گاما رو نصب کن!

{{ number }}
اعلان ها
اعلان جدیدی وجود ندارد!
کاربر جدید

جستجو

پربازدیدها: #{{ tag.title }}

میتونی لایو بذاری!

خلاصه کتاب نظریه‌ جهانی شدن نوشته دیوید هلد و آنتونی مگ گرو ترجمه مسعود کرباسیان

بروزرسانی شده در: 17:05 1404/05/20 مشاهده: 13     دسته بندی: خلاصه کتاب

نظریه‌ جهانی‌شدن

معرفی کتاب

«نظریه‌ جهانی‌شدن» نوشتهٔ دیوید هلد و آنتونی مگ‌گرو با ترجمهٔ مسعود کرباسیان، نقشه‌ای جامع از مباحث نظری و تجربی دربارهٔ جهانی‌شدن ارائه می‌کند و نشان می‌دهد این پدیده صرفاً افزایش تجارت یا گردش سرمایه نیست، بلکه بازچینش عمیق روابط قدرت، زمان و مکان در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و زندگی روزمره است. نویسندگان با رویکردی میان‌رشته‌ای، از جامعه‌شناسی و اقتصاد سیاسی تا روابط بین‌الملل و مطالعات فرهنگی، چارچوبی می‌سازند که بتواند سرعت، گستره و عمق درهم‌تنیدگی جهان را همزمان توضیح دهد. آن‌ها از خواننده می‌خواهند جهانی‌شدن را نه یک روند خطی و اجتناب‌ناپذیر، بلکه میدان منازعه‌ای ببینند که نیروهای متضاد آن را پیش می‌برند و آهسته یا سریع می‌کنند.

کتاب سه موضع نظری مشهور را سامان می‌دهد: هایپرگلوبالیست‌ها که از فرارسیدن بازار و جامعهٔ جهانی سخن می‌گویند، شکاکان که بر تداوم دولت‌ملت‌ها و منطقه‌گرایی تأکید دارند، و دگرگون‌گرایان که جهانی‌شدن را فرایندی چندبُعدی و نامتقارن می‌دانند. هلد و مگ‌گرو با تحلیل داده‌های تاریخی و معاصر دربارهٔ تجارت، سرمایه، مهاجرت، ارتباطات، امنیت و فرهنگ، نشان می‌دهند چرا باید از ساده‌سازی پرهیز کرد و به جای داوری‌های کلی، الگوهای متفاوت جهانی‌شدن در مقیاس‌ها و حوزه‌های گوناگون را تشخیص داد. این خلاصهٔ مفصل، ابتدا مفاهیم و سنجه‌ها را روشن می‌کند، سپس به مباحث نظری و اقتصاد سیاسی جهانی، به مسئلهٔ حکمرانی و دموکراسی فراملی و به فرهنگ و نابرابری می‌پردازد، در پایان نیز جمع‌بندی راهبردی و سؤالات کلیدی را در اختیار خواننده قرار می‌دهد.

سرفصل‌های کلیدی کتاب

۱) مفاهیم، ابعاد و سنجه‌های جهانی‌شدن

هلد و مگ‌گرو جهانی‌شدن را به‌منزلهٔ افزایش درهم‌تنیدگی فرامرزی میان جوامع تعریف می‌کنند که در سه بعد سرعت، گستره و عمق قابل سنجش است. سرعت به شتاب جریان‌ها اشاره دارد؛ از تراکنش‌های مالی تا پیام‌رسانی دیجیتال. گستره میزان پوشش جغرافیایی شبکه‌ها را نشان می‌دهد و عمق به میزان نفوذ این ارتباطات در نهادهای داخلی، هویت‌ها و زندگی روزمره مربوط می‌شود. نویسندگان بر تمایز میان جهانی‌شدن، بین‌المللی‌شدن و منطقه‌گرایی تأکید دارند. بین‌المللی‌شدن به تعامل دولت‌ها در قالب مرزهای سنتی اشاره دارد، در حالی که جهانی‌شدن مرزها را به لحاظ عملی نفوذپذیر می‌کند و بازیگران غیردولتی، شبکه‌ها و پلتفرم‌ها را به کنشگران اصلی بدل می‌سازد.

