بهرغم درخواستهای مکرر، امام هر بار دعوت وی را رد میکرد. / امام پیش از حرکت به سوی خراسان بارها به زیارت قبر رسول خدا (ص) رفته و با صدای بلند میگریست. / حضرت پیش از خروج از مدینه، افراد خانواده خود را جمع کرده، گریست و به آنها فرموده بود که من از این سفر باز نخواهم گشت. / گفتوگوی امام با مأمون در جریان پیشنهاد خلافت حاکی از آن بود که مأمون این منصب را غصب کرده است. حضرت چنین فرموده بود: «اگر خلافت را خداوند به تو داده است جایز نیست به دیگری ببخشی و خود را از آن معزول نمایی و اگر خلافت از آن تو نیست حق نداری آن را به دیگران بدهی» / پس از آنکه امام ولایتعهدی را پذیرفت دستها را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «خدایا تو میدانی که من در مورد قبول ولایتعهدی مجبور و ناگزیر شدم، مرا مورد بازخواست قرار مده چنان که بنده و پیامبرت یوسف (ع) را به جهت مقامی که در حکومت مصر به دست گرفت بازخواست نکردی»