درسنامه آموزشی دین و زندگی (3) انسانی کلاس دوازدهم انسانی با پاسخ درس 1: هستی بخش
-
دین و زندگی (3) انسانی
- درس 1: هستی بخش
- درس 2: یگانۀ بیهمتا
- درس 3: توحید و سبک زندگی
- درس 4: فقط برای او
- درس 5: قدرت پرواز
- درس 6: سنتهای خداوند در زندگی
- درس 7: در گرو کار خویش
- درس 8: بازگشت
- درس 9: زندگی در دنیای امروز و عمل به احکام الهی
- درس 10: پایههای استوار
- درس 11: عصر شکوفایی
- درس 12: نگاهی به تمدن جدید
- درس 13: مسئولیت بزرگ ما
نیازمندی جهان به خدا در پیدایش
هر کدام از ما، براساس فطرت خویش، خدا را مییابیم و حضورش را درک میکنیم. به روشنی میدانیم در جهانی زندگی میکنیم که آفرینندهای حکیم آن را هدایت و پشتیبانی میکند و به موجودات مدد میرساند. با وجود این شناخت اوّلیه، قرآن کریم ما را به معرفت عمیقتر دربارهٔ خداوند فرا میخواند و راههای گوناگونی را برای درک وجود او و نیز شناخت صفات و افعال او به ما نشان میدهد. یکی از این راهها، تفکّر دربارهٔ نیازمند بودن جهان، در پیدایش خود، به آفریننده است. بیان این راه به شرح زیر است:
- اگر به خود نظر کنیم، خود را پدیدهای مییابیم که وجود و هستیمان از خودمان نیست. در اشیای پیرامون نیز که بیندیشیم، آنها را همین گونه میبینیم؛ حیوانات، گیاهان، جمادات، زمین، ستارهها و کهکشانها، همه را پدیدههایی مییابیم که وجودشان از خودشان نبوده و نیست.
- پدیدهها، که وجودشان از خودشان نیست، برای موجود شدن نیازمند به پدیدآورندهای هستند که خودش پدیده نباشد، بلکه وجودش از خودش باشد؛ همان طور که چیزهایی که شیرین نیستند، برای شیرین شدن نیازمند به چیزی هستند که خودش شیرین باشد. عبدالرحمان جامی این معنا را در دو بیت چنین بیان میکند:
ذاتِ نایافته از هستی، بخش
چون تواند که بود هستی بخش
خشک ابری که بود ز آب تهی
ناید از وی صفت آبدهی
آری در آفرینش نیز، یک موجود فقط در صورتی در وجود خود نیازمند به دیگری نیست که خودش ذاتاً موجود باشد. در این صورت، چنین چیزی دیگر پدیده نیست و نیاز به پدیدآورنده نخواهد داشت؛ همواره بوده است و همواره خواهد بود.
- با توجه به دو مقدمهٔ فوق میتوانیم نتیجه بگیریم که ما و همهٔ پدیدههای جهان، در پدیدآمدن و هست شدن خود به آفرینندهای نیازمندیم که خودش پدیده نباشد و سرچشمه هستی باشد. این وجود برتر و متعالی «خدا» نامیده میشود.
تفکّر در متن (صفحهٔ 8 کتاب درسی)
توضیحات بالا را به صورت یک استدلال، به طور خلاصه بنویسید.
مقدمه اوّل: ما و این جهان پدیدهایم و در به وجودآمدن خودمان متکی نیستیم.
مقدمه دوم: موجوداتی که وجودشان از خودشان نباشد، برای موجود شدن نیازمند به وجود دیگری هستند.
نتیجه: موجودات این جهان در هستی یافتن به آفرینندهای نیاز دارند که این آفریننده «خدا» است.
