درسنامه آموزشی احکام (3) کلاس دوازدهم معارف با پاسخ درس 2: تاریخچه استنباط حکم شرعی
اطلاع از تاریخچه پیدایش و تحوّل هر علم نقش بسزایی در درک مسائل آن علم دارد. در مورد فقه نیز تحقیق و تتبع در تاریخ فقه و فقها و به تبع آن آشنایی با تاریخ اصول فقه و دانشمندان این علم، برای درک بهتر این دو دانش، امری ضروری است.
سیر تحول فقه را میتوان در چهار عصر خلاصه کرد:
الف) عصر معصومان (ع)
بعثت پیامبر اعظم (ص) و نزول قرآن سر آغاز پیدایش تشریع احکام است. زمان پیامبر زمان شکلگیری منابع و ادلهٔ شرعی بوده و جز رسول اکرم (ص) شخص دیگری به تفسیر و تبیین آیات و احکام الهی اقدام نمیکرد.
بنابراین اجتهاد در این دوره، عملاً از رحلت پیامبر اکرم (ص) آغاز میشود و تا اندکی پس از پایان غیبت صغری (329 ه) ادامه مییابد. در این عصر گرچه به علت رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص) باب اجتهاد در نزد اهل سنت مفتوح شد، ولی شیعه به دلیل حضور امامان معصوم (ع) به اجتهاد گسترده نیازی پیدا نکرد. البته شیعیانی که به علت دوری و یا جهات دیگر به آن بزرگواران دسترسی نداشتند، به صورت محدود در مسائل اجتهاد میکردند. با وجود این، تلاش عالمان این دوره از چنان اهمیت و امتیازی برخوردار است که فقه شیعه برای همیشه وامدار آن میباشد، زیرا در حالی که پیشوایان اهل سنت تا اواخر قرن دوم از تدوین حدیث امتناع میکردند، امام علی و پیروان او و شاگردان مکتب اهل بیت نسبت به جمع و تدوین و تألیف احادیث نبوی و ائمه اطهار همت گماشتند؛ تا جایی که برخی از شاگردان ائمه تا 200 متن حدیثی نیز تألیف نمودند. حاصل این تلاش علمی تألیف آثار فراوان در باب حدیث است که در بین آنها 400 اثر شهرت بیشتری پیدا کرد و به نام «اصول أربعمائه» معروفاند. بیشتر این کتابها در زمان صادقین تألیف شده است.
فعالیت (صفحه 16 کتاب درسی)
با کمک دبیر خود دربارۀ ممنوعیت نقل حدیث پس از رحلت رسول خدا و نقش ائمه در زنده نگاه داشتن میراث علمی و عملی رسول اکرم تحقیق کنید.
پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، بهویژه در دوران خلافت خلیفه اول و دوم، نقل و نگارش حدیث ممنوع شد. این اقدام با هدف جلوگیری از اختلاط حدیث با قرآن و پیشگیری از اختلافات احتمالی میان مسلمانان صورت گرفت. اما این سیاست منجر به از دست رفتن بسیاری از احادیث و آموزههای نبوی شد.
در این شرایط، ائمه معصومین (ع) با تأسیس حوزههای علمی و تربیت شاگردان، به حفظ و انتقال میراث علمی و عملی پیامبر (ص) پرداختند. برای مثال، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) با تأسیس حوزههای علمی در مدینه و کوفه، شاگردانی چون زراره بن اعین، محمد بن مسلم و جابر بن یزید جعفی را تربیت کردند که نقش بسزایی در جمعآوری و نقل احادیث ایفا کردند.
همچنین، ائمه (ع) با پاسخ به سؤالات فقهی و دینی مردم و ارائه تفسیرهای صحیح از قرآن و سنت، از تحریف و انحراف در معارف اسلامی جلوگیری کردند. این اقدامات، بهویژه در دوران غیبت صغری و کبری، نقش مهمی در حفظ و تداوم آموزههای اسلامی ایفا کرد.
