درسنامه آموزشی عربی (2) یازدهم علوم انسانی با پاسخ درس 1: مَواعِظُ قَیِّمَةٌ
خَیرٌ مِنَ الْخَیرِ فاعِلُهُ. اَلْإمامُ الْهادی
بهتر از خوبی، انجام دهندهاش است.
مَواعِظُ قَیِّمَةٌ
یُحِبُّ الْآباءُ وَ الْأُمَّهاتُ رُؤیَةَ أَولادِهِم فی أَحسَنِ حالٍ، وَ لِذٰلِکَ یُرشِدونَهُم دائِماً إلَی الصِّفاتِ الطَّیِّبَةِ وَ الْأَعمالِ الصّالِحَةِ.
پدران و مادران دوست دارند فرزندانشان را در بهترین حالت ببینند، و به همین دلیل همیشه آنها را به صفتهای خوب و کارهای درست راهنمایی میکنند.
کَالْأَخلاقِ الْحَسَنَةِ، وَ تَعَلُّمِ الْعُلومِ وَ الْمَهاراتِ وَ الْفُنونِ النّافِعَةِ، وَ الاِبْتِعادِ عَنِ الْأَراذِلِ وَ التَّقَرُّبِ إلَی الْأَفاضِلِ، وَ الِاهْتِمامِ بِالرّیاضَةِ، وَ مُطالَعَةِ الْکُتُبِ، وَ احْتِرامِ الْقانونِ، وَ الاِقْتِصادِ فِی اسْتِهلاکِ الْماءِ وَ الْکَهرَباءِ، وَ حُسْنِ التَّغذیَةِ، وَ غَیرِ ذٰلِکَ مِنَ الصِّفاتِ وَ الْأَعْمالِ ... .
مانند اخلاق خوب، یادگیری دانشها و مهارتها و فنون سودمند، دور شدن از فرومایگان و نزدیک شدن به شایستگان، همّت ورزیدن (اهمیّت دادن) به ورزش، مطالعۀ کتابها، احترام نهادن به قانون، صرفه جویی در مصرف آب و برق، حُسن تغذیه (خوب خوردن) و صفتها و کارهای دیگر.
وَ فی الْقُرآنِ الْکَریمِ نَریٰ «لُقمانَ الْحَکیمَ» یُقَدِّمُ لِابْنِهِ مَواعِظَ قَیِّمَةً، وَ هٰذا نَموذَجٌ تَربَویٌّ لِیَهتَدیَ بِهِ کُلُّ الشَّبابِ. فَقَدْ جاءَ فِی الْقُرآنِ الْکَریمِ:
و در قرآن کریم میبینیم که لقمان حکیم پندهایی ارزشمند به پسرش تقدیم میکند و این نمونهای تربیتی است، تا همۀ جوانان با آن هدایت شوند. در قرآن کریم آمده است:
﴿یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعروفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصْبِرْ عَلیٰ ما أَصابَکَ إنَّ ذٰلِکَ مِنْ عَزمِ الْأُمورِ وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ للِنّاسِ وَ لا تَمشِ فِی الْأَرضِ مَرَحاً إنَّ اللهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخورٍ وَ اقْصِدْ فی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوتِکَ إنَّ أَنکَرَ الْأَصواتِ لَصَوتُ الْحَمیرِ﴾ لُقمان: 19 - 17
ای پسرکم، نماز را برپادار و به کار پسندیده فرمان بده و از کار ناپسند بازدار، و بر آسیبی که بر تو وارد آمده است شکیبایی کن؛ زیرا این از کارهای مهم است.
و از مردم روی برنگردان، و در زمین با خودپسندی و شادمانه راه مرو؛ زیرا خدا خودپسندِ فخرفروش را دوست نمیدارد.
و در راه رفتنت میانه روی کن، و صدایت را پایین بیاور؛ زیرا بدترین آوازها بیگمان بانگ خران است.
إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مَنْ یُحافِظُ عَلَی الصَّلاةِ فی وَقتِها، فَقَدْ قالَ النَّبیُّ (ص):
قطعاً خدا کسی را که مراقب نماز اوّل وقتش باشد دوست دارد. پیامبر (ص) فرمودهاند:
«إنَّ عَمودَ الدّینِ الصَّلاةُ.»
قطعاً ستون دین، نماز است.
