درسنامه آموزشی عربی (2) کلاس یازدهم تجربی و ریاضی با پاسخ درس 6: آنّه ماري شيمِل
اَلْإنْسانُ بِکُلِّ لِسانٍ إنْسانٌ.
انسان با [دانستن] هر زبان [جدیدی] یک انسان است.
آنّه ماری شیمِل
تُعَدُّ الدُّکتورَةُ «آنّه ماری شیمِل» مِن أَشهرَِ الْمُستَشرِقینَ. وُلِدَتْ فی «أَلْمانیا» وَ کانَتْ مُنذُ طُفولَتِها مُشتاقَةً إلیٰ کُلِّ ما یَرْتَبِطُ بِالشَّرقِ وَ مُعجَبَةً بِإیران.
دکتر آنه ماری شیمل از نامدارترین خاورشناسان است. در آلمان متولّد شد. از هنگامِ کودکیاش مشتاق به هر چیزی بود که به شرق ارتباط داشت و شیفتۀ ایران بود.
کانَ عُمرُها خَمسَةَ عَشَرَ عاماً حینَ بَدَأَتْ بِدِراسَةِ اللُّغَةِ الْعَرَبیَّةِ. حَصَلَتْ عَلیٰ شَهادَةِ الدُّکتوراه فِی الْفَلْسَفَةِ وَ الدِّراساتِ الْإسلامیَّةِ وَ هیَ فِی التّاسِعَةَ عَشْرَةَ مِن عُمرِها؛ تَعَلَّمَتِ اللُّغَةَ التُّرکیَّةَ وَ دَرَّسَتْ فی جامِعَةِ أَنقَرَة.
وقتی که آموختنِ زبان عربی را آغاز کرد، عمرِ او پانزده سال بود. مدرک دکترای فلسفه و مطالعات اسلامی را در حالی که نوزده ساله بود به دست آورد؛ زبان ترکی را یاد گرفت و در دانشگاه آنکارا تدریس کرد.
کانَتْ شیمِل تَدعو الْعالَمَ الْغَربیَّ الْمَسیحیَّ لِفَهمِ حَقائِقِ الدّینِ الْإسلامیِّ وَ الِاطِّلاعِ عَلَیهِ. وَ هٰذَا الْعَمَلُ رَفَعَ شَأنَها فی جامِعاتِ الدُّوَلِ الْإسلامیَّةِ، فَحَصَلَتْ عَلیٰ دُکتوراه فَخریَّةٍ مِنْ جامعاتِ السِّندِ وَ إسلام آباد وَ بیشاوَر وَ قونیَة وَ طهران.
شیمل جهان مسیحی غرب را به فهم حقایق دین اسلام و آگاهی از آن دعوت میکرد و این کار جایگاهِ او را در دانشگاههای کشورهای اسلامی بالا بُرد. [او] دکترای افتخاری از دانشگاههای سند، اسلام آباد، پیشاور، قونیه و تهران به دست آورد.
إنَّها تَعَلَّمَتْ لُغاتٍ کَثیرَةً مِنهَا الْفارسیَّةُ وَ الْعَرَبیَّةُ وَ التُّرکیَّةُ وَ الْإنجِلیزیَّةُ وَ الْفَرَنسیَّةُ وَ الْأُردیَّةُ؛ وَ کانَتْ تُلْقی مُحاضَراتٍ بِاللُّغَةِ الْفارِسیَّةِ. فَهیَ کانَتْ مِثالاً لِهٰذِهِ الْعِبارَةِ:
او زبانهای بسیاری را آموخت از آن جمله فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی، فرانسه و اردو؛ و به زبان فارسی سخنرانی میکرد. او آن گونه بود که امام علی فرمودند:
«اَلْإنسانُ بِکُلِّ لِسانٍ إنسانٌ»
انسان با دانستنِ هر زبانِ جدیدی یک انسان جدید است.
أَلَّفَتْ شیمِل أَکثَرَ مِن مِئَةِ کِتابٍ وَ مَقالَةٍ مِنها کِتابٌ حَولَ شَخصیَّةِ جَلالِ الدّینِ الرّومیِّ.
