درسنامه آموزشی هدیههای آسمانی کلاس دوم با پاسخ درس 16: کیسهی سنجاب کوچولو
-
هدیههای آسمانی
- درس 1: هدیههای خدا
- درس 2: پرندگان چه میگویند؟
- درس 3: خاطرهی ماه
- درس 4: مهربانتر از مادر
- درس 5: میخواهم وضو بگیرم
- درس 6: پیامبران خدا
- درس 7: مهمان کوچک
- درس 8: جشن میلاد
- درس 9: اهل بیت پیامبر
- درس 10: خانوادهی مهربان
- درس 11: نماز بخوانیم
- درس 12: پدر مهربان
- درس 13: بهترین دوست
- درس 14: دعای باران
- درس 15: بچهها سلام!
- درس 16: کیسه سنجاب کوچولو
- درس 17: وقت نماز
- درس 18: خاطره نانوشته
- درس 19: جشن بزرگ
- درس 20: در کنار سفره
روزی سنجاب کوچولوی غریبهای به جنگل آمد. او دید همه جا پر از بطری و کیسهی پلاستیکی و زبالههای جورواجور است.
آهی کشید و از حیوانات پرسید: «چرا طبیعت قشنگ خدا اینقدر کثیف و زشت شده است؟ چرا این آشغالها را جمع نمیکنید؟»
حیوانات شانه بالا انداختند و گفتند: «این آشغالها را آدمها ریختهاند. یکی از کارهای عجیب و غریب آنها همین است. چرا ما باید این زبالهها را جمع کنیم؟»
سنجاب کوچولو دیگر چیزی نگفت. ولی کمی بعد، کیسهای پیدا کرد و در جنگل راه افتاد. سنجاب زبالههای دور و برش را یکییکی جمع کرد و در کیسه انداخت.
موش به بقیهی حیوانات گفت: «سنجاب چه کار عجیب و غریبی میکند. خودش هم که این زبالهها را نریخته است.»
خرگوش پرسید: «یعنی میخواهد با این زبالهها چه کار کند؟»
جوجه تیغی گفت: «شاید بخواهد کیسهی پُر شدهاش را جایی ببرد و جایزه بگیرد.»
موش و خرگوش و جوجه تیغی هر کدام یک کیسهی خالی پیدا کردند. از پشت درختها دنبال سنجاب راه افتادند. سر راهشان، هر چه توانستند زباله جمع کردند. کمکم حیوانات دیگر نیز به دنبال آنها راه افتادند.
رفتند و رفتند و رفتند تا به سطل زبالهی بزرگی کنار جاده رسیدند. سنجاب کیسهاش را به سختی از سطل بالا کشید و داخل آن انداخت. وقتی رویش را برگرداند، حیوانات را با کیسههای پر از زباله دید. با شادی فریاد کشید: «وای! چه کار خوبی کردید!»
موش و خرگوش و جوجه تیغی سرشان را پایین انداختند و گفتند: «ما فکر کردیم میخواهی برای این کار جایزه بگیری.»
سنجاب خندید و گفت: «تمیزی و زیبایی جنگل جایزهی بزرگی برای همهی ماست.» حیوانات به پشت سرشان نگاه کردند. با شادی سر تکان دادند. کیسههای خودشان را داخل سطل انداختند و پرسیدند: «حالا چه کار کنیم که آدمها دوباره در اینجا آشغال نریزند؟»
سنجاب گفت: «هنوز نمیدانم. ولی شاید بچههایی که این داستان را میخوانند، بتوانند کاری کنند که دیگر جنگل کثیف نشود و فکرهای جالبی در این باره به ذهنشان برسد.»
وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ «خداوند پاکیزگان را دوست دارد.» (سورهی توبه، آیهی 108)»
گفتوگو کنیم (صفحه 78 کتاب درسی)
- اگر جای سنجاب کوچولو بودی برای همراه کردن دوستانت در این کار خوب چه میکردی؟
- اگر دوستان سنجاب کوچولو به او کمک نمیکردند تا جنگل تمیز شود، چه اتّفاقی میافتاد؟
- شما چه فکرهای جالبی برای پاکیزگی طبیعت دارید؟
فکر میکنم (صفحه 78 کتاب درسی)
خداوند پاکیزگان را دوست دارد، زیرا...
دوست دارم (صفحه 79 کتاب درسی)
دوست دارم در تمیزی و زیبایی محل زندگیام نقش داشته باشم.
- اگر جلوی خانهی ما باغچهای هست من میتوانم …
- حتماً کیسهی زباله را …
- .......
امین و مینا (صفحه 79 کتاب درسی)
امین: من طبیعت را دوست دارم و .................. .
مینا: من در طبیعت میتوانم ................. .
امین: اسلام، دینِ................... است.
مینا: پس ما باید همیشه تمیز باشیم، مثلاً، ................. .
امین: در مدرسه هم میتوانیم ................. .
ببین و بگو (صفحه 79 کتاب درسی)
در هر تصویر چه میبینی؟ با کمک دوستانت برای هر کدام، نام مناسبی انتخاب کنید.
....................................... |
....................................... |
....................................... |