Loading [MathJax]/extensions/TeX/cancel.js

گاما رو نصب کن!

اعلان ها
اعلان جدیدی وجود ندارد!
کاربر جدید

جستجو

میتونی لایو بذاری!
درحال دریافت اطلاعات ...

درسنامه آموزشی عربی (3) انسانی کلاس دوازدهم انسانی با پاسخ درس 2: اَلْوَجْهُ النّافِعُ وَ الْوَجْهُ الْمُضِرُّ

آخرین ویرایش: 16:12   1401/10/21 54926 گزارش خطا

نَصِّ الدَّرسِ

﴿إنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ إنّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً﴾ اَلْکَهْف: 30
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند [بدانند که] ما پاداش کسی را که نیکوکاری کرده است تباه نمی‌کنیم.

فی عامِ أَلْفٍ وَ ثَمانِمِئَةٍ وَ ثَلاثَةٍ وَ ثَلاثینَ وُلِدَ فی مَمْلَکَةِ «السُّوَید» صَبیٌّ سُمِّیَ «أَلْفِرِد نوبِل». کانَ والِدُهُ قَدْ أَقامَ مَصْنَعاً لِصِناعَةِ مادَّةِ «النّیتروغِلیسِرین» السّائِلِ السَّریعِ الاِنْفِجارِ، وَلَوْ بِالْحَرارَةِ الْقَلیلَةِ.
در سال هزار و هشتصد و سی و سه در پادشاهی (کشور) سوئد پسری متولّد شد که آلفرد نوبل نامیده شد. پدر او کارخانه‌ای برای ساختن مادهّ نیتروگلیسیرین بر پا کرده بود، مایع سریع الانفجار  ولو با گرمای اندک.

اِهْتَمَّ أَلْفِرِد مُنْذُ صِغَرِهِ بِهذِٰهِ الْمادَّةِ، وَ عَمِلَ عَلَی تَطْویرِها مُجِدّاً، لِیَمْنَعَ انْفِجارَها. بَنیٰ مُخْتَبَراً صَغیراً لِیجُرْیَ فیهِ تَجارِبَهُ، وَلکِٰنْ مَعَ اَلْأَسَفِ انْفَجَرَ الْمُخْتَبَرُ وَ انْهَدَمَ عَلیٰ رَأْسِ أَخیهِ الْأَصغَرِ وَ قَتَلَهُ.
آلفرد از هنگام خردسالی‌اش به این مادّه اهمّیت داد و تلاشگرانه برای بهینه سازی‌اش کار کرد تا از انفجارش کار کرد تا از انفجارش جلوگیری کند. [او] آزمایشگاهی ساخت تا تجربه‌هایش را در آن تجرا کند، ولی شور بختانه آزمایشگاه منفجر شد و بر سر برادرِ کوچکش ویران شد و او را به قتل رساند. (کُشت)

هٰذِهِ الْحادِثَةُ لَمْ تُضْعِفْ عَزْمَهُ، فَقَدْ واصَلَ عَمَلَهُ دَؤوباً، حَتَّی اسْتَطاعَ أَنْ یَخْتَرِع مادَّةَ «الدّینامیتِ» الَّتی لا تَنْفَجِرُ إلّا بِإرادَةِ الْإنسانِ.
این رویداد (حادثه) عزم او را ناتوان (ضعیف) نکرد، [وی] کارش را با پشتکار ادامه داد تا توانست که مادّهٔ دینامیت را که فقط به خواست (ارادهٔ) انسان منفجر می‌شد، اختراع کند. (... مادّدهٔ دینامیت را که جز به خواست (ارادهٔ) انسان منفجر نمی‌شد، اختراع کند).

بَعْدَ أَنِ اخْتَرَعَ الدّینامیتَ، أَقْبَلَ عَلیٰ شِرائِهِ رُؤَساءُ شَرِکاتِ الْبِناءِ و الْمَناجِمِ و الْقُوّاتُ الْمُسَلَّحَةُ وَ هُم مُشتاقونَ لِاسْتِخْدامِهِ، فَانْتَشَرَ الدّینامیتُ فی جَمیعِ أَنْحاءِ الْعالَمِ.
پس از اینکه دینامیت اختراع شد، رئیسان (مدیران) شرکت‌های ساختمانی و معادن و نیروهای مسلّح در حالی که مشتاق به کارگیری آن بودند، برای خریدش روی آوردند.

قامَ أَلفِرِد بِإنشاءِ عَشَراتِ الْمَصانعِ وَ الْمَعامِلِ فی عِشْرینَ دَوْلَةً، وَ کَسَبَ مِنْ ذٰلِکَ ثَروَةً کَبیرَةً جِدّاً حَتّیٰ أَصْبَحَ مِنْ أَغْنیٰ أَغنیاءِ الْعالمِ.
آلفرد به ساختن ده‌ها کارخانه و کارگاه در بیست کشور اقدام کرد و از آن ثروت بسیار بزرگی به دست آورد تا اینکه از ثروتمندترین ثروتمندان جهان شد.

