته شرور از آن جهت که شر محسوب میشوند، حکمت و علتهای دیگری دارند که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
فعالیت (صفحهٔ 114 کتاب درسی)
آیا شما نمونههای دیگری از بلایای طبیعی را میشناسید که برای انسان ناخوشایندند، اما در دل آنها منافع بسیاری نهفته است؟
2- غایت نهایی خلقت انسان
اصل دیگر این است که هدف نهایی از آفرینش انسان آن نیست که در دنیا به تنآسایی و بهرهمندی هرچه بیشتر از نعمتهای مادی مشغول باشد بلکه غایت اصلی و نهایی او رسیدن به سعادت و رستگاری حقیقی است که جز با نزدیکشدن به خداوند در سایهٔ بندگی او فراهم نمیشود. بر این اساس، به صرف آنکه امری با آسایش و رفاه مادی شخصی معارض بود، نباید آن را با غایت آفرینش انسان ناسازگار دانست. چه بسا سعادت و رستگاری آن شخص در گرو تحمل سختیها و ناهمواریها باشد. بنابراین، ممکن است آنچه ما آنها را شرور میدانیم، یکی از مهمترین عوامل کمککننده در جهت دستیابی انسان به غایت حقیقی خلقت خویش بوده و وجود آنها در نهایت سازگاری با حکمت الهی باشند.
3- حاکمیت قوانین الهی و نقش انسان در پدید آمدن شر
همانطور که در درس سنّتهای الهی خواندیم، خداوند، جهان هستی را با یک سلسله قوانین ثابت و پایدار اداره میکند. به تعبیر دیگر، یک سلسله قوانین ثابت و سنّتهای لایتغیر الهی بر پدیدههای جهان حاکم هستند. این قوانین مانند قراردادهای میان انسانها نیستند که با نظر و رأی انسانها عوض شوند بلکه مبتنی بر خصوصیات ذاتی و تغییرناپذیر جهان آفرینش و موجودات آن هستند و لذا تبدیل و تغییر آنها محال است.
یکی از قوانین ثابت خداوند آن است که انسانها از نعمت ارزشمند اختیار برخوردار باشند و با استفاده از همین نعمت است که عدهای راه صلاح را پیش میگیرند و عدهای نیز منشأ شر میشوند. روشن است که به لحاظ دینی، انسانها این شرها را پدید آوردهاند و لذا نمیتوان منشأ آنها را خداوند دانست. این امور با حکمت خداوند ناسازگارند.
یکیدیگر از قوانین ثابتی که عالم ماده، بر اساس آن تدبیر میشود، «اصل علیّت» است. زمانی که علتِّ تامهٔ یک معلول وجود داشته باشد، آن معلول به وجود میآید. زندگی و پیشرفتهای جهان مبتنی بر همین اصل اتفاق میافتند و حذف آن، زندگی را نابود خواهد کرد.
با توجه به اصل فوق، یک شر مانند ناشنوایی یا نابینایی را در نظر بگیرید. عامل آن چیست؟
ناشنوایی یا نابینایی یک معلول است که با وجود علّتِ تامهٔ آن به وجود میآید. شرهای طبیعی مثل نابینا و ناشنوا بودن بعضی از انسانها، از لوازم جهان طبیعت است. عالم ماده به دلیل وجود تزاحمها و تضادها، برخی از وسایل را از مجرای صحیح خود خارج میسازد، و این امر صرفاً مبتنی بر اصل علّیت است که اصلی است ثابت و تغییر ناپذیر. طبق اصل علّیت، زمانی که علت تامهٔ معلول مثل نابینایی، فراهم شد، گریزی از آن معلول نخواهد بود.
نقش اعمال انسان در ظهور برخی پدیدههای شر نیز به همینگونه است. به عنوان مثال گازهای سمی که کارخانهها و وسایل نقلیه تولید میکنند، سبب از بین رفتن لایهٔ ازون، افزایش دما و برهمخوردن تعادل در شرایط جوی کرهٔ زمین میشود و خسارتهای بسیاری را به انسانها به ویژه کشاورزان وارد میکند. این بلاها از افعال مستقیم یا غیرمستقیم انسانها نشأت میگیرند و با حکمت الهی ارتباطی ندارند.انسانها با وقوع این شرور تنها باید خودشان را سرزنش کنند.
به عبارت دیگر، انسان گاه برای خود و دیگران شرآفرین میشود ولی به دلیل ناآگاهی از رابطهٔ عمل خویش با آثار آن، نتیجهٔ نامطلوب اعمال خود را بهانهای برای اعتراض به حکمت الهی قرار میدهد. برای نمونه، اگر به منطقههایی که در آنها از سلاحهای شیمیایی در جنگها استفاده شده است توجه کنید، میبینید آثار مخرّب این بمبهای شیمیایی در چندین نسل از نوزادانِ تازه متولّدشده دیده میشود یا وقتی انسان زبالههای صنعتی را درون رودخانهها و دریاها میریزد و محیط طبیعت را آلوده و مسموم میکند، آثار بد این آلودگی گریبانگیر خودش میشود.
