1) علی از من چند عکس گرفت.
واژه «عکس گرفتن» معنای رایج و روشن دارد: یعنی «عکاسی کردن».
اگرچه ممکن است کسی برداشت کند که «عکسها را از من گرفت» (بهمعنای تصاحب)، ولی در محاوره معمول، این جمله کاملاً واضح است.
مغالطه لفظی ندارد.
2) او و همسرش چند سال اختلاف داشتند.
واژه «اختلاف» دو معنی دارد:
1. اختلاف سنی
2. اختلاف نظر یا ناسازگاری
این ابهام اگر باعث نتیجهگیری نادرست شود، تبدیل به مغالطه میشود.
ابهام لفظی دارد، اما بهخودیخود مغالطه نیست مگر از آن استنتاج غلط بشود.
3) اخراج لازم نیست استخدامش کنید.
جمله گنگ است، اما مشکل اصلی آن ناقص بودن ساختار منطقی یا شاید حذف نابجای فعل یا قید است.
«اخراج» با «استخدام» در تضاد است ولی اینجا مغالطه لفظی بهمعنای تغییر معنی واژه نداریم.
مغالطه لفظی ندارد، فقط ساختار جمله مشکل دارد.
4) با تار شدن هوا میتوان گفت هوا از آلات موسیقی است.
«تار» در این جمله دوبار با دو معنای متفاوت بهکار رفته:
1. تار شدن = تاریک شدن هوا
2. تار = ساز موسیقی
این استفاده باعث نتیجهگیری نادرست و مغالطه لفظی واضح شده است.
✅ کاملاً نمونهی مغالطه لفظی (ابهام واژهای) است.