وَ عَلَینا أَنْ نَکونَ مُشتاقینَ إلَی الْأَعمالِ الصّالِحَةِ، وَ ناهینَ عَنِ الْمُنکَرِ، وَ صابِرینَ عَلَی الْمَشاکِلِ وَالشَّدائِدِ؛
و ما باید مشتاق کارهای شایسته، بازدارنده از زشتی و بردبار بر دشواریها و سختیها باشیم.
فَإنَّ ذٰلِکَ مِنَ الْأُمورِ الْمُهِمَّةِ. وَ عَلَینا أَنْ نَتَواضَعَ أَمامَ أَساتِذَتِنا وَ أَصدِقائِنا وَ زُمَلائِنا وَ جیرانِنا وَ أَقرِبائِنا وَ کُلِّ مَنْ حَولَنا؛ فَقَدْ قالَ الْإمامُ الْکاظِمُ (ع):
زیرا این از کارهای مهم میباشد، و بر ما لازم است که در برابر استادان، دوستان، هم شاگردیها، همسایگان، خویشاوندانمان و هر که پیرامون ماست، فروتنی کنیم. امام کاظم (ع) فرمودهاند:
«اَلْحِکْمَةُ تَعْمُرُ فی قَلْبِ الْمُتَواضِعِ، وَ لا تَعْمُرُ قَلْبِ الْمُتَکَبِّرِ الْجَبّارِ.»
حکمت در قلب فروتن ماندگار میشود (عمر میکند) و در قلب خودْ بزرگ بین ستمگر ماندگار نمیشود.
إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُعْجَبٍ بِنَفْسِهِ. إذَنْ عَلَینا أَن لا نَتَکَبَّرَ عَلَی الْآخَرینَ؛ فَإنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُتَکَبِّرینَ،
بی گمان خداوند هیچ خودپسندی را دوست نمیدارد. بنابراین، باید خود را از دیگران بزرگتر نبینیم؛ زیرا خدا خودبزرگ بینان را دوست نمیدارد.
وَ عَلَینا أَنْ لا نَرْفَعَ أَصواتَنا فَوقَ صَوتِ الْمُخاطَبِ؛ فَقَدْ شَبَّهَ اللّهُ کَلامَ مَن یَرْفَعُ صَوتَهُ دونَ دَلیلٍ مَنطِقیٍّ بِصَوتِ الْحِمارِ.
و باید صدایمان را از صدای مخاطب بالاتر نبریم؛ که خداوند صدای کسی را که بدون دلیل منطقی صدایش را بالا میبرد به صدای خر همانند کرده است.
لغات جدید
إذَنْ: بنابراین | اِسْتِهلاک: مصرف کردن (اِسْتَهلَکَ، یَستَهلِکُ) | اُغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ: صدایت را پایین بیاور (غَضَّ: یَغُضُّ) | اِقْصِدْ: میانه روی کن (قَصَدَ، یَقْصِدُ) |
أَقِمْ: بر پای دار «أَقِمِ الصَّلاةَ: نماز را بر پای دار.» (أَقامَ، یُقیمُ) | اِقْتِصاد: صرفه جویی (اِقْتَصَدَ، یَقْتَصِدُ) | أَنْکَر: زشتتر، زشتترین = أَقْبَح | اِنْهَ: باز دار ← (نَهیٰ، یَنْهیٰ) |
اوْمُرْ: دستور بده «وَ + اوْمُرْ = وَ أْمُرْ» | تَربَویّ: پرورشی | تَعْمُرُ: عمر میکند، در اینجا یعنی ماندگار میشود (عَمَرَ، یَعْمُرُ) | جَبّار: ستمکارِ زورمند «صفت خدا به معنای توانمند» |
حَمیر: خرها «مفرد: حِمار» | خَدّ: گونه | شَبَّهَ: تشبیه کرد (مضارع: یُشَبِّهُ) | عَزْمُ الْأُمورِ: کارهای مهم |
فَخور: فخر فروش ≠ مُتَواضِع | فُنون: هنرها «مفرد: فَنّ» | قَیِّم: ارزشمند | لَـ: بی گمان (حرف تأکید) |
لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ: با تکبّر رویت را برنگردان (مضارع: یُصَعِّرُ) | لا تَمْشِ: راه نرو (ماضی: مَشیٰ/ مضارع: یَمْشی) | لِیَهْتَدیَ: تا راهنمایی شود (ماضی: اِهْتَدیٰ) | مُخْتال: خودپسند = مُعْجَبٌ بِنَفْسِهِ |
مَرَحاً: شادمانه و با ناز و خودپسندی | مَشْی: راه رفتن | مُعْجَبٌ بِنَفْسِهِ: خودپسند ← إعْجابٌ بِالنَّفْسِ: خودپسندی | مُنْکَر: کار زشت |
ناهی، ناهٍ: بازدارنده «جمع: ناهونَ، ناهینَ و نُهاة» | نَموذَج: نمونه «جمع: نَماذِج» | یُقَدِّمُ: تقدیم میکند، پیش میفرستد (ماضی: قَدَّمَ) |
|
عَیِّنِ الصَّحیحَ وَ الْخَطَأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرْسِ. (ص / غ)
1- یَجِبُ أَنْ لا نَرْفَعَ أَصْواتَنا فوقَ صَوتِ مَنْ نَتَکَلَّمُ مَعَهُ. ص
ما نباید صداهایمان را بالاتر از صدای کسی که با او سخن میگوییم (مخاطب) بالا ببریم.
