Loading [MathJax]/extensions/TeX/color.js

گاما رو نصب کن!

اعلان ها
اعلان جدیدی وجود ندارد!
کاربر جدید

جستجو

میتونی لایو بذاری!
درحال دریافت اطلاعات ...

درسنامه آموزشی عربی کلاس نهم با پاسخ درس 10: رِسالَةُ الشَّهیدِ سُلَیماني

آخرین ویرایش: 18:40   1401/08/22 88063 گزارش خطا

اَلْمُعْجَم (19 کلمهٔ جدید)

اِتِّصال: تماس گرفتن أَرْجو: خواهش می‌کنم
اِسْتَخَرْنا: استخاره گرفتیم اِسْتَخْدَمَ: به کار گرفت
أَضرار: زیان‌ها (مفرد: ضَرَر) اِلْتِزام: پایبندی
أَهْدَیْتُ: هدیه کردم تَدَبرُّ: ژرف اندیشی (ماضی: تَدَبَّرَ)
تَحریر: آزادسازی تَعرِفونَنی: مرا می‌شناسید
ثَمَن: بها (= سِعْر، قیمة) حاسوب: رایانه
الْخامِسَةَ عَشْرَةَ: پانزدهم دونَ إذنِکُم: بدون اجازهٔ شما
عائِلَة: خانواده (=أُسرَة)  لِأَیِّ شَیءٍ: برای هر چیزی
لَحِقَ بِبَیتِکُم: به خانهٔ شما رسیده است مُستَعِدّ: آماده
نَسیرُ: حرکت می‌کنیم (سارَ: حرکت کرد) نیابَةً عَنکُم: به جانشینی از شما
یُمْکِنُ الْقَولُ: می‌شود گفت یَنْهَضُ: برمی‌خیزد (ماضی: نَهَضَ)

نَصِّ الدَّرسِ: رِسالَةُ الشَّهیدِ سُلَیمانی

نامۀ شهید سلیمانی

کَتَبَ الشَّهیدُ الْحاجّ قاسِم سُلَیمانی رِسالَةً لِصاحِبِ الْمَنزِلِ الَّذِی اسْتَخدَمَهُ کَمَقَرٍّ لَهُ خِلالَ عَمَلیّاتِ تَحریرِ «الْبوکَمال» فی سوریَّة، یَظهَرُ فیها تَواضُعُهُ وَ الْتِزامُهُ بِالْحَقِّ.
«شهید حاج قاسم سلیمانی» به صاحب خانه‌ای که منزلش را به عنوان قرارگاهِ خود در خلالِ عملیّاتِ آزادسازی «البوکمال» در سوریه به کار گرفت، نامه‌ای نوشت که فروتنی و پای‌بندی‌اش به حق در آن آشکار می‌شود.

بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ

مِنْ قاسِمِ سُلَیمانی إلَی الْعائِلَةِ الْعَزیزَةِ وَ الْمُحتَرَمَةِ. اَلسَّلامُ عَلَیکُم.
از قاسم سلیمانی به خانوادۀ عزیز و گرامی. سلام بر شما.

إنَّکُم تَعرِفونَنی حَقّاً. نَحنُ الْمُجاهِدینَ ساعَدْنَا الْمُسلِمینَ مِن أَهلِ السُّنَّةِ فی جَمیعِ الْعالَمِ. نَحنُ شیعَةٌ وَ یُمْکِنُ الْقَولُ بِأَنَّنا مِن أَهلِ السُّنَّةِ؛ لِأَنَّنا نَسیرُ عَلیٰ سُنَّةِ رَسولِ اللهِ (ص)، وَ نَعْمَلُ بِها.
بی گمان شما مرا می‌شناسید. ما- رزمندگان- مسلمانانِ اهلِ سنّت را در همۀ جهان کمک کرده‌ایم. ما شیعه هستیم و می‌توان گفت که ما اهلِ سنّتیم؛ زیرا ما بر سنّتِ فرستادۀ خدا حرکت می‌کنیم و به آن عمل می‌کنیم.