سنجه‌های پیشنهادی کتاب شامل شاخص‌های جریان کالا و خدمات، سرمایهٔ مستقیم خارجی، مهاجرت، گردش دانش و فناوری، تراکم توافق‌های فراملی، تراکنش‌های دیجیتال و حتی سنجه‌های فرهنگی مانند گردش محتوا و زبان‌هاست. نویسندگان هشدار می‌دهند که این شاخص‌ها باید در بستر تاریخی خوانده شوند، زیرا موج‌های جهانی‌شدن با ضد‌موج‌های عقب‌نشینی همراه بوده‌اند. از نظر آن‌ها، فهم جهانی‌شدن بدون درک «قدرت‌هندسه» ممکن نیست. قدرت‌هندسه به توزیع نامتوازن ظرفیت کنش در شبکه‌ها اشاره دارد؛ برخی گره‌ها مرکزیت دارند و برخی پیرامونی‌اند. همین نامتقارنی است که توضیح می‌دهد چرا جهانی‌شدن برای گروه‌ها و مناطق مختلف پیامدهای متفاوت تولید می‌کند و چرا سیاست‌گذاری باید حساس به مقیاس و موقعیت شبکه‌ای هر کشور و هر طبقه باشد.


۲) چشم‌اندازهای نظری: هایپرگلوبالیست، شکاک و دگرگون‌گرا

بخش نظری کتاب سه رویکرد را به گفت‌وگویی نظام‌مند می‌نشاند. هایپرگلوبالیست‌ها بر فروکاهش نقش دولت‌ملت، اقتدار بازارهای جهانی و پیدایش جامعهٔ جهانی تأکید دارند. آن‌ها با استناد به همگرایی استانداردها، زنجیره‌های تأمین و انقلاب دیجیتال، از نوعی گذار به حکمرانی شبکه‌ای سخن می‌گویند. در سوی مقابل، شکاکان با مرور داده‌های تاریخی نشان می‌دهند که حجم تجارت و سرمایه در آستانهٔ جنگ جهانی اول به سطوحی مشابه امروز رسیده بود و با شوک‌های سیاسی فرو ریخت. از نگاه آن‌ها، آنچه واقعاً تقویت شده منطقه‌گرایی، بلوک‌های تجاری و مقاومت دولت‌ها در حوزه‌های حساس است نه پایان حاکمیت ملی.

هلد و مگ‌گرو گرایش دگرگون‌گرا را بسط می‌دهند. در این نگاه، جهانی‌شدن نه پایان دولت بلکه بازپیکربندی حاکمیت و اقتدار در سطوح چندگانه است. دولت‌ملت‌ها هنوز بازیگران کلیدی‌اند اما در تعاملی مستمر با نهادهای فراملی، شرکت‌های فراملی، شهرهای جهانی، شبکه‌های تخصصی و جامعهٔ مدنی قرار دارند. دگرگون‌گرایی به ناهمگنی و نامتقارنی روندها حساس است و جهانی‌شدن را عرصه‌ای منازعه‌آمیز می‌بیند که در آن نیروهای گشایش و انسداد همزمان عمل می‌کنند. این رویکرد امکان تحلیل همزمانِ ادغام مالی، بازگشت مرزها در امنیت و مهاجرت، و چندصدایی فرهنگی را فراهم می‌سازد و از نسخه‌های ساده‌انگار پرهیز می‌دهد. حاصل، چارچوبی است که می‌تواند تفاوت مسیرهای چین، اتحادیهٔ اروپا، آمریکای لاتین و آفریقا را بدون تقلیل‌گرایی توضیح دهد.