شیمل بیشتر از صد کتاب و مقاله تألیف کرد؛ از آن جمله کتابی پیرامون شخصیت مولوی جلال الدین.
هیَ کانَتْ تُحِبُّ الْعَیشَ فِی الشَّقِ، لِذٰلِکَ دَرَّسَتْ مُدَّةً طَویلَةً فی الْهِندِ وَ باکِستان، وَ دَرَّسَتْ کَذٰلِکَ ما یُقارِبُ خَمسَةً وَ عِشْرینَ عاماً فی جامِعةِ هارفارد.
او زندگی در شرق را دوست میداشت، به همین خاطر مدّتی طولانی در هند و پاکستان تدریس کرد، همچنین نزدیک به بیست و پنج سال در دانشگاه هاروارد درس داد.
قَبلَ وَفاتِها أَوْصَتْ شیمِل زُمَلاءَها أَن یُشَکلِّوا فَریقاً لِلْحِوارِ الدّینیِّ وَ الثَّقافیِّ یکَونُ هَدَفُهُ الْأَعلیٰ «مَدَّ جُسورِ الصَّداقَةِ وَ التَّفاهُمِ بَینَ أُوروبّا وَ الْعالَمِ الْإسلامیِّ» وَ «الِاتِّحادَ بَینَ الْحَضاراتِ».
شیمل پیش از وفاتش به همکارانش وصیت کرد که تیمی را برای گفت وگوی دینی و فرهنگی تشکیل دهند که هدف والایش کشیدنِ پلهای دوستی و تفاهم میان اروپا و جهان اسلام و همبستگی میان تمدّنها باشد.
أَشارَتْ شیمِل فی إحْدیٰ مُقابَلاتِها إلَی الْأَدعیَةِ الْإسلامیَّةِ وَ قالَت:
شیمل در یکی از مصاحبههایش به دعاهای اسلامی اشاره کرد و گفت:
«أَنا أَقرَأُ الْأَدعیَةَ وَ الْأَحادیثَ الْإسلامیَّةَ بِاللُّغَةِ الْعَرَبیَّةِ وَ لا أُراجِعُ تَرجَمَتَها».
من دعاها و احادیث اسلامی را به زبان عربی میخوانم و به ترجمۀ آنها مراجعه نمیکنم.
هیَ أَوصَتْ أَنْ یُکْتَبَ هٰذَا الْحَدیثُ عَلیٰ قَبرِها:
او وصیّت کرد که روی قبرش این حدیث نوشته شود:
«اَلنّاسُ نیامٌ فَإذا ماتُوا انْتَبَهوا». رَسولُ اللّهِ (ص)
مردم خفتهاند و هرگاه بمیرند، بیدار شوند.
لغات جدید
أُرْدیَّة: زبان اردو |
أَشارَ: اشاره کرد (مضارع: یُشیرُ) |
أَلْقیٰ: انداخت (مضارع: یُلْقی) کانَتْ تُلْقی مُحاضَرَةً: سخنرانی میکرد |
إنجِلیزیَّة: انگلیسی |
أَنقَرَة: آنکارا |
أَوْصیٰ: سفارش کرد (مضارع: یوصی) |
ثَقافیّ: فرهنگی «ثَقافَة: فرهنگ» |
حَصَلَ علَیٰ: به دست آورْد (مضارع: یَحْصُلُ) |
حَضارَة: تمدّن |
دُکتوراه: دکترا |
شَکَّلَ: تشکیل داد (مضارع: یُشَکِّلُ) |
شَهادَة: مدرک |
عَدَّ: به شمار آورْد، شمُرد (مضارع: یَعُدُّ) |
فَخْریَّة: افتخاری |
فَرَنسیَّة: فرانسوی |
قارَبَ: نزدیک شد «ما یُقارِبُ: نزدیک به» |
مُحاضََة: سخنرانی |
مَدَّ: کشید، گسترش داد |
مُسْتَشرِق: خاورشناس |
مُعجَبَة بِـ: شیفتۀ (أَعْجَبَ، یُعْجِبُ) |
مُقابَلَة: مصاحبه |
مُنْذُ: از هنگام |
|
|
أَجِبْ عَنِ الْأَسئِلَةِ التّالیَةِ حَسَبَ نَصِّ الدَّرْسِ.
