سننسبی: رمزگشایی از تاریخچهٔ زمین
اصول بنیادین سننسبی
برای درک تاریخ زمین، نیاز به یک ساعت دقیق نداریم. کافی است بدانیم کدام رویداد زودتر و کدام دیرتر رخ داده است. این همان کاری است که سننسبی انجام میدهد. فرض کنید یک کیک چند لایه دارید. طبیعتاً لایههای پایینی زودتر پخته شدهاند و لایههای بالایی دیرتر. سنگهای تشکیلدهندهٔ پوستهٔ زمین نیز دقیقاً به همین صورت هستند.
این اصل ساده، اما بسیار قدرتمند، به ما میگوید که در یک سری لایهی رسوبی دستنخورده، قدیمیترین لایه در پایین و جوانترین لایه در بالا قرار دارد. حالا فرض کنید در لایهی میانی، آثاری از یک فسیل خاص پیدا شود. میتوانیم نتیجه بگیریم که سن این فسیل از لایهی زیرین خود جوانتر و از لایهی بالایی خود مسنتر است.
| نام اصل | توضیح ساده | مثال |
|---|---|---|
| برهمنهای | لایههای پایینی قدیمیتر از لایههای بالایی هستند. | یک کیک چند لایه |
| تطابق افقی | لایههای رسوبی در ابتدا به صورت افقی و موازی با سطح زمین تشکیل میشوند. | آب یک حوضچه که ذرات را به صورت لایهای تخت رسوب میدهد. |
| پیوستگی جانبی | یک لایهٔ رسوبی تا زمانی که به لبهی حوضهٔ رسوبی برسد، امتداد دارد و ضخامت آن کم میشود. | یک پتو که کل تخت را پوشانده است. |
| قطعشدگی | سنگ یا ویژگیای که یک لایهٔ دیگر را قطع میکند، از آن لایه جوانتر است. | یک شمع که داخل کیک فرو رفته است (شمع جوانتر است). |
فسیلهای راهنما: ساعتهای زیستچینهای
یکی از جالبترین ابزارها در سننسبی، استفاده از فسیلها است. اما نه هر فسیلی. فسیلهای راهنما۶ فسیلهایی هستند که دارای چهار ویژگی کلیدی هستند: پراکندگی جغرافیایی وسیع، تکامل سریع (یعنی در یک بازهٔ زمانی کوتاه آمده و رفتهاند)، زیستگاه گسترده و قابل تشخیص بودن.
برای مثال، فرض کنید فسیل یک موجود خاص به نام "تریلوبایت"۷ را فقط در لایههای خاصی از سنگها پیدا میکنیم. اگر این فسیل را در یک منطقهٔ ناشناخته ببینیم، بلافاصله میتوانیم بگوییم که سن آن لایهها مربوط به همان دورانی است که تریلوبایتها روی زمین زندگی میکردهاند. این کار، مقایسه و همبستگی سنی بین سنگهای مناطق مختلف جهان را ممکن میسازد.
چگونه یک ماجرای زمینشناختی را بازسازی کنیم؟
حالا بیایید از این اصول در یک سناریوی عملی استفاده کنیم. تصور کنید در یک دیوارهٔ سنگی، توالی لایههای زیر را مشاهده میکنیم (از پایین به بالا):
- لایه A: ماسهسنگ با فسیلهای صدف
- لایه B: شیل با فسیل برگ
- یک گسل۸ که همهی لایههای A و B را قطع کرده است.
- لایه C: کنگلومرا که روی سطح فرسایش یافتهی لایههای A و B و حتی روی گسل رسوب کرده است.
- یک دایک۹ (تودهی سنگی عمودی) که لایههای A، B و C را قطع کرده است.
با استفاده از اصول سننسبی، ترتیب رویدادها را اینگونه تعیین میکنیم:
۱. قدیمیترین رویداد: رسوبگذاری لایهی A (طبق اصل برهمنهای).
۲. سپس لایهی B روی A رسوب کرده است.
۳. پس از آن، گسل رخ داده و لایههای A و B را قطع کرده است (طبق اصل قطعشدگی، گسل از این لایهها جوانتر است).
۴. یک دوره فرسایش اتفاق افتاده که سطح لایههای A، B و گسل را تراشیده است.
۵. سپس لایهی C روی این سطح فرسایش یافته رسوب کرده است (پس از گسل و فرسایش تشکیل شده است).
۶. جوانترین رویداد: تزریق دایک که همهی لایههای قبلی از جمله C را قطع کرده است.
این تحلیل گامبهگام، یک داستان پیچیده از تاریخ زمین را برای ما روایت میکند، بدون آنکه بدانیم هر رویداد دقیقاً چند سال پیش رخ داده است.
اشتباهات رایج و پرسشهای مهم
خیر. سننسبی فقط ترتیب وقایع را مشخص میکند و به ما میگوید کدام سنگ یا رویداد قدیمیتر یا جوانتر است. برای تعیین سن دقیق (مثلاً 150 میلیون سال) باید از روشهای سنسنجی مطلق۱۰ مانند سنجش عناصر رادیواکتیو استفاده کرد.
اصول سننسبی مانند برهمنهای، فقط در مورد توالیهای دستنخورده و تغییر شکل نیافته کاربرد دارند. اگر چینخوردگیهای شدید یا گسلهای پیچیده، نظم اولیهٔ لایهها را به هم زده باشند، تحلیل سننسبی بسیار دشوار میشود.
بله، اما با روشی متفاوت. برای سنگهای آذرین، اصل قطعشدگی بسیار مهم است. یک تودهٔ آذرین که سنگهای اطراف را قطع میکند، مسلماً از آن سنگها جوانتر است. همچنین، اگر یک سنگ آذرین حاوی قطعاتی از یک سنگ رسوبی باشد (گوشهدار)، آن سنگ رسوبی قدیمیتر است.
سننسبی مانند یک نقشهخوانی هوشمندانه در تاریخ زمین است. با استفاده از اصول سادهای مانند برهمنهای و قطعشدگی، و ابزارهایی مانند فسیلهای راهنما، میتوانیم ترتیب وقایع زمینشناختی را حتی در اعماق زمان و بدون نیاز به دانستن سن عددی، رمزگشایی کنیم. این روش پایه و اساس درک ما از تاریچۀ زمین و تحول حیات روی آن است.
پاورقی
۱ سن نسبی (Relative Dating)
۲ Geology
۳ Stratification
۴ Principle of Superposition
۵ Rock Units
۶ Index Fossils
۷ Trilobite
۸ Fault
۹ Dike
۱۰ Absolute Dating