فَقَدِ اسْتفَاد الْإنسانُ مِنْ هٰذِهِ المْادَّةِ، وَ سَهَّلَ أَعمالَهُ الصَّعْبَةَ فی حَفْرِ الْأَنفاقِ وَ شَقِّ الْقَنَواتِ وَ إنشاءِ الطُّرُقِ وَ حَفْرِ الْمَناجِمِ وَ تَحْویلِ الْجِبالِ وَ التِّلالِ إلیٰ سُهولٍ صالِحَةٍ لِلزِّراعَةِ.
انسان از این ماده استفاده کرد و کارهای دشوارش (سخت خود) را در کندن (حفر) تونل‌ها و شکافتن کانال‌ها و ساختن راه‌ها و حفر معدن‌ها و تبدیل کوه‌ها و تپه‌ها به دشت‌های قابل کشاورزی آسان است.

وَ مِنَ الْأَعمالِ الْعَظیمَةِ الَّتی تَمَّتْ بِواسِطَةِ هٰذِهِ المْادَّةِ تَفْجیرُ الْأَرضِ فی قَناةِ «بَنَما» بِمِقدارٍ مِنَ الدّینامیتِ بَلَغَ أَرْبَعینَ طُنّاً.
و از کارهای بزرگی که به کمک این مادّه انجام شد، منفجر کردن زمین بود در کانال سوئز با مقداری دینامیت که به چهل تُن می‌رسید.

وَ بَعْدَ أَنِ اخْتَرَعَ نوبِل الدّینامیتَ، اِزِْدادَتِ الْحُروبُ وَ کَثُرَتْ أَدَواتُ الْقَتْلِ وَ التَّخْریبِ بِهٰذِهِ الْمادَّةِ، وَ إنْ کانَ غَرَضُهُ مِنِ اخْتِراعِهِ مُساعَدَةَ الْإنسانِ فی مَجالِ الْإعمارِ وَ الْبِناءِ.
و پس از اینکه نوبل دینامیت را اختراع کرد جنگ‌ها افزایش یافت و به کمک این مادّه ابزار کشتار و ویرانگری بسیار شد؛ گرچه هدف او از اختراعش کمک کردن به انسان در زمینه آبادانی و ساختن بود.

نَشَرَتْ إحْدَی الصُّحُفِ الْفَرَنسیَّةِ عِنْدَ مَوْتِ أَخیهِ الْآخَرِ عُنوانا خَطَأً: «ماتَ ألفرد نوبل تاجِرُ الْمَوتِ الَّذی أَصْبَحَ غَنیّا مِنْ خِلالِ إیجادِ طُرُقٍ لِقَتْلِ الْمَزیدِ مِنَ النّاسِ».
یکی از روزنامه‌های فرانسوی هنگام مرگ برادر دیگرش عنوان اشتباهی را منتشر کرد: «آلفرد نوبل بازرگان مرگ که در خلال ایجاد راه‌هایی برای کشتن بیشتر مردم ثروتمند شد، مُرد»

شَعَر نوبلِ بِالذَّنْبِ وَ بِخَیْبَةِ الْأَمَلِ مِنْ هٰذَا الْعُنوانِ، وَ بَقِیَ حَزیناً وَ خافَ أَنْ یَذْکُرَهُ النّاسُ بِالسّوءِ بَعْدَ مَوتِهِ. لذِٰلِکَ فَقَدْ بَنیٰ مُؤَسَّسَةً لِمَنْحِ الْجَوائِزِ الشَّهیرَةِ بِاسْمِ «جائِزَِةِ نوبل». وَ مَنَحَ ثَرْوَتَهُ لِشِراءِ الْجَوائِزِِ الذَّهَبیَّةِ لِکَی یُصَحِّحَ خَطَأََهُ.
نوبل از این عنوان احساس گناه و ناامیدی کرد و اندوهگین ماند و ترسید که مردم پس از مرگش او را به بدی یاد کنند. بنابراین سازمانی (مؤسّسه‌ای) را برای بخشیدن (اهدای) جایزه‌های معروف به «جایزهٔ نوبل» بنیان نهاد. (ساخت) و دارایی‌اش (ثروتش) را برای خریدن جوائز طلا (جایزه‌های طلایی) بخشید تا خطایش را درست کند. (تصحیح کند)

تُمْنَحُ هٰذِهِ الجْائِزَةُ فی کُلِّ سَنَةٍ إلیٰ مَنْ یُفیدُ الْبَشَریَّةَ فی مَجالاتٍ حَدَّدَها، وَ هیَ مَجالاتُ السَّلامِ وَ الْکیمیاءِ وَ الفْیزیاءِ وَ الطِّبِّ وَ الْأَدَبَِ و ... .
این جایزه در هر سال به کسی که در زمینه‌هایی که آن را مشخص کرده است (در زمینه‌های مشخّص) اهدا می‌شود، و عبارت است از: زمینه‌های صلح، شیمی، فیزیک، پزشکی، ادبیات و ...

وَلٰکِنْ هَلْ تُعْطَی الْجَوائِزُ الْیَومَ لِمَنْ هوَ أَهْلٌ لِذٰلِکَ؟!
ولی آیا امروزه این جوایز به کسی که شایستهٔ آن است اهدا می‌شود؟!

لِکُلِّ اخْتِراعٍ عِلْمیٍّ وَ ابْتِکارٍ فِی التِّقنیَّةِ وَجْهانِ: وَجْهٌ نافِعٌ، وَ وَجْهٌ مُضِرٌّ. وَ عَلَی الْإنسانِ الْعاقِلِ أَنْ یَسْتَفیدَ مِنَ الْوَجْهِ النّافِعِ.
هر اختراع علمی و نوآوری در فناوری دو رویه دارد: رویهٔ سودمند و رویهٔ زیان‌رسان، و بر انسان خردمند واجب است که از رویهٔ سودمند بهره ببرد. (استفاده کند.)