1- بِأَیِّ لُغَةٍ کانَتْ شیمِل تَقرَأُ الْأَدعیَةَ الْإسلامیَّةَ؟ کانَتْ شیمِل تَقرَأُ الْأَدعیَةَ الْإسلامیَّةَ (بِاللُّغَةِ الْعَرَبیَّةِ).
شیمل دعاهای اسلامی را به چه زبانی میخواند؟ او دعاها و احادیث اسلامی را به زبان عربی میخواند و به ترجمه آن ها مراجعه نمیکرد.
2- أَیُّ حَدیثٍ کُتِبَ عَلیٰ قَبرِ شیمِل؟ هذا الحدیث: «اَلنّاسُ نیامٌ فَإذا ماتُوا انْتَبَهوا».
بر روی قبر شیمل چه حدیثی نوشته شده است؟ مردم خوابند چون بمیرند بیدار میشوند.
3- کَمْ کِتاباً وَ مَقالَةً أَلَّفَتْ شیمِل؟ أَلَّفَتْ شیمِل أَکثَرَ مِن مِئَةِ کِتابٍ وَ مَقالَةٍ.
شیمل چند کتاب و مقاله نگاشت؟ شیمل بیشتر از صد کتاب و مقاله نگاشت.
4- بِماذا أَوْصَتْ شیمِل زُمَلاءَها؟ أَوْصَتْ شیمِل زُمَلاءَها أَن یُشَکِّلوا فَریقاً لِلْحِوارِ الدّینیِّ وَ الثَّقافیِّ.
شیمل به همکارانش چه وصیتی کرد؟ شیمل قبل از درگذشتش به همکارانش سفارش کرد که گروهی را برای گفت و گوی دینی و فرهنگی تشکیل دهند.
5- أَیْنَ وُلِدَتْ شیمِل؟ وُلِدَتْ فی أَلْمانیا.
شیمل در کجا زاده شد؟ در آلمان زاده شد.
اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ
تَرجِمِ الْآیتَیَنِ وَ الْحَدیثَ حَسَبَ قَواعِدِ الدَّرسِ.
1- ﴿لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا﴾ اَلتَّوبَة : 40
غمگین نباش زیرا خدا با ما است.
لَا: لا نهی + مضارع دوم شخص
2- ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾ اَلرَّعْد : 11
بیگمان خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمیدهد تا اینکه خودشان تغیر بدهند.
لَا: لا نفی
حَتَّی: حتی + مضارع
3- لا تَظْلِمْ کَما تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ کَما تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إلَیکَ. اَلْإمامُ عَلیٌّ (ع)
ظلم نکن همانطوری که دوست نداری مورد ظلم واقع شوی و نیکی کن همانطور که دوست داری به تو نیکی شود.
اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ
تَرجِمِ العِْباراتِ التاّلیةََ حَسَبَ الْقَواعِدِ.
1- ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ﴾ اَلْفاتِحَة: 2
سپاس برای خدایی است که پروردگار جهانیان است.
الْحَمْدُ لِلَّهِ: ل (حرف جر) + الله
2- بُعِثَ النَّبیُّ لِیَهْدیَ النّاسَ.
پیامبر فرستاده شد تا مردم را هدایت بکند.
لِیَهْدیَ: لِ به معنی (تا - تا اینکه) + مضارع
3- لِنَسْتَمِعْ إلَی الْکَلامِ الْحَقِّ.
باید به سخن حق گوش فرا بدهیم.
لِنَسْتَمِعْ: لِ امر (لام به معنی باید) + مضارع
4- لِمَنْ هٰذِهِ الْجَوازاتُ؟
این جوایز مال کیست؟
لِمَنْ: لام حرف جر + اسم استفهام
اَلتَّمارین
اَلتَّمرینُ الْأَوَّلُ (صفحهٔ 72 کتاب درسی)
ضَعْ فی الْفَراغِ کَلِمَةً مُناسِبَةً مِنْ کَلِماتِ مُعجَمِ الدَّرسِ.