۳) اقتصاد سیاسی جهانی: زنجیره‌های ارزش، مالیه و نابرابری

نویسندگان با تمرکز بر اقتصاد سیاسی جهانی، چگونگی شکل‌گیری زنجیره‌های ارزش چندملیتی و محوری شدن استانداردها، لجستیک و پلتفرم‌های دیجیتال را واکاوی می‌کنند. بنگاه‌های فراملی با تقسیم کار خرد و برون‌سپاری جهانی، تولید را میان مناطق مختلف پخش کرده‌اند و دولت‌ها برای جذب حلقه‌های پردرآمد این زنجیره‌ها رقابت می‌کنند. رقابت مالیاتی، توافق‌های سرمایه‌گذارمحور و استانداردهای مالکیت فکری، میدان بازی را نامتوازن می‌سازد و امکان پرش صنعتی را برای برخی کشورها کاهش می‌دهد. در همین حال، انقلاب دیجیتال هزینه‌های مبادله را کاهش داده اما انحصارات پلتفرمی و تمرکز داده می‌تواند مزیت‌های غیرمنصفانه ایجاد کند.

کتاب نشان می‌دهد که نابرابری درون کشورها اغلب افزایش یافته، هرچند شکاف میان برخی مناطق جهان کاهش نسبی دیده است. این الگو نتیجهٔ ترکیب فناوری، سیاست‌های بازاری‌سازی، تضعیف چانه‌زنی نیروی کار و جابه‌جایی صنایع است. پیشنهاد هنجاری نویسندگان نه عقب‌نشینی از جهانی‌شدن بلکه بازطراحی قواعد آن است. سیاست‌های رقابت، شفافیت مالی، مالیات بر سودهای نامتعارف، استانداردهای کار و محیط زیست، و توانمندسازی مهارتی نیروی کار می‌توانند منطق ادغام را از رقابت بر سر کمترین استاندارد به رقابت بر سر نوآوری و بهره‌وری پایدار تغییر دهند. به بیان دیگر، اقتصاد سیاسی جهانی به قواعدی نیاز دارد که هزینه‌های بیرونی را در قیمت‌ها منعکس کند و مصونیت نهادی برای عبور سرمایه از مسئولیت اجتماعی ایجاد نشود.


۴) حکمرانی چندسطحی و دموکراسی در مقیاس جهانی

هلد و مگ‌گرو با طرح مفهوم حکمرانی چندسطحی، از حرکت تصمیم‌گیری عمومی از سطح ملی به شبکه‌ای از مقیاس‌ها سخن می‌گویند. امروز قواعد اثرگذار بر تجارت، سلامت، محیط زیست، امنیت سایبری و مهاجرت در ترکیبی از سازمان‌های بین‌المللی، رژیم‌های تخصصی، ائتلاف‌های داوطلبانه، دادگاه‌های فراملی و حتی کنسرسیوم‌های فنی تعیین می‌شود. پرسش اصلی این است که پاسخ‌گویی و نمایندگی سیاسی در این معماری چگونه تأمین می‌شود. نویسندگان با الهام از دموکراسی جهان‌وطنی، از لزوم تقویت سازوکارهای شفافیت، مشارکت ذی‌نفعان، دسترسی عمومی به اطلاعات و داوری مستقل دفاع می‌کنند و نشان می‌دهند فقدان این عناصر چگونه به بحران مشروعیت نهادهای فراملی و اوج‌گیری پوپولیسم دامن می‌زند.