2- عَلَیْنا أَن نُحافِظَ عَلیٰ أَداءِ الصَّلاةِ فی وَقْتِها. ص
ما باید (بر ما لازم است که) بر انجام نماز اول وقت محافظت کنیم. (مراقب انجام نماز در (اول) وقتش باشیم).
3- قَدَّمَ لُقمانُ الْحَکیمُ لِابْنِهِ مَواعِظَ قَیِّمَةً. ص
لقمان حکیم به پسرش (فرزندش) پندهای ارزشمندی تقدیم کرد.
4- لا تَعْمُرُ الْحِکمَةُ فی قَلْبِ الْمُتَواضِعِ. غ
پند و حکمت، در قلب (انسان) متواضع و فروتن ماندگار نمیشود.
5- اَلْإعْجابُ بِالنَّفْسِ عَمَلٌ مَقْبولٌ. غ
خودپسندی کاری پسندیده (مورد قبول) است.
اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ
تَرجِمِ الْأَحادیثَ التّالیَةَ، ثُمَّ ضَعْ خَطّاً تَحتَ اسْمِ التَّفضیلِ.
1- سُئِلَ رَسولُ اللهِ (ص): مَنْ أَحَبُّ النّاسِ إلَی اللهِ، قالَ أَنفَعُ النّاسِ لِلنّاسِ.
از پیامبر خدا پرسیده شده: چه کسی نزد خداوند محبوبترین مردم است، فرمود سودمندترین مردم برای مردم.
أَحَبُّ: اسم تفضیل (محبوبترین) / أَنفَعُ: اسم تفضیل (سودمندترین)
2- أَحسَنُ زینَةِ الرَّجُلِ السَّکینَةُ مَعَ إیمانٍ. رسولُ الله (ص)
بهترین زینت مرد آرامش همراه ایمان است.
أَحسَنُ: اسم تفضیل (بهترین)
3- أَفْضَلُ الْأَعمالِ الْکَسْبُ مِنَ الْحَلالِ. رسولُ الله (ص)
برترین (بهترین) کارها، کسب حلال است.
أَفْضَلُ: اسم تفضیل (بهترین)
اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ
تَرجِمِ العِْباراتِ التّالیَةَ.
1- ﴿...رَبَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرّاحِمینَ﴾ اَلْمؤمِنون: 109
پروردگارا ایمان آوردیم پس بر ما ببخشای و به ما رحم کن که تو بهترین رحم کنندگان هستی.
2- ﴿لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾ الْقَدْر: 3
شب قدر بهتر از هزار ماه است.
3- شَرُّ النّاسِ ذو الْوَجْهَیْنِ.
بدترین مردم دو رویان هستند.
4- خَیْرُ إخْوانِکُم مَنْ أَهْدیٰ إلَیکُم عُیوبَکُم. رَسولُ اللّهِ (ص)
بهترین دوستانتان (برادران شما) کسی است که عیبهایتان را به شما هدیه کند.
5- مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهائِمِ. أَمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیٌّ (ع)
هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند پس او بدتر از چهارپایان (حیوانات است.)
اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ
تَرجِمِ الْآیَتَینِ وَ الْعِبارَةَ، ثُمَّ عَیِّنِ اسْمَ الْمَکانِ وَ اسْمَ التَّفضیلِ.