1- کانَتْ شیمِل مُنذُ طُفولَتِها مُشتاقَةً إلیٰ کُلِّ ما یَتَعَلَّقُ بِالشَّرقِ وَ مُعجبة بِإیران.
شیمل از هنگام کودکی اش علاقهمند به هر چیزی بود که به شرق ارتباط داشت و شیفته ایران بود .
2- اَلدُّکتوراه الفَخریّة هیَ شَهادَةٌ تُعْطیٰ لِشَخْصٍ تَقْدیراً لِجُهودِهِ فی مَجالٍ مُعَیَّنٍ.
دکترای افتخاری مدرکی است که به خاطر کوشش[ش] در زمینهای مشخص به فردی داده میشود.
3- إنَّ أنقرَة ثانی أَکبَرِ مَدینَةٍ فی تُرکیا بَعْدَ إسْطَنبول.
همانا آنکارا دومین شهر بزرگ ترکیه پس از استانبول است.
4- اَلشَّعْبُ الْباکِستانیُّ یَتَکَلَّمُ بِاللُّغَةِ الأُردیّة.
ملت پاکستان به زبان اردو سخن میگویند.
5- اَللُّغَةُ الرَّسمیَّةُ فی بِریطانیا الإنجِلیزیّة.
زبان رسمی در انگلستان انگلیسی است.
اَلتَّمرینُ الثّانی (صفحهٔ 72 کتاب درسی)
عَیِّنِ الْکَلِمَةَ الَّتی لا تُناسِبُ الْکَلِماتِ الْآخریٰ.
1- اَلْأُسبوع / اَلشَّهْر / اَلثَّقافَة / اَلسَّنَة
هفته / ماه / فرهنگ / سال
2- اَلْأُرْدیَّة / اَلْإنْجِلیزیَّة / اَلْفَرَنْسیَّة / اَلْفَخْریَّة
اردو / انگلیسی / فرانسوی / افتخاری
3- اَلزَّمیل / اَلْقَمیص / اَلصَّدیق / اَلْحَبیب
همکار/ پیراهن / دوست / دوست
4- اَلْقَرْیَة / اَلْمَدینَة / اَلْبِلاد / اَلنّیام
روستا / شهر / شهرها، کشور / خوابیدگان
5- اَلشَّهادَة / اَلطُّفولَة / اَلصِّغَر / اَلْکِبَر
مدرک / کودکی / خردسالی / بزرگسالی
6- اَلْقِطّ / اَلرُّمّان / اَلتُّفّاح / اَلْعِنَب
گربه / انار / سیب / انگور
اَلتَّمرینُ الثّالِثُ (صفحهٔ 73 کتاب درسی)
اِقْرَأِ الْآیاتِ التّالیَةَ، ثُمَّ انْتَخِبِ التَّرجَمَةَ الصَّحیحَةَ.
1- ﴿عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾ آل عِمران: 122
الف) مؤمنان تنها باید بر خدا توکّل کنند.
ب) مؤمنان فقط به خدا توکّل میکنند.
2- ﴿ قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا ...﴾ اَلْحُجُرات: 14
بادیه نشینان گفتند: ...
الف) ... «ایمان میآوریم.» بگو: «ایمان نمیآورید؛ بلکه بگویید: در سلامت میمانیم.»
ب) ... «ایمان آوردیم.» بگو: «ایمان نیاوردهاید؛ بلکه بگویید: اسلام آوردیم.
3- ﴿ أَوَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ ...﴾ اَلزُّمَر: 52
الف) آیا ندانستهاند که خدا روزی را برای هرکس بخواهد، میگسترانَد؟
ب) آیا نمیدانند که خدا روزی را برای هرکس بخواهد، فراوان میکند؟
4- ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ﴾ سورَةُ الْإخلاصِ
بگو: او خداوند یکتاست، خدا بی نیاز است ...