نیازمندی جهان به خدا در بقا
شما حتماً نام مسجد گوهرشاد را که در جوار حرم مطهر امام رضا (ع)، است، شنیدهاید. شاید بارها آن را دیده و در آن نماز خواندهاید. این مسجد یکی از شاهکارهای هنر ایرانیِ بازمانده از دورهٔ تیموریان است و جاذبهٔ زیادی برای گردشگران و زائران دارد. این مسجد باشکوه همچنان باقی است، اما از معمار و بنّا و کارگرانی که آن را با عشق و هنر بنا کردهاند خبری نیست. آیا رابطهٔ خدا با جهان نیز مانند رابطهٔ بنّا با مسجد است؟
اگر اندکی دقت کنیم، در مییابیم که یک تفاوت بنیادین میان این دو رابطه وجود دارد. مسجد گوهرشاد از مصالح ساختمانی مانند خاک و سنگ و گچ و چوب و کاشی و... تشکیل شده که هیچ کدام از آنها را بنّا به وجود نیاورده است. هریک از این مصالح نیز خواصّی دارند که بنّا آن را ایجاد نمیکند. بنّا نه چسبندگی گچ را ایجاد میکند و نه سختی و استحکام سنگ را؛ به عبارت دیگر بنّا نه اجزای ساختمان را پدید آورده و نه خواصّ آن اجزا را. کار بنّا فقط جابه جا کردن مواد و چینش آنها است. اما خداوند، خالق سنگ و گچ و چوب، و خوّاص آنها و حتّی خالق خود بنّا است. بر این اساس وجود بنّا و نیز وجود مصالح و خواصّ آنها، همه وابسته به خداست و خداوند هر لحظه اراده کند، آنها از بین میروند و ساختمان متلاشی میگردد. به همین جهت، جهان همواره و در هر «آن» به خداوند نیازمند است و این نیاز هیچ گاه قطع یا کم نمیشود.
به عنوان مثال میتوان گفت که رابطهٔ خداوند با جهان، تا حدّی شبیه رابطهٔ مولدّ برق با جریان برق است؛ همین که مولدّ متوقف شود جریان برق هم قطع میگردد و لامپهای متصل به آن نیز خاموش میشوند. بنابراین، مسجد با ساخته شدن، از بنّا بی نیاز میشود اما موجودات چنین نیستند و پس از پیدایش نیز همچنان، مانند لحظهٔ نخستِ خلق شدن، به خداوند نیازمند هستند. از این رو دائماً با زبان حال، به پیشگاه الهی عرض نیاز میکنند.
زبان حال موجودات را مولوی این گونه بیان میکند:
ما چو ناییم و نوا در ما ز توست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست
ما که باشیم ای تو ما را جانِ جان
تا که ما باشیم با تو در میان
ما عدمهاییم و هستیهای ما
تو وجود مطلقی، فانی نما
ما همه شیران ولی شیر عَلَم
حملهمان از باد باشد دم به دم
تدبّر در قرآن (صفحهٔ 10 کتاب درسی)
در آیات زیر تدبّر کنید و به سؤالات پاسخ دهید.
یا اَیُّهَا النّاسُ اَنتُمُ الفُقَراءُ اِلَی اللّٰهِ وَ اللّٰهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمیدُ [سورهٔ فاطر / 15]
ای مردم شما به خداوند نیازمند هستید و خدا است که [تنها] بینیازِ ستوده است.
یَسأَلُه و مَن فِی السَّماواتِ وَ الاَرضِ کُلَّ یَومٍ هُوَ فی شَأنٍ [سورهٔ رحمان / 29]
هر آنچه در آسمانها و زمین است، پیوسته از او درخواست میکند. او همواره دست اندرکار امری است.
1- فکر میکنید چرا موجودات پیوسته از خداوند درخواست دارند؟
زیرا تدبیر امور هستی به دست اوست و هیچ قدرتی بالاتر از او در عالم وجود ندارد.
2- نیاز انسان به خدا شامل چه چیزهایی میشود؟
انسان در همهٔ مراحل و لحظات زندگی از پیدایش و هستی یافتن تا بقا و دوام، به خداوند نیازمند است. پس نیاز انسان شامل پیدایش و بقا میباشد.
3- چرا خداوند هر لحظه دست اندرکار امری است؟
زیرا موجودات پس از پیدایش نیز دائماً به او نیاز دارند و اگر حضور دائمی و مستمر او نباشد، ازبین میروند.
