درسنامه آموزشی هدیههای آسمانی پنجم با پاسخ درس 15: بهمن همیشه بهار
-
هدیههای آسمانی
- درس 1: دسته گلی از آسمان
- درس 2: تنها او
- درس 3: حضرت مریم، بانوی بهشتی
- درس 4: از نوزاد بپرسید!
- درس 5: گل صد برگ
- درس 6: مال مردم
- درس 7: رنگین کمان جمعه
- درس 8: دو نامه
- درس 9: یک جهان جشن!
- درس 10: در ساحل دجله
- درس 11: سرو سربلند سامرا
- درس 12: خورشید پشت ابر
- درس 13: کوچکهای بزرگ!
- درس 14: بزرگ مرد تاریخ
- درس 15: بهمن همیشه بهار
- درس 16: روزنامههای دیواری
- درس 17: اینها و آنها
هر روز که میگذرد، هیجان بچّهها بیشتر میشود؛ مخصوصاً من که قرار است امسال خبرنگار باشم!
دو روز دیگر، بیست و دوم بهمن ماه است.
آقای شکوهی، مربّی پرورشی مدرسه که در محلّهی ما زندگی میکند، بچّههای محلّه را تشویق کرده است تا در روز راهپیمایی، یک گروه مخصوص راه بیندازند.
چند روز پیش با راهنمایی ایشان تقسیم کار کردیم. هر کس کاری را بر عهده گرفت.
حسین گفت: «من شعار میدهم؛ شاید خودم هم چند شعار بسازم!»
من گفتم: «من خبرنگار میشوم؛ عاشق خبرنگاریام!»
سعید گفت: «من دوربینم را میآورم و عکس میاندازم.»
بهرام گفت: «من هم عکس قهرمانان را میآورم و بین مردم پخش میکنم.»
همه با تعجّب نگاهش کردیم: «کدام قهرمانان؟»
- «قهرمانانِ شهید انقلاب! بهترین یاران امام خمینی (رحمه اللّٰه علیه) که در پیروزی انقلاب نقش بسیار مهمّی داشتند. بیست و دوم بهمن فرصت خوبی است برای معرّفی قهرمانان انقلاب!»
ساعت نه صبح، روز بیست و دوم بهمن است؛ آسمان، ابری و هوا سرد است.
سریع، خودم را به مسجد میرسانم. آقای شکوهی و بیشتر بچّهها آمدهاند.
مردم محلّه هم کم کم جمع میشوند.
طنین اوّلین شعار در کوچه میپیچد:
بیست و دو بهمن ماه، یوم الّٰله یوم الّٰله
بنیانگذار نهضت، روح اللّٰه روح الّٰله
حرکت میکنیم و به سوی میدان مرکزی شهر وارد مسیر راهپیمایی میشویم. خیلی از مردم تا ما را میبینند با لبخند برایمان دست تکان میدهند.
بعضیها هم کنار ما میآیند و همراه ما شعار میدهند؛ چه صحنهی جالبی!
حسین که حسابی هیجان زده شده است با فریادهای بلندتری شعار میدهد:
بیست و دوم بهمن
روز شادی میهن
بیست و دوم بهمن
روز غصّهی دشمن
بهرام به سرعت عکسها را میان مردم پخش میکند؛ تصاویری از شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر، شهید مطهری، شهدای هستهای و ... .
اطراف مسیر راهپیمایی پر است از غرفهها و نمایشگاههای گوناگون! نمایشگاهی از روزنامههای سال 57 برپا شده است و مردم خصوصاً جوانترها که آن روزها نبودند، با اشتیاق فراوانی خبرها را میخوانند.
سردر مغازهها و خانهها با انواع کاغذهای رنگی، پرچمهای بزرگ و کوچک، شعارها و تصاویری از شهیدان انقلاب آذینبندی شده است. صدای سرودهای گوناگون انقلابی از غرفهها و نمایشگاهها در فضا پیچیده است. شور و شادی فراوانی همه جا را پر کرده است.
من هم میکروفون را به دست میگیرم و کارم را شروع میکنم. سعید با دوربینش با من همراه میشود.
از پسری که هم سنّ خودم است، میپرسم امروز چه روزی است؟
با دست به جمعیت عظیمی که یکصدا شعارهای حماسی میدهند، اشاره میکند: «روزِ اعلام دشمنی با دولتهای زورگو و ستمگر و مبارزه با امریکا و اسرائیل!»
پیرمردی با لبهای خندان عکس بزرگی از رهبر را به دست گرفته است؛ به او نزدیک میشوم و از علّت لبخندش سؤال میکنم.
میگوید: «با دیدن این همه شور، حماسه، هیجان، حضور در صحنه و همدلی، به یاد همبستگی و اتّحاد مردم در بهمن 1357 افتادم.»