الف) ... نمیزاید و زاده نمیشود و کسی همانندش نیست.
ب) ... نزاده و زاده نشده و کسی برایش همتا نبوده است.
5- ﴿... فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ سورَةُ قُرَیْشٍ
پس پروردگار این خانه را...
الف) ... میپرستند؛ زیرا در گرسنگی خوراکشان داد و از ترس [دشمن] در امان نهاد.
ب) ... باید بپرستند، همان که در گرسنگی خوراکشان داد و از بیم [دشمن] ایمنشان کرد.
اَلتَّمرینُ الرّابِعُ (صفحهٔ 75 کتاب درسی)
ضَعْ فِی الْفَراغِ کَلِمَةً مُناسِبَةً.
1- تُسَمّیٰ مَظاهِر التَّقَدُّمِ فی مَیادینِ العِلمِْ وَ الصِّناعَةِ وَ الأَدَبَِ ........ . (مِهرَجاناً / حَضارَة)
نمودهای پیشرفت در زمینههای دانش و صنعت و ادب تمدن نامیده میشود.
2- ........... أُستاذُ الْجامِعَةِ فی حَدیثِهِ إلیٰ فَضائِلِ آنّه ماری شیمِل. (أَشارَ / أَثارَ)
استاد دانشگاه در سخنش به فضیلتهای آنه ماری شیمل اشاره کرد.
3- ........... هیَ الْقِیَمُ الْمُشتَرَکَةُ بَینَ جَماعَةٍ مِنَ النّاسِ. (اَلشَّهادَة / الَثَّقافَةُ)
فرهنگ همان ارزشهای مشترک میان گروهی از مردم است.
4- أَلْقیٰ أُستاذُ الْجامِعَةِ ........... حَولَ شیمِل. (مُحاضَرَةً / مُسَجِّلاً)
استاد دانشگاه درباره شیمل سخنرانی کرد.
5- ........... هوَ الشَّخصُ الَّذی یَعْمَلُ مَعَکَ. (اَلزَّمیلُ / اَلْمِضْیافُ)
همکار کسی است که با تو کار میکند.
اَلتَّمرینُ الْخامِسُ (صفحهٔ 75 کتاب درسی)
اِنْتَخِبِ الْجَوابَ الصَّحیحَ.
1- علَیَکَ باِلْمُحاوَلَةِ، وَ ........... فی حَیاتِکَ.( أَنْ تَیْأَسَ / کیَ تَیْأَسَ / لا تَیْأَسَ)
تلاش کردن بر تو واجب است (باید تلاش کنی) و در زندگیات نا امید نشوی (که نا امید شوی / تا نا امید شوی / نا امید نشد)
2- أَنا ........... فِی السَّنَتَینِ الْماضیَتَینِ. (لَنْ أُسافِرَ / لَمْ أُسافِرْ / لِکَی أُسافِرَ)
من در دو سال گذشته به مسافرت نرفتهام. (مسافرت نخواهم کرد / مسافرت نکردم / تا مسافرت کنم)
3- أُریدُ ........... إلیٰ سوقِ الْحَقائِبِ. (أَنْ أَذْهَبَ / لَمْ أَذْهَبَ / إنْ أَذْهَبَ)
میخواهم که به سوی بازار چمدانها بروم. (که بروم / نرفتهام / اگر بروم)
4- هو ........... إلیَ الْمَلْعَبِ غَداً. (لَنْ یَرْجِعَ / ما رَجَعَ / لَمْ یَرْجِعْ)
او فردا به ورزشگاه نخواهد برگشت. (نخواهد برگشت / برنگشت / برنگشته است)
5- مَنْ ........... یَنْجَحْ فی أَعمالِهِ. (لا یَجْتَهِدُ / لا یَجْتَهِدْ / یَجْتَهِدْ)
هر کس تلاش بکند موفق میشود. (تلاش نمیکند / نباید تلاش کند / تلاش بکند)
اَلتَّمرینُ السّادِسُ (صفحهٔ 76 کتاب درسی)
عَیِّنِ البْیَتَ الْفارِسیَّ الَّذی یَرتَبِطُ بِالْحَدیثِ فِی الْمَعنیٰ.