گرچه با آغاز غیبت کبری باب نقل مستقیم حدیث از معصومان به کلی بسته شد، اما فقهای شیعه در شهرهای مختلف، به ویژه در دو شهر مهم مذهبی و فرهنگی آن روزگار، یعنی قم و ری، در تهذیب و تنقیح و تنظیم احادیث معصومین نهایت تلاش خود را مبذول میداشتند. کتب حدیثی که در این زمان تألیف شد، اصول منابع فقه شیعهٔ امامیه را تشکیل میدهد. بدون شک، در اواخر این عصر حکومت شیعی آل بویه در پیدایش و رشد این حوزه تأثیر بسزایی داشته است.
فعالیت (صفحهٔ 17 کتاب درسی)
با مراجعه به کتابهای تاریخی و نیز مطالبی که در درس تاریخ خواندهاید، دربارۀ آلبویه و نقش آنان در ترویج و توسعهٔ تشیع تحقیق نمایید.
آلبویه (321–447ق) خاندان شیعهمذهبی بودند که در بخشهای وسیعی از جهان اسلام، بهویژه در ایران و عراق، حکمرانی کردند. این خاندان با حمایت از تشیع و ترویج فرهنگ شیعی، نقش بسزایی در گسترش این مذهب ایفا نمودند.
اقدامات آلبویه در ترویج تشیع:
- برگزاری مراسم مذهبی:
- عزاداری روز عاشورا: به دستور معزالدوله دیلمی، در سال 352ق، عزای عمومی در روز عاشورا اعلام شد و مردم با پوشیدن لباس سیاه و برگزاری مراسم سوگواری، به یاد امام حسین(ع) عزاداری کردند.
- جشن عید غدیر: از سال 351ق، جشنهای عید غدیر در بغداد برگزار شد که نشاندهنده تأکید آلبویه بر اهمیت این روز در تقویم شیعیان بود.
- بازسازی و توسعه اماکن مقدس:
آلبویه به مرمت و بازسازی قبور ائمه معصومین(ع) در عراق پرداختند و با احداث گنبد و بارگاه بر مزار آنان، زمینه را برای زیارت و حضور زائران فراهم کردند.
- ترویج اذان شیعی:
از سال 356ق، فراز "حی علی خیر العمل" در اذان مرسوم شد که تأکیدی بر اهمیت عمل صالح در مذهب شیعه است.
- حمایت از علما و دانشمندان شیعه:
آلبویه با حمایت از علما و دانشمندان شیعه، به ترویج معارف اهل بیت(ع) و تأسیس مدارس و مراکز علمی پرداختند.
نقش آلبویه در عمران عتبات عراق:
آلبویه با توجه به اهمیت عتبات مقدس در جهان اسلام، به عمران و آبادانی این مناطق اهتمام ویژهای داشتند. آنها با بازسازی و توسعه اماکن مذهبی، زمینه را برای حضور و زیارت زائران فراهم کردند و با اختصاص موقوفات و منابع مالی، به رونق اقتصادی و فرهنگی این مناطق کمک نمودند.
در مجموع، آلبویه با حمایت از تشیع و ترویج فرهنگ شیعی، نقش مهمی در گسترش و تثبیت مذهب تشیع در جهان اسلام ایفا کردند.
محدثان این حوزه تمام روایاتی را که راویان پیشین بهطور متفرق و غیرمنظم نوشته بودند، جمعآوری کرده و از آنها آنچه را که صحیح بود، هر کدام را در باب مناسب خود، ثبت و ضبط میکردند. کتابهای معتبری نظیر «کافی» تألیف ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی و «مَن لا یحضره الفقیه» اثر ابن ماه بابویه، مشهور به شیخ صدوق، محصول این دورهاند.
آنچه گفته شد بدین معنی نیست که فقها در این دوره تنها به نقل و جمع روایات میپرداختند و از اجتهاد مصطلح خبری نبوده است؛ بلکه در عصر مورد نظر کتابهایی نیز با تکیه بر موضوعات فقهی مطرح شده در آیات و روایات به رشته تحریر در آمد.
در این دوره علم اصول فقه نیز با توجه به تعالیم ائمه معصومین مراحل نخست پیدایش خود را سپری میکرد. برخی تاریخنگاران و مستشرقین گفتهاند که مؤسس علم اصول «محمدبن ادریس شافعی» است و شیعیان به دلیل دسترسی به ائمه حدود دویست سال بعد از اهل تسنن احساس نیاز به اصول کردند، در حالی که با تحقیق و دقت نظر میتوان به جرئت گفت که علم اصول مبتنی بر اندیشۀ نورانی ائمه اطهار است و آن بزرگواران اولین مؤسسان این علم بودهاند.