کم کم مسیر خیلی شلوغ میشود. یک بالگرد از بالای جمعیت عبور میکند و به سوی میدان مرکزی شهر پرواز میکند. سه چترباز از آن بیرون میپرند؛ چترهای خود را باز میکنند و در میدان فرود میآیند. خیلیها با شوق و هیجان به آنها چشم دوختهاند.
جانبازی که روی صندلی چرخدار نشسته است و به سختی حرکت میکند، توجّهم را به خود جلب میکند؛ به طرفش میروم و میپرسم: «با این وضعیت دشوار، چرا به راهپیمایی آمدهاید؟»
- برای اعلام آمادگی؛ تا به همهی جهان اعلام کنیم همیشه گوش به فرمان رهبر در صحنه حاضریم.»
به خانمی که کالسکهی کودکش را حرکت میدهد، میگویم: «در این هوای سرد زمستانی چرا به اینجا آمدهاید؟»
دستش را روی قلبش میگذارد: «چون انقلاب در قلب ماست!»
مادری که قاب عکس شهیدش را در دست دارد، تا مرا میبیند به سویم میآید و میگوید:
«پسرم را به اسلام و انقلاب تقدیم کردم و خدا را شکر که امروز میلیونها جوان مؤمن و پر تلاش، راهش را ادامه میدهند».
با بچّههای محلّه در ایوان مسجد نشستهایم.
سعید با خوشحالی مجلّهای را میآورد و عکسی را به ما نشان میدهد:
«این عکس، مقام اوّل مسابقهی «تصویرِ حماسه» را به دست آورده است!»
همگی به عکس خیره میشویم:
جانبازی که روی صندلی چرخدار نشسته است، دست کودکی را که در کالسکه نشسته، به دست گرفته و هر دو دست در دست هم، لبخند زنان به دوربین نگاه میکنند.
برایم بگو (صفحه 112 کتاب درسی)
آنچه در این تصویر میبینید با پیروزی انقلاب اسلامی ایران چه ارتباطی دارد؟ دیو چو بیرون رود فرشته درآید؛ شاه از کشور رفت و امام خمینی (ره) آمد و در روز 22 بهمن، انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و با همبستگی مردم پیروز شد.
تدبر کنیم (صفحه 112 کتاب درسی)
این آیه را بخوانید. مفهوم آیه با کدام موضوع درس ارتباط دارد؟ همانطور که قرآن فرموده همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید و با یک دیگر متحد شده تا هدایت شوید. مردم ایران نیز با اتّحاد و همبستگی بین هم به پیروزی رسیدند.
وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللّٰهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقوا (سورهی آل عمران، آیهی 10)
همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرّق نشوید.
بررسی کنید (صفحه 113 کتاب درسی)
این شعر را بخوانید:
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود،
خون دلها خوردهایم
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک،
رنج دوران بردهایم
با توجّه به محتوای درس، چه کسانی برای پیروزی و حفظ انقلاب اسلامی ایران، رنج و زحمت بسیاری کشیدند؟ شهدا و خانواده آنان، جانبازان و افرادی که در درس از آنها با عنوان «قهرمانان انقلاب» یاد شده است.
تحقیق کنید (صفحه 113 کتاب درسی)
این قهرمانان در پیروزی انقلاب اسلامی ایران نقش مهمّی داشتند. دربارهی یکی از آنها و نقش او در انقلاب، تحقیق کنید و به کلاس گزارش دهید.
گفتوگو کنیم (صفحه 115 کتاب درسی)
تلاش و رشادت نوجوانان سال 1357 در کنار بزرگترها باعث تولّد انقلاب شد. ما بچّههای امروز برای حفظ این انقلاب میتوانیم با درس خواندن و حفظ راه و نام و یاد شهدا و خود میتوانند این انقلاب را حفظ نمایند.
ایستگاه خلاقیت (صفحه 115 کتاب درسی)
اگر قرار باشد در مدرسهی شما جشنی به مناسبت دههی فجر بر پا شود، برای برگزاری آن، چه پیشنهادهایی دارید و خود چه نقشی در آن به عهده میگیرید. با مربّی پرورشی مدرسه و معلّم خود مشورت کنید.
- پیشنهادهای گروه ما برای برگزاری جشن:
با خانواده (صفحه 115 کتاب درسی)
از بزرگترهای خود سؤال کنید چه شعارهایی را از راهپیمایی سال 57 به یاد دارند. چند نمونه را در کلاس ارائه کنید.
استقلال، آزادی، حکومت اسلامی / نه شرقی، نه غربی، حکومت اسلامی / مرگ بر شاه / ما میگیم شاه نمیخوایم، نخستوزیر عوض میشه! / نه شاه میخوایم نه شاپور، لعنت به هرچی مزدور!