هم اندیشی (صفحه 116 کتاب درسی)
نمونههایی از شروری که انسان در زندگی فردی و اجتماعی، منشأ آن بوده است را نام ببرید.
4- نسبی بودن شر
شر مثل کوچکی و بزرگی از جمله «صفات نسبی» است که در مقایسه با موضوعات گوناگون، متفاوت میشود. توضیح آنکه هرگاه صدق یک صفت بر چیزی، به در نظر گرفتن امر سوم و مقایسهٔ این صفت با آن (امر سوم) مشروط باشد، آن صفت را نسبی مینامیم. به این مثال توجه کنید:
حجم یک مورچهٔ بسیار بزرگ که از بزرگی آن انگشت حیرت به دهان گرفتهاید و حجم یک شتر بسیار کوچک که از کوچکی آن در شگفتید، در نظر بگیرید. میبینید که شتر بسیار کوچک، هزاران برابر بزرگتر از آن مورچهٔ بسیاربزرگ است. چطور است که «بسیارکوچک» از «بسیاربزرگ» بزرگتر است؟ آیا این تناقض است؟ خیر، تناقض نیست.
آن بسیار کوچک، بسیار کوچک شترهاست و با مقیاس و قالبی که ذهن براساس سابقه از شتر ساخته، بسیار کوچک است. آن بسیار بزرگ هم بسیار بزرگ مورچههاست و با مقیاس و قالبی که ذهن براساس سابقه از مورچه ساخته، بسیار بزرگ است. یعنی این مورچه غولپیکر در مقایسه با سایر مورچهها غولپیکر است و آن شتر در مقایسه بادیگر شترها بسیارکوچک است؛ وگرنه همان مورچهٔ غول پیکر، بسیار کوچک تر از آن شتر کوچک است.
این است معنای اینکه میگوییم :«بزرگی و کوچکی دو مفهوم نسبیاند.»
شر نیز نسبی است. برای نمونه، اگر به هر یک از بلاهای طبیعی مانند سیل، زلزله و آتشفشان که در اطراف ما اتفاق میافتند یا حتی برخی حیوانات درنده و گزنده و میکروبها توجه کنیم، میبینیم که اینها اگرچه برای عدهای ممکن است زیانبار باشند، ولی برای عدهای دیگر مفید و حتّی ضروری هستند. از اینگونه امور، آنچه بد است، نسبت به شیء یا اشیای معیّنی بد است. زلزله برای تخلیهٔ انرژی زمین بد نیست، اما برای کسانی که روی گسل خانه ساختهاند، بد است. زهر مار، برای مار بد نیست، برای انسان و دیگر موجوداتی که از آن آسیب میبینند، بد است. گرگ برای گوسفند بد است، ولی برای خودش و برای گیاه بد نیست. همچنان که گوسفند هم نسبت به گیاهی که آن را میخورد و نابود میکند بد است، ولی نسبت به خودش یا انسان یا گرگ بد نیست.
حال که مشخص شد شر نسبی است و یک پدیده میتواند برای موجودی شر باشد و برای موجودی دیگر مفید، این سؤال مطرح میشود که: آیا موجود یا پدیدهای وجود دارد که وقتی شرهای آن را با منافع آن مقایسه میکنیم، به این نتیجه برسیم که شر آن بیشتر از نفع آن است؟ در ادامه پاسخ این سؤال را مییابید.
5- خیر بیشتر از شر
جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، سرشار از خیرها، خوبیها و کمالات است، با این حال، از آنجا که جهان مادی خاستگاه تزاحم است، رخداد برخی کاستیها و ضررها اجتنابناپذیر است. ولی واضح است که اگر اندازهٔ خیرها و شرهای عالم را با یکدیگر مقایسه کنیم، به راحتی متوجه میشویم که خیرهای آن بسیار بیشتر است. از همینرو، حکمت و رحمت خداوند اقتضا میکند چنین جهانی که خیرهایش به مراتب بیش از شرهایش است، آفریده شود. به بیان دیگر، از میان دو گزینهٔ آفریدن و نیافریدن جهان مادی که خیرهای آن به مراتب بیشتر از شرهای آن است، عقل حکم به آفریدن میکند.
هم اندیشی (صفحه 118 کتاب درسی)
امکان یا عدم امکان هر یک از فرضهای زیر را در این دنیا بررسی کنید.
الف) جهانی با غلبه زشتیها بر خیرات
ب) جهانی سراسر خیر و نیکی
برخی از آثار و ثمرات رخداد امور شر
1- شکوفا شدن استعدادها
آفرینش انسان و جایگاه عمومی او در جهان طبیعت به گونهای است که بسیاری از استعدادهای مادی و معنوی او جز با رویارویی با سختیها و مشکلات شکوفا نمیشوند. همانگونه که عضلات بدن ورزشکار تنها از راه تمرینهای سخت و طاقت فرسا ورزیده میشوند، پارهای قابلیتهای روحی و معنوی انسان نیز در برخورد با بلایا و مصائب به فعلیت میرسند. برای نمونه، بسیاری از اکتشافات و اختراعات علمی تحت تأثیر نیاز جدی انسان در برخورد با مشکلات حیات فردی و جمعی، رخ دادهاند.