1- ﴿... وَ جادِلْهُم بِالَّتی هیَ أَحْسَنُ إنَّ رَبَّکَ هوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ ...﴾ اَلنَّحْل: 125
و با آنها به روشی که نیکوتر است مجادله نمای (ستیزه کن) در حقیقت، پروردگارت به [حال] کسی که از راهش منحرف شده، داناتر است.
أَحْسَنُ: اسم تفضیل (نیکوتر، خوبتر)
أَعْلَمُ: اسم تفضیل (داناتر)
2- ﴿وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقیٰ﴾ اَلْأعْلیٰ: 17
با آنکه [جهان] آخرت نیکوتر و پایدارتر است.
خَیْرٌ: اسم تفضیل (نیکوتر)
أَبْقیٰ: اسم تفضیل (پایدارتر)
3- کانَتْ مَکتَبَةُ «جُندی سابور» فی خوزستان أَکبَرَ مَکتَبَةٍ فی الْعالَمِ الْقَدیمِ.
کتابخانهی جندی شاپور در خوزستان، بزرگترین کتابخانه در دنیا قدیم بود.
أَکبَرَ: اسم تفضیل (بزرگترین)
مَکتَبَةٍ: اسم مکان (کتابخانه)
حِوارٌ
در گروههای دو نفره شبیه گفتوگوی زیر را در کلاس اجرا کنید.
فی سوقِ مَشهَد
در بازار مشهد
- اَلزّائِرَةُ الْعَرَبیَّةُ
خانم زائر عرب
- بائِعُ الْمَلابِسِ
فروشنده لباسها
- سَلامٌ عَلَیکُم.
سلام علیکم
- عَلَیکُمُ السَّلامُ، مَرحَباً بِکِ.
علیکم السلام. خوش آمدید.
- کَم سِعرُ هٰذَا الْقَمیصِ الرِّجالیِّ؟
قیمت این پیراهن مردانه چقدر است؟
- سِتّونَ أَلْفَ تومان.
60 هزار تومان
- أُریدُ أَرخَصَ مِن هٰذا. هٰذِهِ الْسَعارُ غالیَةٌ.
ارزانتر از این میخواهم. این قیمتها گران (بالا) است.
- عِندَنا بِسِعْرِخَمسینَ أَلْفَ تومان. تَفَضَّلی اُنظُری.
به قیمت 50 هزار تومان داریم. بفرما ببین.
- أَیُّ لَوْنٍ عِندَکُم؟
چه رنگهایی دارید؟
- أَبیَضُ وَ أَسوَدُ وَ أَزرَقُ وَ أَحمَرُ وَ أَصفَرُ بَنَفسَجیٌّ.
سفید و سیاه و آبی و قرمز و زرد و بنفش.
- بِکَم تومان هٰذِهِ الْفَساتینُ؟
این پیراهنهای زنانه چند تومن است؟
- تَبدَأُ الْأَسعارُ مِن خَمْسَةٍ وَ سَبْعینَ أَلْفاً إلیٰ خَمسَةٍ و ثَمانینَ أَلْفَ تومان.
قیمتها از 75 هزار شروع میشود تا 85 هزار تومن.
- اَلْأَسْعارُ غالیَةٌ!
قیمتها گران (بالا) است!
- سَیِّدَتی، یَخْتَلِفُ السِّعْرُ حَسَبَ النَّوعیّاتِ.
خانم ، قیمت بر حسب جنس فرق دارد.
- بِکَم تومان هٰذِهِ السَّراویلُ؟
این شلوارها چند تومان است؟
- اَلسِّروالُ الرِّجالیُّ بِتِسعینَ أَلْفَ تومان، وَ السِّروالُ النِّسائیُّ بِخَمسَةٍ وَ تِسْعینَ أَلْفَ تومان.
شلوار مردانه 90 هزار تومان و شلوار زنانه 95 هزار تومان است.
- أُریدُ سَراویلَ أَفضَلَ مِن هٰذِهِ.
شلوارهایی بهتر از این میخواهم.
- ذٰلِکَ مَتْجَرُ زَمیلی، لَهُ سَراویلُ أَفضَلُ.
آن مغازهٔ همکار من است، شلوارهای بهتری دارد.
فی مَتجَرِ زَمیلِهِ ...
در مغازهٔ همکارش ...
