عملکرد چشم انسان: دریچهای شگفتانگیز به دنیای اطراف
ساختار چشم: اجزای اصلی این دوربین طبیعی
چشم از بخشهای مختلفی تشکیل شده که هر کدام وظیفهای خاص بر عهده دارند. درک این اجزا اولین قدم برای فهمیدن نحوه عملکرد چشم است.
نام جزء | توضیح | وظیفه |
---|---|---|
قرنیه (Cornea) | لایه شفاف و گنبدی شکل در جلوی چشم | شکستن و متمرکز کردن اولیه نور ورودی |
عنبیه و مردمک | قسمت رنگی چشم (عنبیه) و سوراخ مرکزی آن (مردمک) | تنظیم مقدار نور ورودی به چشم، مانند دیافراگم دوربین |
عدسی (Lens) | یک ساختار شفاف و انعطافپذیر پشت عنبیه | تمرکز دقیق نور روی شبکیه (عمل تطابق) |
شبکیه (Retina) | لایهای حساس به نور در پشت چشم | تبدیل نور به سیگنالهای الکتریکی (عکسبرداری) |
عصب بینایی (Optic Nerve) | دستهای از رشتههای عصبی | انتقال سیگنالها از شبکیه به مغز (ارسال اطلاعات) |
سفر نور: از ورود تا درک تصویر
فرآیند بینایی یک سفر خطی و منظم است. برای درک آن، میتوانیم مراحل زیر را به ترتیب دنبال کنیم:
۱. ورود نور: نور از یک شیء (مثلاً یک سیب قرمز) منعکس میشود و به چشم میرسد.
۲. شکست و تمرکز: نور اول از قرنیه عبور میکند که حدود 70% توان تمرکز نور را بر عهده دارد. سپس از مردمک عبور میکند که اندازه آن بسته به شدت نور، توسط عنبیه کوچک یا بزرگ میشود. در نهایت، نور به عدسی میرسد. عدسی با تغییر شکل خود (تطابق)، نور را دقیقاً روی شبکیه متمرکز میکند. این فرآیند شکست نور را میتوان با قانون اسنل (Snell's Law) توصیف کرد:
۳. تشکیل تصویر روی شبکیه: عدسی نور را روی شبکیه متمرکز میکند و یک تصویر کوچک و وارونه از شیء تشکیل میشود. مانند تشکیل تصویر در یک دوربین ساده.
۴. تبدیل نور به پیام عصبی: سلولهای حساس به نور در شبکیه، به نامهای سلولهای مخروطی (Cones) و سلولهای استوانهای (Rods)، این تصویر را تشخیص میدهند. مخروطها مسئول دید رنگی در نور زیاد و استوانهها مسئول دید در نور کم و تشخیص حرکت هستند. این سلولها انرژی نورانی را به سیگنالهای الکتروشیمیایی تبدیل میکنند.
۵. انتقال به مغز: سیگنالها از طریق عصب بینایی به مغز ارسال میشوند. جالب است بدانید که نقطهای در شبکیه به نام لکه کور وجود دارد که فاقد سلولهای گیرنده نور است و محل خروج عصب بینایی است.
۶. درک نهایی در مغز: مغز این سیگنالها را دریافت، پردازش و تفسیر میکند. مغز است که تصویر وارونه را صحیح میکند، رنگها را تشخیص میدهد و در نهایت به ما «احساس دیدن» آن سیب قرمز را میدهد.
دید رنگی: دنیای رنگارنگ چگونه شکل میگیرد؟
توانایی دیدن رنگها به لطف سه نوع سلول مخروطی در شبکیه ممکن میشود. هر نوع به طولموج خاصی از نور حساس است: قرمز، سبز و آبی. مغز با ترکیب سیگنالهای دریافتی از این سه نوع مخروط، میلیونها رنگ مختلف را میسازد. این نظریه سهرنگی بینایی رنگ پایهای برای ساخت صفحهنمایشها و دوربینهای رنگی است.
مثلاً وقتی به یک پرتقال نگاه میکنید، نور زرد-نارنجی منعکس شده از آن، هر سه نوع مخروط را تا حدودی تحریک میکند. مغز شما الگوی خاص این تحریک را به عنوان رنگ «نارنجی» تفسیر میکند.
یک آزمایش ساده برای درک عملکرد چشم
میتوانید با یک آزمایش بسیار ساده، عملکرد عدسی و تشکیل تصویر وارونه را شبیهسازی کنید. یک عدسی محدب (ذرهبین) بردارید و آن را در مقابل یک پنجره رو به یک منظره روشن نگه دارید. یک کاغذ سفید در پشت عدسی قرار دهید. با حرکت دادن کاغذ به عقب و جلو، نقطهای را پیدا خواهید کرد که در آن یک تصویر کوچک و وارونه از منظره بیرون روی کاغذ تشکیل میشود. این دقیقاً کاری است که عدسی چشم شما انجام میدهد!
اشتباهات رایج و پرسشهای مهم
مغز ما از زمان نوزادی یاد گرفته است که سیگنالهای دریافتی از چشم را تفسیر و "تصحیح" کند. بنابراین، ما جهان را همانطور که هست میبینیم. این یک فرآیند تطبیقی و یادگیری در مغز است.
خیر. برای دیدن، به نور نیاز داریم. سلولهای استوانهای شبکیه میتوانند در نور بسیار کم (مانند نور ستارهها) فعال شوند، اما در نبود کامل نور، هیچ سیگنالی برای ارسال به مغز وجود ندارد.
کوررنگی معمولاً زمانی رخ میدهد که یک یا چند نوع از سلولهای مخروطی (معمولاً مسئول تشخیص قرمز یا سبز) به درستی کار نکنند یا وجود نداشته باشند. این یک وضعیت اغلب ارثی است که باعث میشود فرد در تشخیص برخی رنگها مشکل داشته باشد.