1. تا خبر دار ز سر لب جانان شدهایم خبر این است که سر تا به قدم جان شدهایم 2. داغ و دردت از ازل تا به فروغی دادند فارغ از مرهم آسوده ز درمان شدهایم 3. زلف کافر به رخش راهنمون شد ما را از ره کفر به سرمنزل ایمان شدهایم 4. همه اسباب پریشانی ما جمع آمد تازه مجموعه آزار و پریشان آمد