اَلْمُعْجَم

 أَجْریٰ: اجرا کرد (مضارع: یُجْری) «لِیُجْریَ: تا اجرا کند» اَلْأَهْل: شایسته الَدَّؤوب: با پشتکار اَلطُنّ: تُن «جمع: اَلْأَطْنان»
أَضْعفَ: ضعیف کرد اَلتَّحْویل: دگرگونی الَسُّوَیدْ: سوئد اَلْفَرَنسیَّة: زبان فرانسوی
اَلْإِعْمار: آباد کردن (أَعْمَرَ، یُعْمِرُ) اَلتَّطْویر: بهینه سازی سَهَّلَ: آسان کرد ≠ صَعَّبَ اَلْفیزیاء: فیزیک
أَفادَ: سود رساند (مضارع: یُفیدُ) اَلتِّقْنیَّة: فنّاوری (تکنیک) اَلسُّهول: دشت‌ها «مفرد: الَسَّهْل» قَناةُ بَنَما: کانال پاناما
أَقْبَلَ عَلیٰ: به ... روی آورد التِّلال: تپّه‌ها «مفرد: اَلتَّلّ» اَلشَّعیر: جو اَلْقَنَوات: کانال‌ها «مفرد: اَلْقَناة»
اَلْأَنْحاء: سمت‌ها، سوها «مفرد: اَلنَّحْو» تَمَّ: انجام شد، کامل شد (مضارع: یَتِمُّ) الَشَّقّ: شکافتن (شَقَّ، یَشُقُّ) کَسَبَ: به دست آورد
اَلْأَنْفاق: تونل‌ها «مفرد: اَلنَّفَق» جُلْبُ شَعیرَةٍ: پوست جویی الَصّالِحَةُ للِزِّراعَةِ: قابل کشت اَلْمَجال: زمینه «جمع: اَلْمَجالات»
اِنْهَدَمَ: ویران شد حَدَّدَ: مشخّص کرد اَلصَّبیّ: کودک، پسر «جمع: اَلصِّبْیان» اَلْمَناجِم‌: معادن «مفرد: اَلْمَنْجَم»
اِهْتَمَّ: اهتمام ورزید (مضارع: یَهْتَمُّ) خَیْبةُ الْأَمَلِ: ناامیدی ≠ اَلرَّجاء صَحَّحَ: تصحیح کرد نَشَرَ ـُ: پخش کرد

حَوْلَ النَّصِّ

أ. ضَعْ فِی الْفَراغ کَلِمَةً مُناسِبَةً حَسَبَ نَصِّ الدَّرْسِ.

1- بَعْدَ اخْتِراعِ الدّینامیتِ، اِزْدادَتِ الْحُروبُ وَ کَثُرَتْ وَسائِلُ الْقَتْلِ وَ التَّخْریبِ بِهٰذِهِ الْمادَّةِ.
پس از اختراع دینامیت جنگ‌ها افزایش یافت و وسایل کشتن و خراب کردن با این ماده زیاد شد.

2- أَقبَلَ عَلیٰ شِراءِ الدّینامیتِ رُؤَساءُ شَرِکاتِ الْبِناءِ وَ الْمَناجِم وَ الْقُوّاتُ الْمُسَلَّحَةُ.
سران شرکت‌های ساختمانی و معادن و نیروهای مسلح به خرید آن روی آوردند.

3- تُمْنَحُ جائِزَةُ نوبِل فی کُلِّ سَنَةٍ إلیٰ مَنْ یُفیدُ الْبَشَریَّةَ فی مَجالاتٍ مُحَدَّدَةٍ.
این جایزه هر سال به کسی داده می‌شود که به بشریت در زمینه‌هایی که مشخص شده سود برساند.

4- کانَ والِدُ نوبِل قَدْ أَقامَ مَصْنَعاً لِصِناعَةِ مادَّةِ «النّیتروغِلیسِرین».
پدر نوبل کارخانه‌ای را برای تولید ماده نیتروگلیسرین، بنیاد کرده بود.

5- قامَ أَلفِرِد بِإنشاءِ عَشَراتِ الْمَصانِعِ وَ الْمَعامِلِ فی عِشْرینَ دَوْلَةً.
آلفرد اقدام به ساخت ده‌ها کارخانه و کارگاه در بیست کشور کرد.

6- بَنیٰ نوبِل مُخْتَبَرا وَلٰکِنَّهُ انْفَجَرَ وَ انْهَدَمَ، وَ تَسَّببَ بِقْتَلِ أَخیهِ الْأَصغَرِ.
نوبل آزمایشگاهی ساخت ولی متأسفانه آزمایشگاه منفجر شد و ویران  شد و به کشتن برادر کوچکش منجر شد.

ب. عَیِّنِ الصَّحیحَ وَالْخَطأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرْسِ.

1- لَمْ یَکُنْ لِاخْتِراعِ الدِّینامیتِ تَأثیرٌ فی تَسْهیلِ الْأَعمالِ الصَّعْبَةِ کَحَفْرِ الْأَنفاقِ وَ شَقِّ الْقَنَواتِ. غ
اختراع دینامیت در آسان‌سازی کارهای سخت مانند حفر تونل‌ها و شکافتن کانال‌‌ها تأثیری نداشت.