به اعتقاد دانشمندان شیعه، اولین فردی که در مورد علم اصول سخن گفت و آن را پایهگذاری کرد، امام محمد باقر بود، بنابراین آن حضرت مؤسس این علم به شمار میآید. پس از ایشان امام صادق قواعد اصولی را با هدف بیان روش صحیح استنباط به اصحاب خود آموخت و برای این نیاز علمی پاسخی شایسته ارائه نمود.
اگرچه گذشت زمان و دور شدن از عصر نصوص، یعنی عصر معصوم عاملی مهم در پیدایش احساس نیاز به علم اصول بود، اما تأسیس علم اصول در شیعه ناشی از یک عامل اساسی دیگر، یعنی ترویج و القای تفکر اصولی در بین شیعیان از سوی ائمه بود. بنابراین به لحاظ تاریخی، مسلمانان از دو جهت نسبت به اصول فقه احساس نیاز کردند: نخست به دلیل دور شدن از عصر نصوص و دیگری به دلیل اهتمام شارع مقدس نسبت به القا و آموزش روش استنباط احکام، تا در هر حادثهٔ کوچکی احتیاج به نظر امام نباشد.
در این میان دلیل دوم در جهت تأسیس علم اصول مقدم و اقوی است، و دلیل نخست، در گسترش و بسط این علم مؤثرتر میباشد.
برای روشن شدن نقش ائمه در تأسیس اصول فقه به نمونههای زیر توجه کنید تا معلوم شود که چگونه امامان شیعه، برای تربیت شاگردان خود، به جای بیان حکم یک مسئله، چگونگی استنباط آن را از منابع معتبر آموزش میدادند:
عبدالاعلی، از یاران امام صادق، میگوید: به امام عرض کردم: ناخنم شکسته است به همین جهت بر روی انگشتم پارچهای بستهام؛ حال چگونه وضو بگیرم؟
امام فرمود: حکم این مسئله و مشابه آن از کتاب خدا دانسته میشود. خداوند در قرآن فرموده است: «او بر شما در امر دین حرج قرار نداده است». پس بر همان پارچه مسح کن. و بدین ترتیب حضرت صادق در مورد حکم وضوی جبیره، صحابی خود را به استنباط حکم از قرآن هدایت میفرماید.
نیز زُراره میگوید: به امام باقر عرض کردم: از کجا دانستید که در مسح (وضو) باید تنها قسمتی از سر و پا را مسح کرد نه همه آن را ؟ امام فرمود: زیرا خداوند در قرآن میفرماید:
«وَ امْسَحُوا بِرُؤوسِکُم»
در این جمله، از حرف «باء تبعیضیه» (که بر سر «رؤوسکم» آمده است) میفهمیم که مسح باید بر قسمتی از سر باشد. سپس حکم پاها را نیز به مسح سر عطف نمود و فرمود:
«وَ أَرْجُلَکُم إِلَی الکَعْبَینِ».
پس همانطور که تنها قسمتی از سر را باید مسح کرد، پا را نیز همانگونه باید مسح کرد. لذا امام صادق میفرماید:
«إِنَّما عَلَینا أَن نُلِقیَ إِلَیکُمُ الأصولَ وَ عَلَیْکُم أَن تُفَرِّعوا»
به واسطه همین تعالیم ائمه اطهار بود که قبل از شافعی، مسائل اصول از قبیل اوامر و نواهی، عام و خاص، حجیت خبر واحد و ... در میان شیعیان مطرح بود و یاران ائمه نظیر هشام بن حکم درباره هر یک از آنها رسالههایی نوشتند.
ب) عصر اجتهاد
علم فقه که در عصر معصومان برگرفته از نصوص بود، در این عصر بهصورت اجتهادی درآمد و به برکت علم اصول رونق بیشتری گرفت، به گونهای که مسائل فقهی به طور فزایندهای توسط دانشمندان شیعه از روایات استخراج و منقح شد و فروعی که نصی دربارۀ آنها وارد نشده بود از اصول کلی استنباط گردید.