وَ أنتُم شیعَةٌ لِأَنَّکُم تُحِبّونَ أَهلَ الْبَیتِ (ع).
و شما شیعه‌اید؛ زیرا اهل بیت را دوست می‌دارید.

لَقَد عَرَفْتُ مِن خِلالِ وُجودِ کِتابِ الْقُرآنِ الْکَریمِ وَ صَحیحِ الْبُخاریِّ وَ الْکُتُبِ الْأُخریٰ فی بَیتِکُم أَنَّکُم مُتَدَیِّنونَ؛ لِهٰذا أَطلُبُ مِنکُم شَیئَینِ:
در خلالِ وجودِ کتاب قرآنِ کریم و صحیحِ بُخاری و کتاب‌های دیگر در خانه‌تان دانستم که شما دیندار هستید؛ به همین سبب از شما دو چیز می‌خواهم.

اَلْأَوَّلُ: أرَجو مِنکُمُ الْمَعذِرَةَ؛ لِأَنَّنا جَعَلْنا بَیتَکُم مَقَرّاً لَنا دونَ إذنِکُم.
نخست اینکه از شما پوزش می‌خواهم؛ زیرا خانه‌تان را بدونِ اجازۀ شما برای خودمان قرارگاهی کردیم.

الَثّانی: أَرجو مِنکُم طَلَبَ الضَّرَرِ الَّذی لَحِقَ بِبَیتِکُم. فَنَحنُ مُستَعِدّونَ لِدَفْعِ الثَّمَنِ.
دوم اینکه از شما می‌خواهم آسیبی را که به منزلتان رسیده است، طلب کنید. ما آمادۀ پرداختِ بها هستیم.

نَحنُ صَلَّیْنا فی بَیتِکُم، وَ صَلَّیْتُ رَکعَتَینِ وَ أَهْدَیتُ ثوَابَها لَکُم وَ طَلَبْتُ مِنَ اللهِ حُسْنَ الْعاقِبَةِ لَکُم.
ما در خانۀ شما نماز خواندیم و دو رکعت گزاردم و ثوابش (پاداشش) را به شما هدیه کردم و از خدا برایتان فرجام نیکو (حُسن عاقبت) درخواست کردم.

نَحنُ مُحتاجونَ إلیٰ دُعائِکُم.
ما به دعایتان نیازمندیم.

رَجاءً، اطُلُبوا مِنّی ثَمَنَ الْأَضرارِ، فَهٰذا رَقَمُ هاتِفی فی إیران، أَرجو مِنکُمُ الِاتِّصالَ بی، وَ أناَ مُستَعِدٌّ لِأَیِّ شَیءٍ ترُیدونَهُ.
لطفاً، از من بهای خسارت‌ها (ضررها) را درخواست کنید. این شمارۀ تلفنِ من در ایران است. از شما خواهش می‌کنم با من تماس بگیرید و من آمادۀ هر چیزی هستم که بخواهید. 

رَقَمُ الْهاتِف: ------- 0098913. اِبنُکُم، أَوْ أَخوکُم: سُلَیمانی.
شمارۀ تلفن: 0098913 ------- پسرِ شما یا برادرتان: سلیمانی

پاسخ دهید (صفحهٔ 129 کتاب درسی)

 

با توجّه به متن درس، درستی یا نادرستی جمله‌های زیر را معلوم کنید.