- رَجاءً، أَعْطِنی سِروالاً مِن هٰذَا النَّوعِ وَ ... کَم صارَ الْمَبلَغُ؟
لطفأ، شلواری از این نوع (جنس) و ... به من بده. قیمت چند (مبلغ چقدر) شد؟
- صارَ الْمَبلَغُ مِئَتَینِ وَ ثَلاثینَ أَلْفَ تومان. أَعْطینی بَعدَ التَّخْفیضِ مِئَتَینِ وَ عِشْرینَ أَلْفاً.
مبلغ 230 هزار تومان شد. بعد از تخفیف، به من 220 هزار بده.
اَلتَّمارین
اَلتَّمرینُ الْأَوَّلُ (صفحهٔ 11 کتاب درسی)
أَیُّ کَلِمَةٍ مِن کَلِماتِ مُعجَمِ الدَّرسِ تُناسِبُ التَّوضیحاتِ التّالیَةَ؟
1- اَلْمُستَبِدُّ الَّذی لا یَریٰ لِأَحَدٍ عَلَیهِ حَقّاً: جبار: ستمکار زورمند
مستبدی (دیکتاتوری) که برای هیچ کس حتی نمیبیند (قائل نمیشود).
2- اَلْإنسانُ الَّذی یَفْتَخِرُ بِنَفْسِهِ کَثیراً: مختال (معجب بنفسه): خودپسند
انسانی که بسیار به خودش افتخار میکند (میبالد، مینازد).
3- حَیَوانٌ یُسْتَخدَمُ لِلْحَمْلِ وَ الرُّکوبِ: حمار: خر
حیوانی که برای حمل (باربری) و سواری گرفتن بکار گرفته میشود.
4- اَلْعَمَلُ السَّیِّءُ وَ الْقَبیحُ: مُنکَر: کار زشت
کار بد و زشت
5- عُضْوٌ فی الْوَجْهِ: خَدّ: گونه
عضوی در صورت
الَتمَّرینُ الثاّنی (صفحهٔ 11 کتاب درسی)
عَیِّنْ نَوعَ الْأَفعالِ الَّتی تَحَتَها خَطٌّ وَ مَیِّزْ ترَجَمَتهَا. (نَوْع: اَلْماضی، اَلْمُضارِع، الْأَمر)
أَرادَ قَنبَرٌ أَنْ یَسُبَّ الَّذی کانَ سَبَّهُ؛ فَقالَ الْإمامُ عَلیٌّ (ع) لَهُ:
مَهْلاً یا قَنبرُ، دَعْ شاتِمَکَ مُهاناً تُرْضِ الرَّحْمٰنَ و تُسْخِطِ الشَّیطانَ و تُعاقِبْ عَدوَّکَ، .. ما أَرضَی الْمؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الْحِلْمِ، وَ لا أَسْخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، وَ لا عُوقِبَ الْأَحْمَقُ بِمِثلِ السُّکوتِ عَنهُ.
قنبر خواست به کسی که به او ناسزا گفته بود، دشنام دهد، پس امام علی به او فرمودند: ای قنبر آرام باش، دشنامگوی خود را خوار رها کن تا [خدای] بخشاینده را خشنود و اهریمن را خشمگین کنی و دشمنت را کیفر داده باشی. مؤمن پروردگارش را با [چیزی] مانند بردباری خشنود و اهریمن را با [چیزی] همانند خاموشی خشمگین نکرد و نادان با [چیزی] همانند دم فرو بستن در برابرش کیفر نشد.
رُبَّ سُکوتٍ أَبْلَغُ مِنَ الْکَلامِ. (مِنَ الْمَثالِ الْعَرَبیَّةِ)
چه بسا سکوت کردن رساتر از سخن گفتن است.
أراد: ماضی = خواست
دَعْ: امر = رها کن
یَسُبْ: مضارع = دشنام دهد
ما أرضی: ماضی = خشنود نکرد
قال: ماضی = گفت: فرمود
ما لا أسخط: ماضی = خشمگین نکرد
اَلتَّمرینُ الثّالِثُ (صفحهٔ 12 کتاب درسی)
تَرْجِمْ هٰذِهِ الْأَحادیثَ النَّبَویَّةَ، ثُمَّ عَیِّنِ الْمَطلوبَ مِنکَ.