2- آزمون الهی
همانطور که در درس قبل خواندیم، یکی از سنّتهای عمومی خداوند، «سنت امتحان» است. خداوند، براساس هدف آفرینش انسان و ویژگیهای وجودیاش، او را در صحنههای گوناگون زندگی میآزماید. خداوند گاه انسان را با رفاه و آسایش و گاه نیز با قراردادن در موقعیتهای سخت و دشوار و گرفتار کردن او در دامان بلاها و مصیبتها میآزماید. سربلندی و پیروزی در این آزمایشها موجب رشد و تکامل انسان به ویژه در بُعد معنوی او میشود. انسانهای دارا به اندازهٔ رفاهی که دارند، در برابر انسانهای مستمند مسئول هستند و باید از آنها دستگیری کنند. آنهایی که از نعمتهایی مانند سلامتی برخوردار هستند، باید درحد توانشان به انسانهای بیمار و ضعیف خدمت کنند. این خدمات، هم در بردارندهٔ کمکهای مادیاند و هم دربردارندهٔ کمکهای عاطفی. برای نمونه، کودکی که پدر یا مادر خود را از دست داده، ممکن است به کمک مالی دیگران نیازمند نباشد، ولی بیتردید به محبت و رسیدگی نیاز دارد. اینها گوشهای از وظایفی است که خداوند بر دوش انسانها قرار داده است و از آنان میخواهد که تا حد توانشان از ضعیفترها دستگیری کنند.
3- دریافت پاداش الهی
یکی از حکمتهای وجود جهان آخرت، دریافت پاداش عظیم در ازای صبوری بر مشکلات و سختیهای دنیاست. این معامله چون با خدا انجام میشود، حتماً سودآور خواهد بود. در حقیقت، هرچه از خوبی و بدی به بندهٔ مؤمن برسد، خیر اوست. زیرا اگر بدی به او برسد، با صبرکردن در راه خدا پاداشی عظیم در انتظار اوست و اگر خیر به او برسد، با بجا آوردن شکر آن نعمت، باز هم خداوند به او پاداش میدهد؛ اگرچه ثواب صبر بر مشکلات بسیار بیشتر است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (سورهٔ بقره، آیهٔ 153)
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از شکیبایی و نماز یاری جویید؛ زیرا خدا با شکیبایان است.
البته مسلّم است که صبرکردن در مصیبتها به معنای تسلیمشدن در برابر فقر و مشکلات نیست. بلکه انسان باید پیوسته برای تأمین رفاه خود و خانوادهاش و کسب روزی حلال بکوشد و اگر چنین کند، هم برای صبر بر مشکلات به او پاداش داده میشود و هم برای تلاش برای کسب روزی حلال و فائق آمدن بر مشکلات.
4- هشدار و بیدارگری
یکی دیگر از فایدههای مهم بلاها و مصیبتها آن است که انسان را از خواب غفلتی که بر اثر فروغلتیدن در نعمتهای دنیایی به آن دچار شده است، بیدار میکنند، مسئولیتهای مهم او را در برابر خداوند به او یادآور میشوند، تکبّرش را به تواضع و خضوع تبدیل میکنند و زمینهٔ مناسبی برای بازگشت او به مسیر حق آماده میسازند.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ (سورهٔ انعام آیهٔ 42)
5- قدرشناسی نعمتهای الهی
از دیگر فایدههای حوادث ناگوار آن است که انسان اهمیت نعمتهای الهی را دریابد و قدر آنها را بشناسد. از اینروست که گفتهاند: «قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی دچار آید.»
6- کفّارۀ خطاها و گناهان
نگاهی دقیق به گنجینهٔ آموزههای اسلام، به ما نشان میدهد که خداوند برخی از بندگانش را که او را میپرستند، گاهی به بلاهایی گرفتار میکند تا همین بلاها و مشکلاتی که در این دنیا میبینند، به منزلهٔ عذابی دنیوی باشد و آنها را از عذاب دردناک و هولناک آخرت برهاند. بنابراین بلاها و گرفتاریهای بندگان مؤمن میتواند در واقع تاوان و مجازاتی دنیوی باشد که باعث ریخته شدن گناهان فرد شود و وی را از عذاب اخروی که بسیار شدیدتر و طولانیتر است، رهایی بخشد. چنین دشواریهایی در ظاهر بلا و در واقع نوعی رحمت الهی و مایهٔ نجاتاند.
رسول خدا میفرماید که هیچ رنج و درد و اندوه و حتّی نگرانی خاطری به مؤمن نرسد، جز اینکه خداوند بدان گناهانش را بزداید. ولی مصائبی که دشمنان حق و حقیقت را گرفتار میکنند، میتوانند آغاز و مقدّمهای بر عذاب دردناکتر آخرت باشند.