1- اَلْمؤمِنُ قَلیلُ الْکَلامِ کَثیرُ الْعَمَلِ. اَلْإمامُ الْکاظِمُ (ع) الف
مؤمن کم حرف و پر کار است.
2- اَلْعالِمُ بِلا عَمَلٍ کَالشَّجَرِ بِلا ثَمَرٍ. رَسولُ اللّٰهِ (ص) ب
دانشمند بیعمل مانند درخت بیثمر است.
3- أَمَرَنی رَبّی بِمُداراةِ النّاسِ کَما أَمَرَنی بِأَداءِ الْفَرائِضِ. رَسولُ اللّٰهِ (ص) هـ
پروردگارم مرا به مهربانی کردن با مردم دستور داد همان طوری که مرا به انجام واجبات دستور داد.
4- عَداوَةُ الْعاقِلِ خَیْرٌ مِنْ صَداقَةِ الْجاهِلِ. الْإمامُ عَلیٌّ (ع) و
دشمنی عاقل بهتر از دوستی نادان است.
5- الدَّهْرُ یَومانِ؛ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ. الْإمامُ عَلیٌّ (ع) د
روزگار دو روز است روزی به نفع تو و روزی به ضرر تو.
6- خَیْرُ الْأُمورِ أَوْسَطُها. رَسولُ اللّٰهِ (ص) ج
بهترین امور میانهترینشان است.
الف)
کم گوی و گزیده گوی چون دُر
تا ز اندک تو جهان شود پُر
(نظامی گنجهای)
ب)
علم کز اعمال نشانئیش نیست
کالبدی دارد و جانئیش نیست
(امیر خسرو دهلوی)
اندازه نگه دار که اندازه نکوست
هم لایق دشمن است و هم لایق دوست
(سعدی)
روزگارست آن که گه عزّت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر ازین بازیچهها بسیار دارد
(قائم مقام فراهانی)
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
(حافظ)
دشمن دانا که غم جهان بود
بهتر از آن دوست که نادان بود
(نظامی گنجهای)
اَلتَّمرینُ السّابِعُ (صفحهٔ 77 کتاب درسی)
ضَعْ فِی الْفَراغ کَلِمَةً مُناسِبَةً مِنَ الْکَلِماتِ التّالیَةِ. «کَلِمَتانِ زائِدَتانِ»
(أَنقَرَة/ الْإنجِلیزیَّةَ/ الْحَضارَةُ / فَخْریَّةٌ / مُنْذُ / الْمُستَشرِقَ/ مُحاضَرَةً / شَهاداتِ)
1- ما رَأَیْتُ جیرانی مُنْذُ یَومِ الْخَمیسِ.
من همسایگانم را از روز پنجشنبه ندیدم.
2- نَتَعَلَّمُ اللُّغَةَ الْإنجِلیزیَّةَ مِنَ الصَّفِّ السّابِعِ.
زبان انگلیسی را از کلاس هفتم میآموزیم.
3- أَلْقَی الْأُستاذُ مُحاضَرَةً ثَقافیَّةً أَمامَ الطُّلّابِ.
استاد پیشاروی دانشجویان سخنرانی فرهنگی کرد.
4- کانَتْ الْحَضارَةُ السّومِریَّةُ فی جَنوبِ الْعراقِ.
تمدن سومری در جنوب عراق بود.
5- اَلدُّکتوراه مِنْ أَعلیٰ شَهاداتِ التَّخَصُّصِ فِی الْجامِعاتِ.
دکترای او از بالاترین مدارک تخصصی در دانشگاههاست.
6- إنَّ الْمُستَشرِقَ عالِمٌ مِنَ الدُّوَلِ الْغَربیَّةِ عارِفٌ بِالثَّقافَةِ الشَّرقیَّةِ.
همانا خاورشناس، دانشمندی است از دولتهای باختری که آشنا با فرهنگ خاورزمین است.