یکی از سرآمدان این دوره که نقش مؤثری در مسیر استنباط احکام داشت، شیخ مفید (413 هـ) بود که در زمان آلبویه میزیست. شیخ با نیروی ادراک قوی خود مشرب فقهی جدیدی را بر اساس قواعد و اصول منظم پایهگذاری کرد شیوه اجتهاد او راه میانهای بود بین روش حدیثی صرف و شیوۀ قیاسی اکثر فقهای اهل سنت که اثر آن در کتاب فقهی او «المقنعه»، مشهود است. شیخ در شیوه اجتهادی خود برای عقل جایگاه بلندی قائل بود و یکی از راههای رسیدن به شناخت مفاهیم کتاب و سنت را عقل میدانست. پس از شیخ مفید، روش او به دست شاگرد وی، سید مرتضی علم الهدی (436 هـ) که خود بیتردید یکی از بزرگترین دانشمندان شیعهٔ امامیه است تکامل یافت. سید مرتضی دارای جایگاه علمی عظیم و موقعیت اجتماعی والا و ثروت قابل توجهی بود و از این مواهب، در راه تألیف کتابهایی در رشتههای مختلف، پرورش شاگردان فراوان، تأسیس کتابخانه و جمعآوری آثار مکتوب پیشینیان و ترویج و تقویت تشیع بهره برد.
پس از سید مرتضی، شیخ طوسی (460 هـ) این روش را ادامه داد. شاید در همهٔ اعصار شیعه، کمتر فقیهی به تأثیرگذاری و نقش آفرینی شیخ طوسی در عالم فقه بتوان یافت. از اینرو به او لقب «شیخ الطائفه» دادهاند. شیخ طوسی مؤسس حوزهٔ هزار سالهٔ نجف، مؤلف دو کتاب از «کتب اربعه» و سه کتاب از کتب اولیهٔ رجالی، تربیت کنندهٔ صدها فقیه شیعه و سنی و مصنف جامعترین کتابهای فقهی و اصولی تا آن زمان است.
یکی دیگر از تأثیرگذاران عصر اجتهاد ابن ادریس حلی (598 هـ) است. اهمیت و نقش ابن ادریس را میتوان در دو نکته خلاصه کرد: نخست اینکه پس از حدود یک قرن که حوزه شیعه تحت نفوذ علمی و فقهی شیخ طوسی بود ابن ادریس به نقد آرای وی پرداخت و بدین وسیله روحیهٔ شجاعت در پژوهش و نقد علمی را در اجتهاد شیعه جان دوباره بخشید؛ دیگر اینکه به همت خود، حوزۀ حله را تأسیس کرد که تا سالها به برکت حضور فقیهان ارجمند و پرورش شاگردان فاضل، مرکز فقه شیعه بود.
در همین عصر بود که علامه حلی (726 هـ) شاگرد محقق حلی (صاحب کتاب ارزشمند شرایع الاسلام)، نقش مؤثری در سیر پیشرفت و تطوّر علم فقه و اصول ایفا کرد. کثرت تألیفات محققانه علامه حلی در علوم مختلف به ویژه فقه و اصول فقه، مایهٔ اعجاب است و به او جایگاه والایی نسبت به دیگر عالمان شیعه بخشیده است. یکی از نوآوریهای علامه این است که آثار فقهی خود را در سه سطح مقدماتی، متوسط و عالی به رشته تحریر درآورده است.
از دیگر فقهای بزرگ این دوره باید از شهیدین (شهید اوّل و شهید ثانی) یاد کرد که در سختترین شرایط، روش فقاهتی حوزۀ حله را حفظ کردند و آن را در لبنان و جبل عامل بسط و گسترش دادند و موجب رونق تشیع در آن دیار گردیدند و خون پاکشان را در راه ترویج مکتب اهل بیت نثار کردند.
فعالیت (صفحهٔ 21 کتاب درسی)
با مراجعه به کتابهایی که دربارۀ تاریخ فقه و فقها نوشته شده است، دربارۀ فقهای نام برده شده در این دوره مطالب بیشتری بهدست آورید. آیا میتوانید فقهای دیگری را که در رشد و اعتلای فقه در این دوره نقش بسزایی داشتهاند نام ببرید.