رویکرد پیشنهادی آن‌ها بر پیوند سه سطح استوار است. در سطح ملی، پارلمان‌ها و دادگاه‌ها باید نظارت پیشینی و پسینی بر تعهدات فراملی داشته باشند. در سطح منطقه‌ای، اتحادیه‌ها و بلوک‌ها می‌توانند ظرفیت هماهنگی و استانداردگذاری را افزایش دهند و هزینه‌های تراکنش را کاهش دهند. در سطح جهانی، رژیم‌های موضوعی مانند تغییر اقلیم یا بهداشت عمومی باید با بودجه‌های پایدار، سازوکارهای سنجش و ضمانت اجرا تقویت شوند. این طراحی بدون جامعهٔ مدنی فرامرزی و رسانه‌های جهانی کارا نمی‌شود. به تعبیر نویسندگان، دموکراسی در عصر جهانی‌شدن تنها در صورتی پایدار می‌ماند که خطوط مسئولیت از محلی تا جهانی روشن و قابل پیگیری باشد و شهروندان بتوانند در شکل‌دهی قواعدی که بر زندگی‌شان اثر می‌گذارد، نقش معنادار ایفا کنند.


۵) فرهنگ، هویت، ریسک‌های جهانی و افق‌های آینده

نویسندگان در فصل پایانی به پویایی فرهنگی و ریسک‌های جهانی می‌پردازند. گردش بی‌سابقهٔ محتوا و افراد می‌تواند هم همگن‌سازی و هم تنوع‌افزایی ایجاد کند. زبان‌های جهانی، برندها و الگوهای مصرف فراگیر می‌شوند اما همزمان خرده‌فرهنگ‌ها و هویت‌های ترکیبی نیز رشد می‌کنند. کلید فهم این دوگانگی، قدرت‌هندسهٔ فرهنگی است. گروه‌هایی که دسترسی بیشتری به زیرساخت‌های ارتباطی، آموزش و تولید محتوا دارند، استانداردهای ذوق و روایت را شکل می‌دهند و دیگران ناگزیر به ترجمه و اقتباس می‌شوند. در کنار این پویایی، ریسک‌های جهانی مانند تغییر اقلیم، پاندمی‌ها، بحران‌های مالی و امنیت سایبری، مرز نمی‌شناسند و ظرفیت دولت‌های منفرد برای مدیریت آن‌ها محدود است. از این رو، همبستگی نهادی و دانشی در مقیاس فرامرزی یک ضرورت عملی است.

هلد و مگ‌گرو آینده را میدان انتخاب می‌دانند. سناریوی رهاسازی افراطی به تشدید نابرابری، آسیب‌پذیری پیرامون و بحران مشروعیت می‌انجامد. سناریوی انزواگرایی نیز با هزینه‌های بالای کارایی و کاهش ظرفیت حل مسئله روبه‌رو می‌شود. راه میانه، جهانی‌شدن قانون‌مند و پاسخ‌گو است که در آن استانداردهای حداقلی کار، محیط زیست و مالیات، قواعد داده و رقابت، و سازوکارهای تقسیم منصفانهٔ هزینه‌های گذار به رسمیت شناخته می‌شود. چنین افقی تنها با گفت‌وگوی اجتماعی، همگرایی منطقه‌ای هوشمند، نوآوری نهادی و مشارکت فعال شهروندان در سطوح مختلف ممکن است. پیام فصل پایانی این است که جهانی‌شدن سرنوشت محتوم نیست و با سیاست‌گذاری سنجیده می‌توان آن را به سوی عدالت، پایداری و آزادی بیشتر هدایت کرد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

«نظریه‌ جهانی‌شدن» به‌جای پاسخ‌های ساده، چارچوبی برای پرسیدن پرسش‌های درست ارائه می‌کند. هلد و مگ‌گرو نشان می‌دهند که جهانی‌شدن مجموعه‌ای از روندهای چندبعدی و نامتقارن است که باید با سنجه‌های دقیق و حساس به زمینه بررسی شود. دولت‌ملت‌ها هنوز اهمیت دارند اما الگوی اقتدار از انحصار عمودی به شبکه‌ای چندسطحی حرکت کرده است. اقتصاد جهانی ظرفیت بی‌سابقه‌ای برای خلق ثروت و نوآوری دارد، اما بدون قواعد عادلانهٔ رقابت، مالیهٔ شفاف، استانداردهای اجتماعی و زیست‌محیطی و سیاست‌های توانمندساز آموزشی، نابرابری و脆弱یت افزایش می‌یابد. فرهنگ جهانی نیز نه یکدست می‌شود و نه به سادگی به محلی‌گرایی بازمی‌گردد، بلکه در میدان قدرت‌هندسه‌ای شکل می‌گیرد که برخی صداها را تقویت و برخی را به حاشیه می‌راند.