1- حُسْنُ الْخُلُقِ نِصفُ الدّینِ. (اَلْمُبتَدَأَ وَ الْخَبَرَ)
خوش اخلاقی نیمی از دین است.
حُسْنُ: مبتدا
نصفُ: خبر
2- مَن ساءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ. (اَلْفاعِلَ وَ الْمَفعولَ)
هر کس اخلاقش بد باشد (بد شود) خودش را عذاب میدهد.
خُلُقُ: فاعل
نَفْسَ: مفعول
3- اَللّٰهُمَّ کَما حَسَّنْتَ خَلْقی، فَحَسِّنْ خُلُقی. (فِعْلَ الْأَمرِ وَ الْفِعلَ الْماضیَ)
خدایا، همان طور که آفرینشم را نیکو گردانیدی اخلاقم را هم نیکو بگردان.
حَسَّنْتَ: فعل ماضی
حَسُنْ: فعل امر
4- لَیسَ شَیءٌ أَثقَلَ فِی الْمیزانِ مِنَ الْخُلُقِ الْحَسَنِ. (اِسْمَ التَّفضیلِ وَ الْجارَّ وَ الْمَجرورَ)
در ترازوی اعمال، چیزی سنگینتر از اخلاق خوب نیست.
أَثقَلَ: اسمم تفضیل
مِنَ الْخُلُق: جار و مجرور
اَلتَّمرینُ الرّابِعُ (صفحهٔ 12 کتاب درسی)
تَرْجِمْ. مایَلی، ثُمَّ عَیِّنِ اسْمَ الْمَکانِ، وَ اسْمَ التَّفضیلِ.
1- ﴿رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ﴾: اَلشُّعَراء: 28
پروردگار مشرق و مغرب (خدای شرق و غرب).
الْمَشْرِقِ: اسم مکان
الْمَغْرِبِ: اسم مکان
2- ﴿مِنَ الْمَسجِدِ الْحَرامِ﴾: اَلْإسْراء: 1
از مسجد الحرام
الْمَسجِدِ: اسم مکان
3- یا أَسْمَعَ السَامِعینَ:
ای شنوندهترین شنوندگان
أَسْمَعَ: اسم تفضیل
4- یا أَحْسَنَ الْخالِقینَ:
ای بهترین آفرینندگان
أَحْسَنَ: اسم تفضیل
5- یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ:
ای مهربانترین مهربانان
أَرْحَمَ: اسم تفضیل
اَلتَّمرینُ الْخامِسُ (صفحهٔ 13 کتاب درسی)
تَرْجِمِ الْأفعالَ وَالْمَصادِرَ التّالیَةَ.
اَلْماضی | اَلْمُضارعُ وَ الْمُستَقبَلُ | اَلْأَمْرُ وَ النَّهْیُ | اَلْمَصْدَر |
---|---|---|---|
قَدْ أَحْسَنَ: نیکی کرده است | یُحْسِنُ: نیکی میکند | أَحْسِنْ: نیکی کردن | إحْسان: نیکی کردن |
اِقْتَرَبَ: نزدیک شد | یَقْتَرِبونَ: نزدیک میشوند | لا تَقْتَرِبوا: نزدیک نشوید | اِقْتِراب: نزدیک شدن |
اِنْکَسَرَ: شکسته شد | سَیَنْکَسِرُ: شکسته خواهد شد | لا تَنْکَسِرْ: شکسته نشو | اِنْکِسار: شکسته شدن |
اِسْتَغْفَرَ: آمرزش خواست | یَسْتَغْفِرُ: آمرزش میخواهد | اِسْتَغْفِرْ: آمرزش بخواه | اِسْتِغفار: آمرزش خواستن |
ما سافَرْتُ: سفر نکردم | لا یُسافِرُ: سفر نمیکند | لا تُسافِرْ: سفر نکن | مُسافَرَة: سفر کردن |
تَعَلَّمَ: یاد گرفت | یَتَعَلَّمانِ: یاد میگیرند | تَعَلَّمْ: یاد بگیر | تَعَلُّم: یاد گرفتن |
تَبادَلْتُم: عوض کردید | تَتَبادَلونَ: عوض میکنید | لا تَتَبادَلوا: عوض نکنید | تَبادُل: عوض کردن |
قدَْ عَلَّمَ: آموزش داده است | سَوْفَ یُعَلِّمُ: آموزش خواهد داد | عَلِّمْ: آموزش بده | تَعْلیم: آموزش دادن |
اَلتَّمرینُ السّادِسُ (صفحهٔ 14 کتاب درسی)
عَیِّنِ الْمَحَلَّ الْإعرابیَّ لِلْکَلِماتِ الْمُلَوَّنَةِ.