2- خافَ نوبلِ أَنْ یَذْکُرَهُ النّاسُ بِالسّوءِ بَعْدَ مَوتِهِ؛ لِذٰلِکَ فَقَدْ بَنیٰ مُؤَسَّسَةَ «جائِزَةِ نوبلِ». ص
نوبل ترسید که مردم، پس از مرگش او را به بدی یاد کنند؛ بنابراین سازمان «جایزه نوبل» را بنیان نهاد.

3- اَلَّذینَ حَصَلوا عَلیٰ جَوائِزِ نوبِل خِلالَ السَّنَواتِ الْماضیَةِ کانوا کُلُّهُم أَهْلاً لِذٰلِکَ. غ
کسانی که در خلال سال‌های گذشته جوایزی به دست آوردند همگی شایسته آن بودند.

4- لِکُلِّ اخْتِراع عِلمْیٍّ وَ ابتْکِارٍ فِی التِّقنیِّةِ وَجْهٌ نافِعٌ، وَ وَجْهٌ مُضِرٌّ. ص
اختراع علمی و نوآوری در تکنیک یک رویه سودمند و یک رویه زیان‌رسان دارد.

5- إنَّ الْمُختَرَعاتِ الْحَدیثَةَ ساعَدَتِ الْبَشَرَ لِتَسْهیلِ أُمورِ الْحَیاةِ. ص
اختراعات نوین، بشر را برای آسان‌سازی کارهای زندگی کمک کرده است.

6- کانَ غَرَضُ نوبِل مِنِ اخْتِراعِ الدّینامیتِ إشاعَةَ الْحُروبِ. غ
هدف نوبل از اختراع دینامیت گسترش جنگ‌ها بود.

اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ (صفحهٔ 26 کتاب درسی)

 

عَیِّنِ «الْحالَ» فِی الْجُمَلِ التّالیَةِ.

1- وَصَلَ الْمُسافِرانِ إلَی الْمَطارِ مُتَأَخِّرَیْنِ وَ رَکِبا الطّائِرَةَ.
مسافران با تاخیر به فرودگاه رسیدند و سوار هواپیما شدند.

2- تَجْتَهَِدُ الطّالِبَِةُ فی أَداءِ واجِباتِهِا راضیَةً وَ تُساعِدُ أُمَّها.
دخترِ دانش‌آموز در انجام تکالیف‌هایش با خشنودی تلاش می‌کند و به مادرش کمک می‌کند.

3- یُشَجِّعُ الْمُتَفرِّجونَ فَریقَهُمُ الْفائِزَ فَرِحینَ.
امروز تماشا گران با خوشحالی تیم برنده‌شان را تشویق می‌کنند.

4- اَلطّالِبَتانِ تَقْرَآنِ دُروسَهُما مُجِدَّتَینِ.
دو دختر دانش آموز با جدّیّت درس‌هایشان را می‌خوانند.

اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ (صفحهٔ 27 کتاب درسی)

 

تَرْجِمِ الْآیاتِ الْکَریمَةَ، ثُمَّ عَیِّنِ «الْحالَ»

1- ﴿... وَ خلق الْإنسانُ ضَعیفاً﴾ اَلنِّساء: 28
و انسان ناتوان آفریده شده است.
حال: ضَعیفاً

2- ﴿... وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحْزَنوا وَ أَنتُمُ الْأَعْلَوْن ...﴾ آلُ‌عِمران: 139
و سست نشوید و اندوهگین نباشید در حالی که شما بر فراز هستید.
حال: أَنتُمُ الْأَعْلَوْن

3- ﴿کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبیّینَ مُبَشِّرینَ﴾ اَلْبَقَرَة: 213
مردم امّتی یگانه بودند و خداوند پیامبران را مژده ‌دهنده فرستاد.
حال: مُبَشِّرینَ

4- ﴿یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلیٰ رَبِّکِ راضیَةً مَرْضیَّةً﴾ اَلْفَجْر: 27 و 28
ای نفس آرام، با خشنودی و خدا پسندیدگی به سوی پروردگارت بازگرد.
حال: راضیَةً مَرْضیَّةً

5- ﴿إنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعونَ﴾ اَلْمائِدَة: 55
سرپرست شما تنها خدا و پیامبر و کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، کسانی که در حالی که ر رکوع هستند، نماز را بر پای می‌دارند و زکات می‌دهند.
هُمْ راکِعونَ

اَلتَّمارین

اَلْتَّمْرینُ الْأَوَّلُ (صفحهٔ 28 کتاب درسی)

 

اِبْحَثْ فی مُعْجَمِ الدَّرسِ عَنْ کَلِمَةٍ مُناسِبَةٍ لِلتَّوضیحاتِ التّالیَةِ.