1- مَا الْعَمَلیّاتُ الَّتِی اسْتَخدَمَ الشَّهیدُ مَنزِلاً مِن مَنازِلِ النّاسِ فیها؟ (عَمَلیّاتُ الْبوکَمال)
2- مِنْ أَینَ عَرَفَ الشَّهیدُ سُلَیمانی بِأَنَّ صاحِبَ الْمَنزِلِ مُتَدَیِّنٌ؟ (مِن خِلالِ وُجودِ کِتابِ الْقُرآنِ الْکَریمِ وَ صَحیحِ الْبُخاریِّ وَ الْکُتُبِ الُْخریٰ فی ذٰلِکَ الْبَیتِ.)
3- هَل کَتَبَ الشَّهیدُ سُلَیمانی رَقَمَ هاتِفِهِ لِصاحِبِ الْمَنزِلِ؟ (نَعَم؛ کَتَبَ رَقَمَ هاتِفِهِ.)
4- لِماذَا اسْتَخدَمَ الشَّهیدُ سُلَیمانی مَنزِلاً فِی الْبوکَمال؟ (لِمَقَرٍّ لَهُ.)
5- ماذا یَظهَرُ مِن خِلالِ قِراءَةِ رِسالَةِ الشَّهیدِ سُلَیمانی؟ (یَظهَرُ فیها تَواضُعُهُ وَ الْتِزامُهُ بِالْحَقِّ.)
7- مَنْ کَتَبَ رِسالَةً لِصاحِبِ الْمَنزِلِ؟ (شَهید قاسم سلیمانی.)

التَّمارین الْعامَّةُ

التَّمْرینُ الْأَوَّلُ (صفحهٔ 129 کتاب درسی)

 

سخنان حکیمانهٔ هماهنگ فارسی و عربی را به هم وصل کنید.

عَداوَةُ الْعاقِلِ خَیْرٌ مِنْ صَداقَةِ الْجاهِلِ. 
دشمنِ دانا که غم جان بوَد /  بهتر از آن دوست که نادان بوَد.

اَلْعالِمُ بِلا عَمَلٍ کَالشَّجَرِ بِلا ثَمَرٍ.
عالمِ بی‌عمل به چه مانَد؟ به زنبور بی‌‌عسل.

اُسْتُرْ ذَهَبَکَ وَ ذَهابَکَ وَ مَذْهَبَکَ.
در بیانِ این سه، کم جُنبان لبت از ذهاب و اَز ذَهَب وَز مذهبت

مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخیهِ وَقَعَ فیها.
چاه مکن بهرِ کسی اوّل خودت دوم کسی.

اَلْوَحدَةُ خَیرٌ مِنْ جَلیسِ السّوءِ.
تا توانی می‌گریز از یارِ بد / یارِ بد بدتر بوَد از مارِ بد

مَنْ طَلَبَ شَیئاً وَ جَدَّ، وَجَدَ.
عاقبت، جوینده یابنده بوَد.

لِکُلِّ جَدیدٍ لَذَّةٌ.
نو که آمد به بازار کهنه شود دل آزار.

التَّمْرینُ الثّانی (صفحهٔ 130 کتاب درسی)

 

ضرب المثل‌های زیر را ترجمه کنید.

1- عُصفورٌ فِی الْیَدِ خَیرٌ مِنْ عَشَرَةٍ عَلَی الشَّجَرَةِ.
«گنجشکی در دست بهتر از ده تا روی درخت است. شبیه به ضرب المثل فارسی «سیلی نقد به از حلوای نسیه»

2- ما تَزْرَعْ فِی الدُّنیا تَحْصُدْ فِی الْآخِرَةِ.
هر چه در دنیا بکاری در آخرت درو می‌کنی. معادل «هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کِشت».

3- مَنْ طَلَبَ أَخاً بِلا عَیبٍ بَقِیَ بِلا أَخٍ. 
هر کس دوستی (برادری) بی عیب جست‌وجو کند بی دوست (بی برادر) می‌ماند.

4- هذَا الْفَرَسُ وَ هَذَا الْمَیدانُ.
این گوی و این میدان.

5- یَومٌ لَنا وَ یَومٌ عَلَیْنا.
روزی به سودِ ما و روزی به زیانِ ما.