آگاهی، سرچشمۀ بندگی
انسانهای ناآگاه نسبت به نیاز دائمی انسان به خداوند، بی توجهاند؛ امّا انسانهای آگاه دائماً سایهٔ لطف و رحمت خدا را احساس میکنند و خود را نیازمند عنایات پیوستهٔ او میدانند. هرچه معرفت انسان به خود و رابطهاش با خدا بیشتر شود، نیاز به او را بیشتر احساس و ناتوانی و بندگی خود را بیشتر ابراز میکند.
افزایش خودشناسی ← درک بیشتر فقر و نیاز ← افزایش بندگی
برای همین است که پیامبر گرامی ما، با آن مقام و منزلت خود در پیشگاه الهی، عاجزانه از خداوند میخواهد که برای یک لحظه هم، لطف و رحمت خاصش را از او نگیرد و او را به حال خود واگذار نکند:
اَللّٰهُمَّ لا تَکِلنی اِلیٰ نَفسی طَرفَةَ عَینٍ اَبَدًا؛
خدایا هیچ گاه مرا چشم به هم زدنی به خودم وامگذار.
نور هستی
قرآن کریم، رابطهٔ میان خداوند و جهان هستی را با کلمهای بیان میکند که در نظر اوّل برای ما شگفت انگیز مینماید. اما پس از تفکّر دقیق به معنای آن پی میبریم؛ قرآن کریم میفرماید:
اَللّٰهُ نورُ السَّماواتِ وَ الاَرضِ [سورهٔ نور / 35]
خداوند نور آسمانها و زمین است ...
ما با نور خورشید، نور لامپ و انواع نورهای دیگر آشنا هستیم و میدانیم که خداوند از نورهایی نیست که از اجسام ناشی میشوند، یعنی منشأ مادی دارند. پس، نور بودن خداوند به چه معناست؟
نور آن چیزی است که خودش پیدا و آشکار است و سبب پیدایی و آشکار شدن چیزهای دیگر نیز میشود. نورهای معمولی هم این خاصیّت را دارند که خودشان آشکارند و سبب آشکارشدن اشیای دیگر هم میشوند.
خداوند نور هستی است. یعنی تمام موجودات، «وجود» خود را از او میگیرند، به سبب او پیدا و آشکار شده و پا به عرصهٔ هستی میگذارند و وجودشان به وجود او وابسته است. به همین جهت، هر چیزی در این جهان، بیانگر وجود خالق و آیهای از آیات الهی محسوب میشود. درواقع، هر موجودی در حدّ خودش تجلّی بخش خداوند و نشانگر حکمت، قدرت، رحمت و سایر صفات الهی است. از همین رو آنان که به دقت و اندیشه در جهان هستی می نگرند، در هر چیزی خدا را مشاهده میکنند و علم و قدرت او را میبینند.
دلی کز معرفت نور و صفا دید
به هر چیزی که دید، اوّل خدا دید
و به تعبیر بابا طاهر:
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم
تفکّر در حدیث (صفحهٔ 12 کتاب درسی)
امام علی (ع) میفرماید:
ما رَاَیتُ شَیئًا اِلّا وَ رَاَیتُ اللّٰهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ
هیچ چیزی را ندیدم مگر اینکه خداوند را قبل و بعد با آن دیدم
مقصود امام علی از اینکه میفرماید قبل و بعد و همراه هر چیزی خدا را دیدم چیست؟
منظور دیدن تجلی خداوند در تمامی لحظات و تمامی موجودات است. یعنی یک یک موجوات دلیل بر وجود خدای متعال هستند و ایشان دائم خدا را در چهرهٔ عالم میبیند.
اینکه انسان بتواند با هر چیزی خدا را ببیند، معرفتی عمیق و والاست که در نگاه نخست مشکل به نظر میآید، امّا هدفی قابل دسترس است، به خصوص برای جوانان و نوجوانان که پاکی و صفای قلب دارند. اگر قدم پیش گذاریم و با عزم و تصمیم قوی حرکت کنیم، به یقین خداوند نیز کمک خواهد کرد و لذّت چنین معرفتی را به ما خواهد چشاند.
