اگر ماهیتی را در نظر آوریم که موجود نیست و هرگز هم موجود نبوده و نخواهد شد، میتوانیم بگوییم که ممتنعالوجود است؛ حال یا ممتنعالوجود بالذات، مانند مثلث چهارضلعی، یا ممتنعالوجود بالغیر مانند دریای جیوه. گزارهیا که به درستی میتوان دربارهی هر دوی این حالتها گفت که دربارهی جفتشان صحیح باشد این که است که تاکنون موجودی که علّت تامهشان باشد تحقق نیافته است و هرگز هم تحقق نخواهد یافت، چون اگر علّت تامهی یک چیز تحقق یابد خود آن نیز تحقق خواهد یافت و حال آنکه میدانیم این موضوع مفروض ما، ممتنعالوجود است. بنابراین گزینهی «1» صحیح خواهد بود.
بررسی سایر گزینهها:
گزینهی «2»: نمیشود لزوماً گفت که این موضوع فرض گرفته شده توسط صورت سؤال ممتنع بالذات است و ممکن است که ممتنع بالغیر باشد و علّت آن موجود نباشد.
گزینهی «3»: ذات این موضوع لزوماً از هستی امتناع ندارد، بلکه میتواند ماهیتی ممکن باشد که فقط علّت موجود نشده و نخواهد شد.
گزینهی «4»: این موضوع مورد و علل آن نیز میتوانند همگی موضوعاتی «ممکن» باشند؛ یعنی امکان وجودی داشته باشند یا به عبارت دیگر ممکنالوجود باشند. این گزینه چون «امکان» وجود داشتن را سلب کرده است نادرست میباشد.