التَّمْرینُ الثّالِثُ (صفحهٔ 130 کتاب درسی)

 

کدام گزینه از نظر معنایی با کلمهٔ مشخّص شده هماهنگ است؟

1- (السَّحاب): اَلْمَطَر - اَلصَّحیفَة - اَلصّورَة - اَلْعَرَبَة
(ابر): باران - روزنامه - عکس - واگن

2- (حَفْلَةُ الزَّواجِ): اَلرّاقِد - اَلْأبحاث - الَعَْروس - اَلصَّوْم
(جشن عروسی): بستری - پژوهش‌ها - عروس - روزه

3- (عَصَفَتْ): اَلْأَسَد - اَلرّاسِب - اَلْجُسور - اَلرّیاح
(وزید): شیر - مردود - پل‌ها - بادها

4- (الْکَهْرَباء): اَلنَّبات - اَلْبَطّاریَّة - اَلْغَضبان - اَلزُّجاجَة
(برق): گیاه - باتری - خشمگین - شیشه

5- (الدُّخان): اَلطَّریق - اَلْعَمیق - اَلْحَریق - اَلْفَریق
(دود): راه - ژرف - آتش - گروه

6- (اَلْباب): قَرَعَ - لَجَّ - کَثُرَ - نَهَضَ
***

التَّمْرینُ الرّابِعُ (صفحهٔ 131 کتاب درسی)

 

در جای خالی کلمهٔ مناسبی از کلمات زیر بنویسید. «دو کلمه اضافه است.»

اِجْعَلْ / اَلتَّقاعُدُ / فَریضَةٌ / تَموتُ / اَلْأُمَّهاتِ / اَلْمَمَرّ / شَقاوَةِ / أَنفَعُهُم

1- اِعْمَلْ لِدُنیاکَ کَأَنَّکَ تَعیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَموتُ غَداً.
در دنیا چنان عمل کن گویی تو تا ابد زندگی می‌کنی و برای آخرتت چنان عمل کن گویی که فردا می‌میری.

2- مِنْ سَعادَةِ ابْنِ آدَمَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ مِنْ شَقاوَةِ ابْنِ آدَمَ سوءُ الْخُلُقِ.
از خوشبختی و سعادت آدمیزاد اخلاق نیکو و از بدبختی آدمیزاد اخلاق بد است.

3- إذا قَدَرْتَ عَلَی عَدوِّکَ؛ فَاِجْعَلْ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ.
اگر بر دشمنت برتری یافتی پس به خاطر شکر برتری بر او ببخش.

4- اُطْلُبوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصّینِ فَإِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَریضَةٌ.
علم و دانش را طلب کنید اگرچه در چین باشد همانا طلب علم یک فریضه است.

5- أَفضَلُ النّاسِ أَنفَعُهُم لِلنّاسِ.
بهترین مردم سودمندترین آنها نسبت به مردم است.

6- اَلْجَنَّةُ تَحتَ أَقْدامِ اَلْأُمَّهاتِ.
بهشت زیر پای مادران است.

التَّمْرینُ الْخامِسُ (صفحهٔ 131 کتاب درسی)

 

در جای خالی عدد اصلی و ترتیبی مناسب بنویسید.

عددهای اصلی

1- واحِد 2- اِثْنانِ 3- ثَلاثَة 4- أربَعَة
5- خمسة 6- ستة 7- سَبعَة 8- ثَمانیَة
9- تِسعَة 10- عشرة 11- أَحَدَعَشَرَ 12- إثنا عَشَرَ

عددهای ترتیبی

1- الْأَوَّلُ 2- الثانی 3- الثّالِثُ 4- الرّابع
5- الخامِسُ 6- السّادِسُ 7- السَابِعُ 8- الثّامِنُ
9- التاسِعُ 10- الْعاشِرُ 11- الْحادیَ عَشَرَ 12- الثانی عَشَر

التَّمْرینُ السّادِسُ (صفحهٔ 132 کتاب درسی)

 

هر جمله دربارۀ چه توضیح می‌دهد؟

1- جَرَیانُ قَطَراتِ الدَّمْعِ مِنَ الْحُزْنِ أَوِ الْوَجَعِ. (اَلْبُکاءُ - اَلْإدخالُ)
جریان قطرات اشک از روی اندوه یا درد. (گریه - ریشخند)