ج) عصر اخباریها
در قرن یازدهم، مقارن با عصر صفوی، تنی چند از فقهای شیعه به ادعای اینکه مؤسس علم اصول اهل سنتاند و اینکه اصحاب ائمه برای بهدست آوردن احکام از روایات صادره، از قواعد اصولی استفاده نمیکردند و بالاخره به استناد اینکه استفاده از قواعد علم اصول در استنباط احکام سبب میشود احادیث اهمیت خود را از دست بدهند؛ به مخالفت با علم اصول پرداخته و اظهار کردند که منبع استنباط فقه شیعه منحصراً دو چیز، و آن کتاب و سنت است. به این فقیهان اخباری و به جریانی که ایجاد کردند اخباریون گفته میشود.
سرآمد اخباریها در آن زمان عالمی به نام محمدامین استرآبادی (1036 هـ). بود زمینهٔ گسترش تفکر اخباری، به تدریج از یک قرن قبل آغاز شده بود؛ زمانی که فقها انتقادهایی را از پیروی بدون تحقیق از روش پیشینیان آغاز کردند و حتی ادعا کردند که اجتهاد تنها راه کشف احکام نیست. همین انتقادها زمینهای شد تا استرآبادی به کلی روش اجتهاد و بهرهگیری از اصول فقه را مردود اعلام کند. او کتاب «الفوائد المدنیه» را به منظور رد مجتهدان نگاشت.
در این دوره به دلیل مخالفت سرسختانهٔ اخباریان با اجتهاد، علم اصول به ضعف گرایید و کتب فقهی متعددی بر مبنای احادیث نگاشته شد. البته فقه شیعه از این رویکرد جدید بهرهٔ وافری برد و جوامع مهم حدیثی از قبیل وسائل الشیعه تألیف شیخ حر عاملی و بحار الأنوار اثر علامه مجلسی در این عصر نوشته شد.
از ابتدای قرن دوازدهم، گرایش اخباری طوری گسترش یافت که بر همهٔ مراکز علمی شیعه در ایران و عراق غلبه پیدا کرد و تا چند دهه فقه شیعی را در تصرف انحصاری خویش داشت تا اینکه سرانجام در نیمهٔ دوم همین قرن در برابر گرایش اصولی شکست خورد.
از دیگر فقیهان این دوره میتوان از ملا محسن فیض کاشانی و شیخ یوسف بحرانی (صاحب الحدائق الناضره) یاد کرد که اگرچه گرایش اخباری داشتند اما طریق معتدلتری پیش گرفتند.
فعالیت (صفحهٔ 22 کتاب درسی)
با راهنمایی دبیر خود، دربارۀ عقاید اخباریان و نظر آنان دربارهٔ اصول فقه بیشتر تحقیق کنید.
اخباریان، گروهی از فقیهان امامی هستند که اجتهاد را حرام دانسته و تنها منابع احکام شرعی را کتاب خدا و سنت معصومان میدانند. آنها استفاده از عقل و اجماع را برای استنباط احکام جایز نمیشمارند و بر این باورند که قرآن را تنها معصومان بهدرستی میفهمند. بنابراین، اخباریان بهجای استفاده از اصول فقهی برای استنباط احکام، بر نقل و روایت احادیث تأکید میکنند.
این دیدگاهها منجر به اختلافات عمدهای میان اخباریان و اصولیان شده است. اصولیان بر این باورند که استفاده از عقل و اجماع در استنباط احکام ضروری است و علم اصول فقه بهعنوان ابزاری برای فهم و تفسیر صحیح متون دینی اهمیت دارد. در مقابل، اخباریان این روشها را رد کرده و تنها به نقل و روایت احادیث اکتفا میکنند.
د) عصر تجدید روش استنباط
مؤسس این دوره که تأثیری شگرف بر عالم فقه داشت، وحید بهبهانی (1205هـ) بود. اهمیت وحید بهبهانی، نخست در این است که شاگردان بسیار مبرزی، با ذوق فقاهت و اجتهاد، همچون سید مهدی بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشف الغطاء و میرزای قمی تربیت کرد. دیگر اینکه مبارزهای پیگیر را با گروه اخباریان که مخالف علم اصول بودند و در آن زمان نفوذ فراوانی یافته بودند، آغاز کرد تا توانست سرانجام بساط روش فقهی و تفسیری آنان را جمع کند و روش اجتهادی فقهای متقدم را احیا نماید. خاطرهٔ مباحثات علمی عمیق، طولانی، نفسگیر و در عین حال مؤدبانه دو فقیه متبحر؛ یعنی شیخ یوسف بحرانی و آقا وحید بهبهانی، که یکی طرفدار روش اخباری و دیگری طرفدار روش اصولی بود، زینت بخش تاریخ فقه و فقهای شیعه است.