1- أُسْلوبٌ أَوْ فَنٌّ فی إنْجازِعَمَلٍ، أوَ طَریقٌ یَخْتَصُّ بِمِهْنَةٍ، أَوْ عِلْمُ الصِّناعَةِ الْحَدیثَةِ. (اَلِّقْنیَّة)
شیوه یا هنری در انجام کاری یا راهی که ویژه شغلی است یا دانش صنعت نوین. (فناوری)

2- مَمَرٌّ تَحْتَ الْأَرضِ أَوْ فِی الْجَبَلِ، طولُهُ أَکْثَرُ مِنْ عَرْضِهِ، لَهُ مَدْخَلٌ وَ مَخْرَجٌ. (اَلنَّفَق)
گذرگاهی زیر زمین یا در کوه که دارازایش از پهنایش است و جای درون آمدن و بیرون رفتن دارد. (تونل)

3- مِنطَقَةٌ مُرتَفِعَةٌ فَوقَ سَطحِ الْأَرضِ، أَصْغَرُ مِنَ الْجَبَلِ. (اَلتَّلّ)
منطقه‌ای بلند بر فراز سطح زمین که از کوه کوچک‌تر است. (تپه)

4- مَکانُ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ النُّحاسِ وَ نَحْوِها فِی الْأَرضِ. (اَلْمَنجَم)
جای طلا، نقره، مس و مانند اینها در زمین. (معدن)

5- اَلَّذی یَسْعیٰ فی إنجازِ عَمَلِهِ، وَ لا یَشْعُرُ بِالتَّعَبِ. (اَلدَّؤوب)
کسی که برای انجام کارش تلاش می‌کند و احساس خستگی نمی‌کند. (سخت کوش)

6- وَزْنٌ یُعادِلُ أَلْفَ کیلوغرامٍ. (اَلطُّنّ)
وزنی که با هزار کیلو برابری می‌کند. (تن)

اَلتَّمْرینُ الثّانی (صفحهٔ 28 کتاب درسی)

 

اقِرْأَ النصََّّ التاّلیَ؛ ثمَُّ عیَِّنْ ترَجْمََةَ الکْلَمِاتِ الحْمَْراء،ِ وَ عیَِّنِ المَْطلوبَ منِْکَ.

الَخُْطبةَُ المِْئتَانِ وَ الرّابعَِةُ وَ العِْشْرونَ مِنْ نهَْج البْلَاغةَِ

... وَ اللهِ، لَوْ أُعْطیتُ الْأَقالیمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ أَفْلاکِها عَلَی أنْ أَعْصیَ اللهَ فی نَمْلَةٍ أَسْلُبُها جُلْبَ شَعیرَةٍ، ما فَعَلْتُ. وَ إنَّ دُنْیاکُم عِنْدی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فی فَمِ جَرادَةٍ تَقْضَمُها. ما لِعَلیٍّ وَ لِنَعیمٍ یَفْنیٰ وَ لَذَّةٍ لا تَبْقیٰ؟! نَعوذُ بِاللهِ مِنْ سُباتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعینُ.

خطبۀ دویست و بیست و چهارمِ نهج البلاغه
به خدا، اگر سرزمین‌های هفتگانه با هرچه زیر آسمان‌هایشان هست به من داده می‌شد تا در مورد مورچه‌ای از خدا نافرمانی کنم و پوستِ جویی را از آن به زور بگیرم، انجام نمی‌دادم؛ و بی گمان دنیایتان نزدِ من از برگی در دهانِ ملخی که آن را می‌جود، پست‌تر است. علی را چه کار با نعمتی که نابود می‌شود و لذّتی که نمی‌ماند؟! از به خواب رفتنِ خِرد و زشتیِ لغزش به خدا پناه می‌بریم و از او یاری می‌جوییم.

1- إعْرابَ هٰذِهِ الْکَلِماتِ.
نَمْلَةٍ: مجرور بحرف جر
جُلْبَ: مفعولٌ بِه
اَلْعَقْلِ: مضافٌ إلیه
جَرادَةٍ: مضافٌ إلیه

2- نَوْعَ فِعْلِ «فَعَلْتُ» و صیغَتَهُ: فعلٌ ماضٍ، متکلّمٌ وحدهُ

3- نَوْعَ فِعْلِ «تَقْضَمُ» و صیغَتَهُ: فعلٌ مضارعٌ، مفردٌ مؤنّثٌ غائبٌ

4- جَمْعَینِ لِلتَّکْسیرِ فِی النَّصِّ: أقالیم (إقلیم) و أَفلاک (فلک)

5- اَلْفِعْلَ الْمَجهولَ فِی النَّصِّ: أُعطیتُ

6- عَدَدَ الْأَفْعالِ فِی النَّصِّ: تسعة (تسعةُ أَفعالٍ)

اَلْتَّمْرینُ الثّالِثُ (صفحهٔ 29 کتاب درسی)

 

ضَعْ فِی الدّائِرَةِ الْعَدَدَ الْمُناسِبَ. «کَلِمَةٌ واحِدَة زائدَِةٌ»

1- اَلْقَناة: نَهْرٌ واسِعٌ أَوْ ضَیِّقٌ لِحَرَکَةِ الْمیاهِ مِنْ مَکانٍ إلیٰ آخَرَ.
(کانال): رودی پهناور یا تنگ برای حرکت آبها از جایی به جای دیگر.

2- اَلْفیزیاء: عِلْمٌ یَبْحَثُ عَنْ خَصائِصِ الْمَوادِّ وَ الظَّواهِرِ الطَّبیعیَّةِ وَ الطّاقَةِ.
(فیزیک): دانشی که درباره ویژگی‌های مواد و پدیده‌های طبیعی و انرژی جست‌و‌جو می‌کند.

3- اَلطّین: ترُابٌ مُختَلِطٌ بِالْماءِ، وَ قَدْ یُسَمَّی بِذٰلِکَ وَ إنْ زالَتْ عَنْهُ الرُّطوبَةُ.
(گِل): خاکی آمیخته با آب و گاهی به همین نام نامیده می‌شود گرچه رطوبت از آن زائل شود.

