گاما رو نصب کن!

{{ (unreadNum > 99)? '+99' : unreadNum }}
اعلان ها
اعلان جدیدی وجود ندارد!
{{ number }}

پربازدیدها: #{{ tag.title }}

خلاصه کتاب: شازده کوچولو نوشته‌ی آنتوان دوسنت ‌اگزوپری

بروزرسانی شده در: 13:24 1403/04/13 مشاهده: 41     دسته بندی: خلاصه کتاب

معرفی رمان شازده کوچولو

نام کتاب: شازده کوچولو
نویسنده: آنتوان دوسنت اگزوپری
سال انتشار: 1943
ژانر: داستان فلسفی، فانتزی
تعداد صفحات: حدود 100 صفحه (با توجه به نسخه‌های مختلف)

خلاصه:
شازده کوچولو داستانی است درباره‌ی یک خلبان که در صحرای آفریقا سقوط می‌کند و با یک شاهزاده کوچک از سیاره‌ای دیگر آشنا می‌شود. این داستان در قالب یک سفر معنوی و فلسفی بیان می‌شود که در آن شازده کوچولو از سیاره‌ای به سیاره‌ی دیگر سفر می‌کند و با شخصیت‌های مختلفی مواجه می‌شود که هر کدام نماینده‌ی نوعی نگرش یا رفتار انسانی هستند. در طول این سفرها، شازده کوچولو درس‌های مهمی درباره‌ی عشق، دوستی و معنی زندگی می‌آموزد.

فهرست مطالب

  1. معرفی خلبان و سقوط در صحرا
  2. دیدار با شازده کوچولو
  3. داستان گل سرخ شازده کوچولو
  4. سفر به سیارات مختلف
    • سیاره‌ی پادشاه
    • سیاره‌ی خودپسند
    • سیاره‌ی مرد مست
    • سیاره‌ی تاجر
    • سیاره‌ی فانوس‌بان
    • سیاره‌ی جغرافی‌دان
  5. سفر به زمین
    • آشنایی با مار
    • دیدار با گل رز
    • دیدار با روباه و درس دوستی
    • دیدار با لوکوموتیوران و بازرگان
  6. بازگشت به صحرا و پایان سفر

1. معرفی خلبان و سقوط در صحرا

خلبان (Pilot): داستان از زبان یک خلبان بی‌نام آغاز می‌شود که در دوران کودکی‌اش علاقه زیادی به نقاشی داشت. او نقاشی معروفی از یک مار بوآ کشید که یک فیل را بلعیده بود، اما بزرگترها نقاشی او را نمی‌فهمیدند و او را تشویق به پرداختن به موضوعات جدی‌تر کردند. این موضوع باعث شد تا او نقاشی را رها کرده و به خلبانی روی بیاورد.
سال‌ها بعد، در یکی از پروازهایش، هواپیمایش در صحرای آفریقا سقوط می‌کند. او مجبور می‌شود تا هواپیما را خودش تعمیر کند و در حالی که در تلاش برای زنده ماندن و تعمیر هواپیماست، با پسرکی عجیب و کوچک که از او می‌خواهد برایش یک گوسفند نقاشی کند، مواجه می‌شود.

2. دیدار با شازده کوچولو

شازده کوچولو (The Little Prince): شازده کوچولو از خلبان می‌خواهد که برایش یک گوسفند نقاشی کند. پس از چند تلاش ناموفق، خلبان سرانجام گوسفندی را درون یک جعبه نقاشی می‌کند که شازده کوچولو آن را می‌پسندد.
شازده کوچولو به تدریج داستان زندگی خود را برای خلبان بازگو می‌کند. او از سیاره کوچکی به نام B-612 آمده که به اندازه‌ای کوچک است که می‌تواند غروب و طلوع خورشید را چندین بار در روز تماشا کند. در طول این گفتگوها، خلبان متوجه می‌شود که شازده کوچولو از جهانی دیگر آمده و داستان‌های او ترکیبی از شگفتی و معصومیت کودکانه است.

3. داستان گل سرخ شازده کوچولو

گل سرخ (The Rose): شازده کوچولو درباره‌ی گل سرخی که در سیاره‌ی او رشد کرده بود، صحبت می‌کند. این گل سرخ زیبا و مغرور بود و شازده کوچولو با عشق و علاقه از او مراقبت می‌کرد. هرچند گل سرخ پرتوقع و گاهی خودخواه بود، شازده کوچولو او را دوست داشت و این موضوع برایش اهمیت داشت.
گل سرخ نمادی از عشق و علاقه است که شازده کوچولو نسبت به او احساس می‌کرد، اما از سوی دیگر، گل سرخ با رفتارهای خودخواهانه‌اش باعث ناراحتی شازده کوچولو می‌شد. این تضاد در احساسات باعث شد تا شازده کوچولو تصمیم بگیرد که سیاره‌ی خود را ترک کند و به سفری در کهکشان بپردازد.

4. سفر به سیارات مختلف

سیاره‌ها (Planets) و ساکنان آن‌ها: شازده کوچولو در جستجوی دانش و تجربه از سیاره‌ی خود به شش سیاره دیگر سفر می‌کند و با شخصیت‌های مختلفی آشنا می‌شود که هرکدام نماینده یک نوع نگرش یا رفتار انسانی هستند.

  • سیاره‌ی پادشاه (The King): شازده کوچولو به سیاره‌ای می‌رسد که تنها ساکن آن یک پادشاه است. این پادشاه همه چیز و همه کس را زیر سلطه‌ی خود می‌خواهد و دستورات بی‌معنی می‌دهد. او از شازده کوچولو می‌خواهد که در قلمرو او بماند، اما شازده کوچولو ادامه سفر را ترجیح می‌دهد.