نگارش آثار فقهی و اصولی گرانسنگی همچون موسوعهٔ عظیم «جواهر الکلام» به دست آیتالله محمد حسن نجفی مشهور به صاحب جواهر نشانهٔ عظمت جایگاه فقاهت و اجتهاد در آن عصر است.
اما در دو قرن اخیر مهمترین شخصیت فقهی و اصولی که همه حوزههای شیعه را تحت الشعاع قرار داد و علم فقه و اصول را وارد مرحلهای جدید کرد، شیخ مرتضی انصاری (1281 هـ) است. وی در دزفول متولد شد و پس از طی مدارج علمی، در نجف رحل اقامت افکند و پس از وفات شیخ محمد حسن صاحب جواهر، مرجعیت شیعه به او محول شد. آراء و نظریات فقهی و اصولی شیخ انصاری هنوز مهمترین منبع فقها و محور بحثهای اصولیان است و کسانی که پس از او آمدهاند همگی پیرو مکتب او هستند. هنوز مکتبی که بتواند روش شیخ انصاری را به کلی دگرگون کند به وجود نیامده؛ اگرچه برخی آرای او مورد نقض و تعدیل قرار گرفته است.
یکی از ویژگیهای شیخ که موجب دوام و قوام مکتب او شد، تربیت شاگردان بسیار و فرستادن آنها به شهرهای مختلف بود؛ به گونهای که در آن زمان در غالب بلاد شیعه شاگردان او رهبری دینی شیعیان را بر عهده داشتند.
دو کتاب بینظیر شیخ انصاری در فقه و اصول فقه؛ یکی مکاسب و دیگری رسائل (فرائد الاصول) است که تا امروز منبع درسی حوزههای علمیه شیعه است.
پس از شیخ انصاری علما توجهی خاص به مباحث اصولی نشان دادند و کوچکترین مطلب اصولی، مورد مداقه و موشکافی قرار میگرفت به گونهای که علم اصول که در آغاز به عنوان مقدمهای بر علم فقه به شمار میآمد، خود تبدیل به علمی مستقل و حاوی مباحث طولانی گشت. از این رو آثار نوشته شده در قرن اخیر، چه به لحاظ کیفیت مباحث و چه به جهت کمیت، چندین برابر آثار منتشر شده در کل سیزده قرن پیش از آن است.
از زمان شیخ تا کنون فقها و اصولیان بیشماری پا به عرصه ظهور نهادهاند و هر یک نقش بسزایی در پیشرفت و اوجگیری فقه و اصول ایفا نمودهاند. تعداد این فقها به برکت حوزهٔ نجف و قم، آن قدر زیاد است که امکان نام بردن از برخی و فروگذاشتن دیگران وجود ندارد. اما در این میان از نام فقیه ارجمند، اصولی متبحر، فیلسوف حکیم و عارف واصل حضرت امام خمینی نمیتوان گذشت. ایشان با دیدی عمیق و به پشتوانهٔ تلاش چند صد سالهٔ فقهای بزرگ شیعه، فقه و فقاهت را که تا این زمان بیشتر به اصلاح جنبههای خصوصی و فردی افراد خلاصه شده بود، بسط و گسترش داد و آن را به جنبههای عمومی، سیاسی و حکومتداری تسری بخشید. امام خمینی نه فقط در مقام نظر اندیشهٔ مردم سالاری دینی را عرضه کرد، بلکه به توفیق الهی و حمایت فقهای دیگر و مردم آگاه ایران، این نظریه را در مقام عمل نیز پیاده نمود و از آن پس اندیشهٔ دینی و حوزههای علمیه از حاشیه به متن آمد.
امام راحل ضمن تأکید بر حفظ فقه سنتی، معتقد بود که احکام اسلامی، جز اندکی از آنها، مربوط به جنبههای عمومی و سیاسی و تنظیم روابط اجتماعی جامعه است که اجرای آنها جز با تشکیل حکومت میسر نمیشود.