2- مَرکَزٌ لِلتَّعلیمِ الْعالی یَتَخَرَّجُ مِنْهُ الطُّلّابُ. (اَلْمُستَشفَی - اَلْجامِعَةُ)
مرکز تحصیلات عالیه که از آن دانشجویان فارغ التحصیل می‌شوند. (بیمارستان - دانشگاه)

3- شَبابٌ یَدْرُسونَ فِی الْجامِعاتِ. (اَلشُّرطیُّ - اَلطُّلّابُ)
جوانانی که در دانشگاه‌ها درس می‌خوانند. (پلیس - دانشجویان)

4- طَعامٌ مَحبوبٌ فی شَمالِ إیران. (اَلرُّزُّ مَعَ السَّمَکِ - اَلشّایُ الْحارُّ)
غذای محبوب در شمال ایران. (برنج و ماهی - چای داغ)

5- فَصلٌ یَأْتی بَعدَ الصَّیفِ. (اَلرَّبیعُ - اَلْخَریفُ)
فصلی که بعد از تابستان می‌آید. (بهار - پاییز)

التَّمْرینُ السّابِعُ (صفحهٔ 132 کتاب درسی)

 

هر کلمه را در جای مناسب بنویسید.

حَدّادونَ / شُرطیّانِ / نافِذَتَینِ / أَضْرار / سَیِّداتٌ / نیابَة / تَحریر

تَحریر مفرد مذکر
نیابَة مفرد مؤنّث
شُرطیّانِ مثنّای مذکّر
نافِذَتَینِ مثنّای مؤنّث
حَدّادونَ جمع مذکّر سالم
سَیِّداتٌ جمع مؤنّث سالم
أَضرار جمع مکسّر

التَّمْرینُ الثّامِنُ (صفحهٔ 133 کتاب درسی)

 

ترجمه کنید و انواع فعل‌های مشخّص شده را بنویسید.

1- یا وَلَدی، لا تَیْأَسْ فی حَیاتِکَ. أَنتَ تَقْدِرُ. اُطْلُبْ وَ اجْتَهِدْ. (مضارع - امر)
ای فرزندم در زندگی‌ات نا امید نشو. تو می‌توانی، بخواه و بکوش.

2- یا بِنتی، اِضْحَکی لِلْحَیاةِ. لا تَحْزَنی. أَنتِ فائِزَةٌ. سَتَنْجَحینَ قَریباً. (نهی - مستقبل)
ای دخترم به زندگی بخند. اندوهگین نشو. تو برنده‌ای. فردا موفق خواهی شد.

3- اُنْصُروا أَصْدِقاءَکُم وَ لا تَتْرُکوهُم فِی الْمَشاکِلِ. فَهُم سَوفَ یُساعِدونَکُم أَیضاً. (امر - مستقبل)
دوستانتان را یاری کنید و آنها را در مشکلات ترک نکنید. زیرا آنها نیز شما را یاری خواهند کرد.

التَّمْرینُ التّاسِعُ (صفحهٔ 133 کتاب درسی)

 

با توجّه به متن زیر، جمله‌های درست و نادرست را معلوم کنید.