4- اَلتِّلالُ
(تپّه‌ها)

5- حِزامُ الْأَمانِ: شَریطٌ یَستَعمِلُهُ رُکاّبُ الطاّئِراتِ وَ السَّیّاراتِ للِنَّجاةِ مِنَ الْخَطَرِ.
(کمربند ایمنی): نواری که سرنشینان هواپیماها و خودروها برای رهایی از خطر به کار می‌برند.

6- اَلْجَرادَةُ: حَشَرَةٌ تَأْکُلُ الْمَحاصیلَ الزِّراعیَّةَ تَسْتَطیعُ أَنْ تَقْفِزَ مِتْراً واحِداً.
(ملخ): حشره‌ای که محصولات کشاورزی را می‌خورد و می‌تواند که یک متر بپرد.

اَلْتَّمْرینُ الرّابِعُ (صفحهٔ 30 کتاب درسی)

 

للِتَّرْجَمَةِ. (هَلْ تَعْلَمُ أنََّ ... ؟)

1- هَلْ تَعْلَمُ أنََّ  تَلَّفُظَ «گ» وَ «چ» وَ «ژ» مَوجودٌ فِی اللَّهجاتِ الْعَرَبیَّةِ الدّارِجَةِ کَثیراً ؟
آیا میدانی که تلفّظ «گ»، «چ»، «پ» و «ژ» در لهجه‌های عامیانهٔ عربی وجود دارد؟

2- هَلْ تَعْلَمُ أنََّ الْمُغولَ اسْتَطاعوا أَنْ یَهْجُموا عَلَی الصّینِ عَلیٰ رَغْمِ بِناءِ سورٍ عَظیمٍ حَوْلَها؟
آیا می‌دانی که مغول‌ها با وجودِ ساختن دیوار بزرگی دور چین توانستند به آن حمله کنند؟!

3- هَلْ تَعْلَمُ أنََّ الْحوتَ یُصادُ لِاسْتِخْراجِ الزَّیْتِ مِنْ کَبِدِهِ لِصِناعَةِ مَوادِّ التَّجْمیلِ؟
آیا می‌دانی که نهنگ برای در آوردنِ روغن از جگرش برای ساختنِ موادّ آرایشی صید می‌شود؟!

4- هَلْ تَعْلَمُ أنََّ الْخُفّاشَ هوَ الْحَیوَانُ اللَّبونُ الْوَحیدُ الَّذی یَقْدِرُ عَلیَ الطِّیَرانِ؟
آیا می‌دانی که خفّاش تنها جاندار پستانداری است که می‌تواند پرواز کند؟!

5- هَلْ تَعْلَمُ أنََّ عَدَدَ النَّمْلِ فِی العْالَمِ یَفوقُ عَدَدَ الْبَشَرِ بِمَلیونِ مَرَّةٍ تَقریباً؟
آیا می‌دانی که شمار (تعداد) مورچگان در جهان نزدیک به (تقریباً) یک میلیون بار بیشتر از شمار آدمیان است؟!

6- هَلْ تَعْلَمُ أنََّ طیسفون قُرْبَ بَغداد کانَتْ عاصِمَةَ السّاسانییّنَ؟
آیا می‌دانی که تیسفون، واقع در نزدیکی بغداد پایتخت ساسانیان بود؟!

7- هَلْ تَعْلَمُ أنََّ حَجْمَ دُبِّ الْباندا عِنْدَ الْوِلادَةِ أَصْغَرُ مِنَ الْفَأْرِ؟
آیا می‌دانی که اندازۀ خرس پاندا هنگام زاده شدن کوچک‌تر از موش است؟!

8- هَلْ تَعْلَمُ أنََّ الزَّرافةََ بَکْماءُ لَیْسَتْ لَها أَحْبالٌ صَوتیَّةٌ؟
آیا می‌دانی که زرافه لال است و تارهای صوتی ندارد؟!

9- هَلْ تَعْلَمُ أنََّ وَرَقَةَ الزَّیتونِ رَمْزُ السَّلامِ؟
آیا می‌دانی که برگ زیتون نماد صلح است؟!

اَلتَّمرینُ الْخامِسُ (صفحهٔ 32 کتاب درسی)

 

عَیِّنِ الصَّحیحَ فِی التَّحلیلِ الصَّرفیِّ وَ الْإعْرابِ لِما أُشیرَ إلَیهِ بِخَطٍّ.

{الْعُمّالُ الْمُجتَهِدونَ یَشْتَغِلونَ فِی الْمَصْنَعِ.} {نَجَحَتِ الطّالِباتُ فی الِامْتحِانِ.}