  • سیاره‌ی خودپسند (The Vain Man): مردی که تنها دغدغه‌اش تحسین شدن توسط دیگران است. او از شازده کوچولو می‌خواهد او را تحسین کند، اما شازده کوچولو از این رفتار خودپسندانه و بی‌معنی خسته می‌شود و سیاره را ترک می‌کند.

  • سیاره‌ی مرد مست (The Drunkard): مردی که دائماً در حال نوشیدن است تا غم‌هایش را فراموش کند. او اعتراف می‌کند که نوشیدن می‌کند تا فراموش کند که از نوشیدن خجالت می‌کشد. شازده کوچولو از این وضعیت افسرده و بی‌هدف به سرعت می‌گذرد.

  • سیاره‌ی تاجر (The Businessman): تاجری که به شمارش ستاره‌ها مشغول است و معتقد است مالک آن‌هاست. او درگیر حساب و کتاب‌های بی‌پایان خود است و از زندگی واقعی غافل مانده است. شازده کوچولو از این نگرش مادی‌گرایانه ناراحت می‌شود و سیاره را ترک می‌کند.

  • سیاره‌ی فانوس‌بان (The Lamplighter): مردی که وظیفه دارد هر روز فانوسی را روشن و خاموش کند. او با وفاداری و دقت این کار را انجام می‌دهد، هرچند این کار بی‌معنی به نظر می‌رسد. شازده کوچولو او را تحسین می‌کند اما نمی‌تواند در سیاره‌اش بماند.

  • سیاره‌ی جغرافی‌دان (The Geographer): جغرافی‌دانی که درباره‌ی مکان‌ها و زمین‌ها می‌نویسد ولی هرگز از دفترش بیرون نمی‌رود. او به شازده کوچولو توصیه می‌کند که به زمین برود تا بیشتر درباره‌ی آن بداند.

5. سفر به زمین

زمین (Earth) و تجربیات شازده کوچولو:

  • آشنایی با مار (The Snake): شازده کوچولو در صحرای آفریقا با ماری آشنا می‌شود که به او می‌گوید می‌تواند او را به سیاره‌ی خود بازگرداند. مار نمادی از مرگ است که می‌تواند به شازده کوچولو کمک کند تا به خانه‌اش برگردد.

  • دیدار با گل رز (The Roses): شازده کوچولو در باغی با گل‌های رز فراوان مواجه می‌شود و متوجه می‌شود که گل رز او خاص‌تر از همه‌ی آن‌هاست. این تجربه باعث می‌شود که شازده کوچولو به ارزش واقعی گل رز خود پی ببرد و بفهمد که عشق واقعی در تعهد و مراقبت است.

  • دیدار با روباه (The Fox) و درس دوستی: روباهی به شازده کوچولو می‌آموزد که معنای واقعی دوستی چیست و چگونه می‌توان دوست واقعی پیدا کرد. روباه به او می‌گوید که "تو برای همیشه مسئول آن چیزی هستی که اهلی کرده‌ای." این جمله معروف از روباه نشان‌دهنده‌ی مسئولیت و تعهد در دوستی و عشق است. شازده کوچولو از روباه یاد می‌گیرد که دوستی و عشق ارزشمندترین چیزها در زندگی هستند.

  • دیدار با لوکوموتیوران (The Railway Switchman) و بازرگان (The Merchant): شازده کوچولو با لوکوموتیورانی آشنا می‌شود که کودکان را به مکان‌های مختلف می‌برد و با بازرگانی که قرص‌های آب‌نوشی می‌فروشد تا انسان‌ها وقت بیشتری برای انجام کارهای بی‌معنی داشته باشند. این دو شخصیت نمادی از مشغولیت‌های بی‌هدف انسانی هستند و شازده کوچولو از آن‌ها می‌فهمد که انسان‌ها اغلب درگیر چیزهای بی‌اهمیت هستند و معنای واقعی زندگی را فراموش می‌کنند.

6. بازگشت به صحرا و پایان سفر

پایان داستان: شازده کوچولو و خلبان دوباره به صحرا بازمی‌گردند. شازده کوچولو تصمیم می‌گیرد که با کمک مار به سیاره‌ی خود بازگردد. مار به او وعده می‌دهد که او را به خانه‌اش بازخواهد گرداند. خلبان آخرین دیدار خود با شازده کوچولو را روایت می‌کند و می‌بیند که شازده کوچولو توسط مار نیش زده می‌شود و به زمین می‌افتد.

خلبان با غم و اندوه به جایی که شازده کوچولو ناپدید شده می‌نگرد و امیدوار است که روزی دوباره او را ببیند. پایان داستان باز است و خواننده را به تفکر درباره‌ی معنای واقعی زندگی، عشق و دوستی وامی‌دارد. خلبان نیز بعد از این تجربه، نگاه جدیدی به زندگی پیدا می‌کند و می‌فهمد که مهمترین چیزها آن‌هایی هستند که با قلب احساس می‌شوند، نه با چشم دیده می‌شوند.

مفهوم و پیام‌ها

مفاهیم اصلی و پیام‌های داستان: شازده کوچولو داستانی است که از زبان یک بزرگسال روایت می‌شود، اما با نگاهی کودکانه به دنیا، ما را به بازاندیشی درباره‌ی ارزش‌های زندگی و معنای دوستی و عشق دعوت می‌کند. این داستان با تصاویر زیبا و ساده‌ای که توسط خود نویسنده کشیده شده است، همچنان مخاطبان زیادی را جذب می‌کند و به عنوان یکی از برجسته‌ترین آثار ادبیات کودک و بزرگسال شناخته می‌شود. پیام اصلی داستان این است که چیزهای مهم در زندگی آن‌هایی هستند که با چشم دیده نمی‌شوند، بلکه با قلب احساس می‌شوند.