حامِدٌ وَلَدٌ ذَکیّ وَ هوَ فِی الْخامِسَةَ عَشْرَةَ مِنَ الْعُمرِ. هوَ یَکتُبُ واجِباتِهِ الْمَدرَسیَّةَ مَساءً. یَنهَضُ صَباحاً فِی السّاعَةِ السّادِسَةِ إِلّا رُبْعاً وَ بَعدَ الصَّلاةِ یَتَناوَلُ فَطورَەُ فِی السّاعَةِ السّادِسَةِ وَ النِّصفِ. فی یَومٍ مِنَ الْأَیّامِ اشْتَرَی والِدُەُ حاسوباً لَهُ وَ سَمَحَ لَهُ بِالدُّخولِ فِی الْإِنتِرنِت فی أَوقاتِ الْفَراغِ. فَرِحَ حامِدٌ بِهذِەِ الْهَدیَّةِ. بَعدَ مُدَّةٍ سافَرَ والِدُەُ وَ والِدَتُهُ لِمُهِمَّةٍ إِداریَّةٍ لِمُدَّةِ یَومَینِ. قالَ حامِدٌ لِأَبیهِ وَ أُمِّهِ: «سَأَبْحَثُ بَحْثاً عِلمیّاً فِی الْإِنترنت.»
حامد پسری باهوش است و او در سن پانزده سالگی عمرش است. او تکالیف مدرسه‌اش را عصر می‌نویسد. صبح ساعت یک ربع به شش بلند می‌شود. و بعد از نماز ساعت شش و نیم صبحانه می‌خورد. در روزی از روزها پدرش برای او رایانه‌ای خرید و به او اجازه داد در اوقات فراغت وارد اینترنت شود. حامد با این هدیه خوشحال شد. پس از مدتی پدر و مادرش برای یک مأموریت اداری به مدت دو روز سفر کردند. حامد به پدرش گفت: یک تحقیق علمی در اینترنت جست‌و جو خواهم کرد.

جَلَسَ حامِدٌ خَلْفَ الْحاسوبِ وَ لَعِبَ ساعاتٍ کَثیرَةً وَ فِی الْیَومِ التّالی نَهَضَ فِی السّاعَةِ السّابِعَةِ إِلّا رُبعاً. ما أَکَلَ الْفَطورَ وَ ما غَسَلَ وَجْهَهُ وَ خَرَجَ مِنَ الْبَیتِ وَ رَکِبَ حافِلَةَ الْمَدرَسَةِ.
حامد پشت رایانه نشست و ساعات زیادی بازی کرد و در روز بعد ساعت یک ربع به هفت بیدار شد. صبحانه نخورد و صورتش را نشست. از خانه خارج شد و سوار اتوبوس مدرسه شد.

کانَ حامِدٌ یَشعُرُ بِالنَّومِ فِی الصَّفِّ. فَجْأَةً سَمِعَ صَوتَ الْمُعَلِّمِ: «أُریدُ مُشاهَدَةَ واجِباتِکُم.»
حامد در کلاس احساس خواب آلودگی می‌کرد. ناگهان صدای معلم را شنید: «می‌خواهم تکالیفتان را ببنیم.»

فَتَحَ حامِدٌ حَقیبَتَهُ وَ فَهِمَ بِأَنَّ الدَّفتَرَ لَیْسَ لَهُ بَلْ لِأُختِهِ. نَدِمَ حامِدٌ وَ قالَ فی نَفسِهِ: «یالَیتَنی کُنتُ مُنَظَّماً!»
حامد کیفش را باز کرد و فهمید که همانا دفتر برای او نیست بلکه برای خواهرش است. حامد پشیمان شد و با خودش گفت: ای کاش من منظم بودم.

1- اِشْتَرَی والِدُ حامِدٍ حاسوباً لَهُ. درست
پدر حامد برای او رایانه‌ای خرید.

2- حامِدٌ فِی الثّانیَةَ عَشْرَةَ مِنَ الْعُمرِ. نادرست
حامد در سن 12 سالگی است.

3- هوَ یَکتُبُ واجِباتِهِ الْمَدرَسیَّةَ ظُهراً. نادرست
او تکالیف مدرسه‌اش را ظهر می‌نویسد.

4- بَحَثَ حامدٌ عَن مَوضوعٍ ریاضیٍّ فِی الْإِنتِرنِت. نادرست
حامد در اینترنت مسئله‌ای ریاضی را جستجو می‌کرد.

5- سافَرَ والِدُهُ وَ والِدَتُهُ لِمُهِمَّةٍ إِداریَّةٍ لِمُدَّةِ شَهرَینِ. نادرست
پدر و مادرش برای یک مأموریت اداری به مدت دو ماه سفر کردند.