1- ﴿فَأَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلیٰ رَسولِهِ وَ عَلَی الْمُؤمِنینَ﴾ الَفَتْح: 26
پس خداوند آرامشش را بر پیامبرش و بر مومنان نازل کرد.
اللهُ: فاعل
سکینةٌ: مفعول
رسولِ: مجرور به حرف جر
2- ﴿لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إلّا وُسْعَها﴾ اَلْبَقَرَة: 286
خداوند کسی را جز به اندازهی توانش مکلّف نمیسازد (تکلیف نمیدهد.)
اللهُ: فاعل
نفساً: مفعول
3- أَعبَدُ النّاسِ، مَن أَقامَ الْفَرائِضَ. اَلْإمامُ الصّادِقُ (ع)
عابدترین مردم کسی است که واجبات را به پا دارد.
**
4- أَحَبُّ عِبادِ اللهِ إلَی اللهِ أَنْفَعُهُم لِعِبادِهِ. رَسولُ اللّٰهِ (ص)
محبوبترین بندگان نزد خداوند، سودمندترین آنها نسبت به بندگانش است.
أَحَبُّ: مبتدا
عِبادِ: مضاف الیه
اللهِ: مجرور به حرف جر
أَنْفَعُ: خبر
لِعِبادِ: جار و مجرور
5- عَداوَةُ الْعاقِلِ خَیْرٌ مِن صَداقَةِ الْجاهِلِ. أَمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیٌّ (ع)
دشمنیِ دانا، بهتر از دوستیِ نادان است.
عَداوَة: مبتدا
خَیْرٌ: خبر
صَداقَةِ: مجرو به حرف جر
الْجاهِلِ: مضافالیه
اَلتَّمرینُ السّابِعُ (صفحهٔ 15 کتاب درسی)
عَیِّنِ الْکَلِمَةَ الْغَریبَةَ فی کُلِّ مَجموعَةٍ.
1- نَماذِج / حَمیر / ثَعالِب / ذِئاب
نمونهها / الاغها / روباهها / گرگها
2- سِروال / صَمْت / فُستان / قَمیص
شلوار / سکوت / پیراهن زنانه / پیراهن
3- مُمَرِّضَة / بائِعَة / فَلّاحَة / قَیِّمَة
پرستار / فروشنده / کشاورز / باارزش
4- أَحْمَر / أَحْسَن / أَجْمَل / أَصْلَح
قرمز / خوبتر / زیباتر / نیکوتر
5- أَصْفَر / أَزْرَق / أَبْیَض / أَکْثَر
زرد / آبی / سفید / بیشتر
6- خَدّ / سِنّ / لِسان / مَرَح
گونه / دندان / زبان / خودپسندی
اَلتَّمرینُ الثّامِنُ (صفحهٔ 15 کتاب درسی)
ضَعْ فِی الْفَراغِ کَلِمَةً مُناسِبَةً.
1- اِشْتَرَیْنا ................ وَ فَساتینَ بِأَسْعارٍ رَخیصَةٍ فِی الْمَتْجَرِ. (سَراویل / أَشْهُراً / مَواقِفَ)
2- ذَهَبَ الْعامِلُ إلیٰ بَیتِهِ بَعْدَما ................ واجِباتِهِ بِدِقَّةٍ. (ضَلَّ / ساءَ / تَمَّمَ)
3- إنَّنا ................ هَدیَّةً لِزَمیلِنا الْفائِزِ فِی الْمُسابَقَةِ. (عَمَرْنا / أَهْدَیْنا / غَلَبْنا)
4- والِدی یَشْتَغِلُ فی مُؤسَّسَةٍ ................ ثَقافیَّةٍ. (تَرْبَویَّةٍ / نَموذَجٌ / رُکوبٍ)
5- یا زَمیلی، دَعْ ................ ـکَ حَقیراً لِرِضَا اللّهِ. (شاتِمَ / نَوعیَّةَ / أَسْعارَ)
6- إنَّ الْـ ................ آلَةٌ لِمَعرِفَةِ وَزْنِ الْأَشیاءِ. (مِفتاحَ / مِصباحَ / میزانَ)