1- اَلْعُمّالُ أ. اِسْمٌ، جَمْعُ تَکْسیرٍ، اِسْمُ فاعِلٍ، مُعَرَّفٌ بِأَل، مُعْرَب مُبْتَدَأٌ وَ مَرْفوعٌ بِالضَّمَّةِ ص
ب. اِسْمُ مُبالَغَةٍ، جَمْعٌ مُکَسَّرٌ وَ مُفْرَدُهُ «الْعامِلُ» فاعِلٌ وَ مَرْفوعٌ بِالضَّمَّةِ غ
2- اَلْمُجتَهِدونَ أ. اِسْمُ فاعِلٍ، جَمْعٌ مُذَکَّرٌ سالِمٌ، مُعَرَّفٌ بِأَل صِفَةٌ وَ مَرْفوعَةٌ بِالتَّبَعیَّةِ لِمَوصوفِها ص
ب. اِسْمُ مَفْعولٍ، مُثَنّی، مُذَکَّرٌ، نَکِرَةٌ،، مَبْنیٌّ مُضافٌ إلَیهِ وَ مَجْرورٌ بِـ «و» فی «ـون» غ
3- یَشْتَغِلونَ أ. فِعْلٌ، جَمْعٌ مُذَکَّرٌ غائِبٌ، ثُلاثیٌّ مَزیدٌ مِنْ بابِ اِفتِعال، مَعْلومٌ، لازِم خَبَرٌ ص
ب. فِعْلٌ مُضارِعٌ، جَمْعٌ مُذَکَّرٌ مُخاطَبٌ، مَجْهولٌ، ثُلاثیٌّ مُجَرَّدٌ، مُتَعَدٍّ فاعِلٌ غ
4- اَلْمَصْنَعِ أ. اِسْمُ مَفْعولٍ، مُفْرَدٌ، مُعَرَّفٌ بِأَل مُضافٌ إلَیهِ وَ مَجْرورٌ غ
ب. اِسْمُ مَکانٍ، مُفْرَدٌ، مُذَکَّرٌ، مَعْرِفَةٌ مَجْرورٌ بِحَرْفِ جَرٍّ (فی الْمَصْنَعِ: جارٌّ وَمجْرورٌ) ص
5- نَجَحَتْ أ. فِعْلٌ ماضٍ، مُفْرَدٌ مُذَکَّرٌ مُخاطَبٌ، ثُلاثیٌّ مَزیدٌ مِنْ بابِ إفْعال، مَجْهولٌ غ  
ب. فِعْلٌ ماضٍ، مُفْرَدٌ مُؤَنَّثٌ غائِبٌ، ثُلاثیٌّ مُجَرَّدٌ، مَعْلومٌ، لازِمٌ ص  
6- اَلطّالِباتُ أ. مَصْدَرٌ، جَمْعٌ مُذَکَّرٌ سالِمٌ، مُعَرَّفٌ بِأَل مُبْتَدَأٌ وَ مَرْفوعٌ بِالضَّمَّةِ غ
ب. اِسْمُ فاعِلٍ، جَمْعٌ مُؤَنَّثٌ سالِمٌ، مَعْرِفَةٌ فاعِلٌ وَ مَرْفوعٌ بِالضَّمَّةِ ص
7- اَلِامْتِحانِ أ. مَصْدَرٌ مِنْ بابِ افِتْعِالٍ، مُفْرَد،ٌ مُذَکرٌَّ، مُعَرَّفٌ بأِلَ مَجْرورٌ بِحَرْفِ جَرٍّ (فی الِامْتِحانِ: جارٌّ وَمجْرورٌ) ص
ب. اِسْمُ تَفْضیلٍ، مُفْرَدٌ، مُذَکَّرٌ، مَعْرِفَةٌ بِالْعَلَمیَّةِ صِفَةٌ وَ مَجْرورَةٌ بِالتَّبَعیَّةِ لِمَوصوفِها غ

اَلتَّمرینُ السّادِسُ (صفحهٔ 33 کتاب درسی)

 

لِلتَّرْجَمَةِ.

1- کَتَبَ: نوشت قَدْ کُتِبَ التَّمرینُ: تمرین نوشته شده است.
لِمَ لا تَکْتُبینَ دَرْسَکِ؟ چرا درسَت را نمی‌نویسی؟
لَمْ تَکْتُبی شَیئاً: چیزی ننوشتی.
2- تَکاتَبَ: نامه نگاری کرد اَلصَّدیقانِ تَکاتَبا: آن دو دوست به هم نامه‌نگاری کردند. دوستان به هم نامه‌نگاری کردند.
أَیُّهَا الصَّدیقانِ، تَکاتَبا: ای دو دوست نامه‌نگاری کنید.
تَکاتَبَ الزَّمیلانِ: آن دو همکلاسی با هم نامه‌نگاری کردند.
3- مَنَعَ: بازداشت، منع کرد مُنِعْتُ عَنِ الْمَوادِّ السُّکَّریَّةِ: از موادّ قندی منع شدم.
لا تَمْنَعْنا عَنِ الْخُروجِ: مانع خروج ما نشو؛ مانع بیرون رفتنِ ما نشود؛ما را از خارج شدن منع نکن.
شاهَدْنا مانِعاً بِالطَّریقِ: مانعی را در راه دیدیم.
4- اِمْتَنَعَ: خودداری کرد کانَ الْحارِسُ قَدِ امْتَنَعَ عَنِ النَّوْمِ: نگهبان از خوابیدن خودداری کرده بود.
لا تَمْتَنِعوا عَنِ الْمُطالَعَةِ: از مطالعه خودداری نکنید.
لَنْ نَمْتَنِعَ عَنِ الْخُروجِ: از خارج شدن خودداری نخواهیم کرد.
5- عَمِلَ: کار کرد، عمل کرد لِمَ ما عَمِلْتُم بِواجِباتِکُم؟ چرا به تکالیفتان عمل نکردید؟
أَ تَعْمَلونَ فی الْمَصنَعِ؟ آیا در کاخانه کار می‌کنید.
اَلْعُمّالُ مَشغولونَ بِالْعمَلِ: کارگران مشغول کار هستند.
6- عامَلَ: رفتار کرد إلٰهی، عامِلْنا بِفَضْلِکَ: ای خدای من، با لطفت با ما رفتار کن.
إلٰهی، لا تُعامِلْنا بِعَدْلِکَ: ای خدای من، با دادگری‌ات با ما رفتار نکن.
کانوا یُعامِلونَنا جَیِّداً: با ما به خوبی رفتار می‌کردند.
7- ذَکَرَ: یاد کرد قَدْ ذَکَرَ الْمُؤمِنُ رَبَّهُ: مؤمن پروردگارش را یاد کرده است.
ذُکِرْتَ بِالْخَیْرِ: به نیکی یاد شدم.
قَدْ یَذْکُرُ الْأُستاذُ تَلامیذَهُ الْقُدَماءَ: استاد شاگردان قدیمیش را گاهی یاد می‌کند.
8- تَذَکَّرَ: به یاد آورْد جَدّی وَ جَدَّتی تَذَکَّرانی: پدر بزرگ و مادربزرگم مرا یاد می‌کنند.
سَیَتَذَکَّرُنا الْمُدَرِّسُ: معلّم، ما را به یاد خواهد آورد.
لا أَتَذَکَّرُ‌کَ یا زَمیلی: ای همکلاسیِ من، تو را به یاد نمی‌آورم.

