درسنامه آموزشی هدیههای آسمانی کلاس سوم با پاسخ درس 2: غروب یک روز بهاری
-
هدیههای آسمانی
- درس 1: آستینهای خالی
- درس 2: غروب یک روز بهاری
- درس 3: همیشه با من
- درس 4: در کاخ نمرود
- درس 5: روز دهم
- درس 6: بانوی قهرمان
- درس 7: بوی بهشت
- درس 8: جشن تکلیف
- درس 9: گفت و گو با خدا
- درس 10: ماه میهمانی خدا
- درس 11: عید مسلمانان
- درس 12: سخن آسمانی
- درس 13: انتخاب پروانه
- درس 14: ام ابیها
- درس 15: همسفر ناشناس
- درس 16: داناترین مردم
- درس 17: خواب شیرین
- درس 18: آینهی سخنگو
- درس 19: گندم از گندم بروید
- درس 20: باغ همیشه بهار
صدای چک چک قطرههای باران هر لحظه بیشتر میشد.
کنار پنجره آمدم تا از نزدیک، بارش باران را تماشا کنم.
قطرههای باران، یکی یکی روی پنجرهی اتاق سُر میخوردند و پایین میآمدند.
به یاد پدر بزرگ میافتم. هنگام بارش باران، دستهایش را بالا میبُرد و دعا میکرد.
یک بار وقتی دید من با تعجّب نگاهش میکنم، لبخندی زد و گفت: عزیزم، یکی از بهترین وقتها برای دعا کردن، هنگام بارش باران است.
پنجره را باز میکنم. چه غروب زیبایی!
قطرههای باران، صورتم را نمناک میکنند.
نسیم بهاری، بوی گلها را به درون اتاق میآورد.
دستهایم را به سوی آسمان بالا میبرم و دعا میکنم.
برای سعید که مریض شده و چند روزی است به مدرسه نمیآید.
برای معلّم مهربانم که چیزهای زیادی از او یاد گرفتهام.
برای خالهام که با خانوادهاش به مسافرت رفته است، از خدا میخواهم که به سلامت برگردند.
برای مرتضی که چند روز دیگر باید در مسابقات علمی شرکت کند، دعا میکنم نمرهی خوبی بگیرد.
به یاد پسر عموهایم میافتم؛ محسن و وحید.
خدایا، از تو میخواهم کمک کنی تا همیشه با هم دوست باشیم و هیچ وقت دعوا نکنیم.
صورت مهربان پدر بزرگ و مادر بزرگ به خاطرم میآید. از خدا میخواهم تا بیشتر در کنارشان باشم و در انجام کارها به آنها کمک کنم.
باران داشت کمتر و کمتر میشد.
خدایا، به پدر و مادرم سلامتی بده. خدایا، کمکم کن تا آنها همیشه از من راضی باشند.
خدایا، مراقب برادر و خواهرهای خوب و مهربان من هم باش.
***
سرم را از پنجره بیرون آوردم. نسیمی خنک، صورتم را نوازش میداد.
احساس خیلی خوبی داشتم.
از ته دل گفتم: خدایا، دوستت دارم؛ به خاطر همهی هدیههایی که به من بخشیدهای.
کمکم کن تا بتوانم شکرگزار نعمتهای تو باشم.
دوست دارم (صفحهی 16 کتاب درسی)
به جای یک قطره باران بودم و بر زمینهای خشک و بیآب و علف میباریدم تا گیاهان رشد کنند و یا بر روستاها میباریدم و کشتزارها را آبیاری میکردم تا محصولات زیادی بدهند. یا بر شهرهای بزرگ میباریدم و هوای آلودهی شهرهای بزرگ را تمیز میکردم تا مردم بیمار نشوند.
فکر میکنم (صفحهی 16 کتاب درسی)
با دعا کردن میتوانم به آرامش برسم و خواستههای خوبم را از خداوند بخواهم.
کامل کنید (صفحهی 16 کتاب درسی)
در جاهای خالی، نام کسانی را که دوست داری برای آنها دعا کنی، بنویس.
برایشان چه دعایی میکنی؟
پدرم | امام زمان (عج) | مادرم | خواهرم | برادرم | آموزگارم | پدر بزرگ | مادر بزرگ |
خدایا! در فرج امام زمان (عج) تعجیل بفرما.
خدایا! پدرم را سلامت نگهدار و به کار او برکت ببخش.
خدایا! مادرم را سلامت نگه دار و به او آرامش عطا فرما.
خدایا! خواهرم را سلامت و خوشبخت فرما.
خدایا! برادرم را عاقبت به خیر بفرما.
خدایا! به آموزگارم صبر و سلامتی عطا بفرما.
خدایا! به پدر بزرگ و مادر بزرگم سلامتی و عمری طولانی عطا بفرما.
بیندیشیم (صفحهی 17 کتاب درسی)
فکر میکنید چگونه میتوانیم شکرگزار این نعمتهای خدا باشیم؟ با عبادت خداوند و اطاعت از دستورات خداوند، محبّت کردن به دیگران، دعا کردن، صرفهجویی کردن و ...
|
![]() |
با هم بخوانیم (صفحهی 18 کتاب درسی)
.......................
هر قطرهی باران
هر دانهی از برف
اندازهی دریا
دارد برایم حرف
این آفتاب گرم
آن جنگل روشن
یک هدیهی زیباست
از تو، خدای من
نام قشنگ تو
در شعر زنبور است
نامی که شیرینتر
از اشکِ انگور است
با غنچهها، گلها
تو مهربان هستی
دنیای زیبا را
تو باغبان هستی
یاد تو را چون گل
هر صبح میبویم
حرف دلم را جز
با تو نمیگویم
حمید هنرجو
به کمک دوستان خود، نام مناسبی برای این شعر انتخاب کنید.
با خانواده (صفحهی 19 کتاب درسی)
دربارهی هدیههای خدا و تشکّر از او چند سطر بنویس و در کلاس بخوان.
ای آفریدگار بزرگ و مهربان!