از دل این تحلیل، توصیه‌هایی عملی بیرون می‌آید. نخست، سیاست‌گذار باید به جای دوگانهٔ سادهٔ موافق یا مخالف جهانی‌شدن، به طراحی قواعد بپردازد و از رقابت بر سر حداقل استاندارد به رقابت بر سر نوآوری و بهره‌وری گذر کند. دوم، شفافیت مالی و مالیاتی و قواعد ضدانحصار پلتفرمی برای جلوگیری از تمرکز قدرت در گره‌های مرکزی شبکه ضروری است. سوم، حکمرانی چندسطحی باید پاسخ‌گو شود و مسیرهای مشارکت جامعهٔ مدنی و کنترل پارلمانی بر تعهدات فراملی تقویت شود. چهارم، سرمایه‌گذاری در آموزش و مهارت‌های قابل‌انتقال و حمایت‌های گذار برای گروه‌های آسیب‌پذیر، عدالت و تاب‌آوری اجتماعی را بالا می‌برد. پنجم، در حوزهٔ ریسک‌های جهانی مانند اقلیم و سلامت، همکاری فرامرزی با بودجهٔ پایدار و سازوکارهای سنجش و ضمانت اجرا باید تقویت شود. به بیان موجز، آیندهٔ جهانی‌شدن به سیاست بستگی دارد و این کتاب دفترچهٔ راهی برای سیاست‌گذاری هوشمند در جهانی درهم‌تنیده ارائه می‌کند.

سؤالات کلیدی و مهم

  • جهانی‌شدن در چارچوب هلد و مگ‌گرو چه تفاوتی با بین‌المللی‌شدن دارد

    بین‌المللی‌شدن تعامل دولت‌ها در مرزهای ثابت است، جهانی‌شدن نفوذپذیری مرزها و نقش‌آفرینی شبکه‌ها و کنشگران غیردولتی را افزایش می‌دهد و در سه بعد سرعت، گستره و عمق سنجیده می‌شود

  • رویکرد دگرگون‌گرا چه امتیازی نسبت به هایپرگلوبالیست و شکاک دارد

    دگرگون‌گرا به ناهمگنی و نامتقارنی روندها حساس است، دولت را پایان‌یافته نمی‌بیند و جهانی‌شدن را بازپیکربندی چندسطحی اقتدار می‌داند که می‌تواند همزمان گشایش و انسداد ایجاد کند

  • چرا اقتصاد سیاسی جهانی بدون قواعد رقابت و شفافیت به نابرابری دامن می‌زند

    زیرا زنجیره‌های ارزش و پلتفرم‌ها مزیت شبکه‌ای را در گره‌های مرکزی انباشته می‌کنند و در نبود مالیات منصفانه و استانداردهای کار و محیط زیست، هزینه‌ها به پیرامون منتقل می‌شود

  • حکمرانی چندسطحی چگونه می‌تواند دموکراتیک و پاسخ‌گو باشد

    با نظارت پارلمانی بر تعهدات فراملی، شفافیت، مشارکت ذی‌نفعان، دسترسی آزاد به اطلاعات و داوری مستقل در کنار تقویت ظرفیت‌های منطقه‌ای و جهانی

  • چه راهبردی برای هدایت جهانی‌شدن به سوی عدالت و پایداری پیشنهاد می‌شود

    قواعد شفاف رقابت و مالیات، استانداردهای اجتماعی و زیست‌محیطی، سیاست‌های توانمندساز مهارتی، و همکاری فرامرزی در مدیریت ریسک‌ها برای گذار از رقابت بر سر حداقل استاندارد به رقابت بر سر نوآوری