اَلتَّمرینُ السّابِعُ (صفحهٔ 35 کتاب درسی)

 

عَیِّنِ «الحْالَ» فِی العِْباراتِ التاّلیةَِ.

1- مَنْ عاشَ بِوَجْهَینِ، ماتَ خاسِراً.
هر کس با دورویی زندگی کند زیانکار می‌میرد.
قید حالت: خاسِراً

2- أَقوَی النّاسِ مَنِ عَفا عَدَّوُهُ مُقتَدِراً.
نیرومندترین مردم کسی است که در حال اقتدار از دشمنش درگذرد.
قید حالت: مُقتَدِراً

3- عِندَ وُقوعِ الْمَصائِبِ تَذهَبُ الْعَداوَةُ سَریعَةً.
هنگام وقوع مصیبت‌ها، دشمنی به سرعت از بین می‌رود.
قید حالت: سَریعَةً

4- مَنْ أَذْنَبَ وَ هوَ یَضْحَکُ، دَخَلَ النّارَ وَ هوَ یَبکی.
هرکس گناه کند در حالی که می‌خندد، به جهنم وارد می‌شود در حالیکه گریه می‌کند.
قید حالت: هوَ یَضْحَکُ، هوَ یَبکی

5- یَبقَی الْمُحسِنُ حَیّاً وَ إنْ نُقِلَ إلیٰ منازِلِ الْأَمواتِ.
نیکوکار زنده می‌ماند اگرچه به منزل‌های مردگان منتقل شده باشد.
قید حالت: حَیّاً

6- إذا طَلَبْتَ أَنْ تَنجَحَ فی عَمَلِکَ فَقُمْ بِهِ وَحیداً وَ لا تَتَوَکَّلْ عَلَی النّاسِ.
هرگاه خواستی در کارت موفق شوی پس تنهایی به آن اقدام کن و به مردم توکّل نکن.
6- قید حالت: وَحیدا

اَلتَّمرینُ الثّامِنُ (صفحهٔ 36 کتاب درسی)

 

ضَعْ خَطّاً تَحتَ الْمُفرَدِ وَ جَمعِهِ.

1- مَصنَع، صِناعات
غ (مصنع: کارخانه ‌/ صناعات: ج صناعة: صنایع)

2- طَعام، مَطاعِم
غ (طعام: غذا / مطاعم : ج مطعم: رستوران‌ها)

3- ظاهِرَة، مَظاهِر
غ (ظاهره: پدیده ‌/ مظاهر : ج مظهر: نماد)

4- صَبیّ، صِبیان
ص (صِبیان: ج صَبیّ: کودک‌ها)

5- عَظْم، أَعاظِم
غ (عظم: استخوان / أعاظم : ج أعظم: بزرگتران)

6- مَملَکَة، مُلوک
غ (مملکه: کشور / ملوک : ج ملک: پادشاهان)

7- رَئیس، رُؤوس
غ (رئیس: رییس / رؤوس :ج رأس: سران)

8- قَناة، قَنَوات
ص (قنَوات: ج قنَاة: کانال‌ها)

9- عامِل، عُمّال
ص (عُمّال: ج عامِل: کارگران)

10- حَبْل، أَحبال
ص (أَحبال: ج حَبْل: طناب‌ها)

11- طَریق، طُرُق
ص (طرق: ج طریق :راه‌ها)

12- مَنجَم، أَنجُم
غ (منجم: ج مناجم: معدن‌ها/ أنجم: ج نجم: ستارگان)

13- جِرْم، جَرائِم
غ (أجرام: ج جِرم: پیکرها)

14- أَداة، أَدَوات
ص (أدََوات: ج أدَاة: ابزارها)

15- سَهْل، سُهول
ص (سُهول: ج سَهلْ: دشت‌ها)

16- عَمَل، أَعلام
غ (عَمل: کار / أعلام : ج علم: درفش‌ها)

17- نَفَق، أَنفاق
ص (أَنفاق: ج نَفَق: تونل‌ها)

18- لَحْم، لُحوم
ص (لحُوم: ج لَحْم: گوشت‌ها)

19- نَحْو، أَنحاء
ص (أَنحاء: ج نَحْو: سوها، روش‌ها)

20- تَلّ، تِلال
ص (تِلال: ج تَلّ: تپّه‌ها)