امروزه حوزههای علمیه و فقهای عظام با انبوهی از پرسشها و ابهامات در زمینههای مختلف اقتصادی، سیاسی، پزشکی، رسانهای روابط بینالملل و... مواجه هستند که پاسخگویی فقه به آنها فقاهت را وارد عرصهای جدید خواهد کرد.
اگرچه هنوز زود است که شرایط جدید به وجود آمده را دورهای جدید از سیر تحول فقه بدانیم، اما به یقین سرآغاز رویکردی تازه است که انتظار میرود در آینده، فقه را با تحولی بزرگ مواجه سازد.
بیندیشیم و پاسخ دهیم (صفحهٔ 24 کتاب درسی)
1- نخستین دورۀ فقه (عصر معصومان) چه محدودهٔ زمانی را در بر میگیرد و مهمترین خدمتی که در این دوره به فقه شد چه بود؟ دو کتاب ارزشمند این عصر کداماند؟
این دوره شامل زمان زندگی پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) تا پایان غیبت صغری (329 هجری قمری) است. در این دوره، فقه شیعه شکل گرفت و امامان معصوم (ع) احکام دینی را آموزش داده و آنها را جمعآوری کردند. این دوره به جمعآوری احادیث و تدوین کتابهای حدیثی کمک کرد. «کافی» تألیف ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی و «مَن لا یحضره الفقیه» تألیف شیخ صدوق از اثرات ارزشمند این عصر است.
2- دو نظریه دربارهٔ تأسیس علم اصول را بیان کنید.
برخی معتقدند که علم اصول فقه از طرف امامان معصوم (ع) پایهگذاری شده و از زمان آنها به تدریج در میان شیعیان تکامل یافته است. / برخی دیگر معتقدند که مؤسس علم اصول در ابتدا محمد بن ادریس شافعی بوده و شیعیان حدود دویست سال بعد از اهل تسنن احساس نیاز به اصول فقه کردند.
3- دو جهت نیاز مسلمانان به اصول فقه را توضیح دهید.
دور شدن از عصر نصوص (عصر امامان معصوم) و نیاز به روشی برای استنباط احکام از منابع معتبر. / آموزش روش استنباط احکام از سوی ائمه برای تفسیر دقیقتر و استنباط احکام جدید در مسائل مختلف.
4- خدمات شیخ طوسی به رشد و ارتقای فقه چه بود؟
شیخ طوسی با تأسیس حوزهٔ علمی نجف، تدوین کتب فقهی جامع و تربیت شاگردان زیاد، نقش برجستهای در توسعه فقه شیعه داشت. وی بسیاری از مسائل فقهی را به شکلی منظم و علمی ارائه کرد.
5- علل اصلی طرد اصول فقه در دیدگاه فقهی اخباریان را توضیح دهید و دو کتاب مهم حدیثی عصر اخباریان را نام ببرید.
علت اول: اخباریان معتقد بودند که استفاده از اصول فقه باعث میشود احادیث و روایات اعتبار خود را از دست بدهند.
علت دوم: اخباریان استناد به کتاب و سنت را کافی میدانستند و بر این باور بودند که اجتهاد و اصول فقه نیاز به استنباط از خارج از نصوص ندارند.
دو کتاب مهم حدیثی عصر اخباریان: «وسائل الشیعه» تألیف شیخ حر عاملی و «بحار الأنوار» اثر علامه مجلسی.
6- دو ویژگی مهم مرحوم وحید بهبهانی چیست؟
وحید بهبهانی با نقد و مبارزه با جریان اخباریان، علم اصول فقه را احیا و تقویت کرد. / او شاگردان برجستهای تربیت کرد که تأثیر زیادی در گسترش فقه اصولی داشتند.
7- نقش امام خمینی را در ارتقای جایگاه فقه بیان نمایید.
امام خمینی با تکیه بر فقه شیعه، آن را به جنبههای عمومی و سیاسی گسترش داد و فقه را از محدوده مسائل فردی به مسائل اجتماعی و حکومتی برد. او با تبیین نظریهٔ ولایت فقیه، فقه را به عرصه حکومتداری و سیاست داخلی و بینالمللی تسری داد.