ناتوانی در شناخت ذات و چیستی خداوند
اکنون ممکن است برای شما این سؤال پیش آید که آیا میتوان به ذات خداوند پی برد و چیستی او را مشخص کرد؟
در پاسخ میگوییم: موضوعاتی که میخواهیم دربارهٔ آنها شناخت پیدا کنیم، دو دستهاند:
دستهٔ اول موضوعاتی هستند که در محدودهٔ شناخت ما قرار میگیرند، مانند گیاهان، حیوانها، ستارگان و کهکشانها؛ حتی کهکشانهای بسیار دور هم ممکن است روزی شناسایی شوند و انسان بتواند به ماهیت و ذات آنها دست یابد. در حقیقت، ذهن ما توان و گنجایش فهم چیستی و ذات چنین موضوعاتی را دارد، زیرا همهٔ آنها اموری محدود هستند.
دستهٔ دوم موضوعاتی هستند که نامحدودند و ذهن ما گنجایش درک آنها را ندارد؛ زیرا لازمهٔ شناخت هر چیزی احاطه و دسترسی به آن است. در واقع، ما به دلیل محدود بودن ذهن خود نمیتوانیم ذات امور نامحدود را تصوّر کنیم و چگونگی وجودشان را دریابیم.خداوند حقیقتی نامحدود دارد؛ در نتیجه، ذهن ما نمیتواند به حقیقت او احاطه پیدا کند و ذاتش را شناسایی نماید. بنابراین، با اینکه ما به وجود خداوند به عنوان آفریدگار جهان پی میبریم و صفات او رامیتوانیم بشناسیم، امّا نمیتوانیم ذات و چیستی او را دریابیم؛ از همین رو پیامبر اکرم (ص) فرموده است:
تَفَکَّروا فی کُلِّ شَیءٍ وَلا تَفَکَّروا فی ذاتِ اللّٰهِ
در همه چیز تفکّر کنید ولی در ذات خداوند تفکّر نکنید.
دانش تکمیلی (صفحهٔ 13 کتاب درسی)
1- آشنایی با دلایلی دربارهٔ وجود خداوند
برهان نظم
- اگر کسی بگوید که این شعر سعدی بر اساس اتفاق و ریختن مرکب بر صفحه کاغذ پیدی آمده است چه نظری خواهید داشت شعر این است:
آب حیات من است خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست
گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل
روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست
آیا شما میپذیرید که واقعاً بدون دخالت یک شعر دانا و قوی و تنها بر اساس یک اتفاق این ابیات پدید آمدهاند به چه چیزی کم میکنی؟
- آیا شاهنامه و مثنوی معنوی پیچیدهتر و سختتر است یا ساختمان چشم یک سنجاقک و پیچ و تابهای مغز انسان؟ اگر شما نمیپذیرید که شاهنامه فردوسی و معنوی تصادفاً و براساس یک اتفاق بدون علیت شاعری عالم و توانا پدید آمدهاند حتماً نخواهد پذیرفت که چشم سنجاقک با آن همه ذرهبین و مغز انسان با آن همه شگفتیها براساس یک تصادف پدید آمده باشند بلکه دستی آگاه و عالم و توانمند و دقیق آن را پدید آورده است.
- این دست دقیق و آگاه و قوی و توانمند نمیتواند ماده باشد چون ذات نایافته هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش - ماده که خود فاقد شعور و آگاهی است چگونه میتواند چنین شعور و آگاهی به خرج داده و سیستمی چنین دقیق و مهیا فراهم آورد.
- این تنها دو مثال کوچک در عالم اطراف ما بود. نظم عظیم و حیران آور کهکشانها و منظومههای عالم سیارات و سیارهها و اموری که به باطن اشیاء اطراف ما مربوط میشود از حرکت الکترنها ونوترونها و ... گرفته تا چرخش ستارگانی که یکصد میلیون بار از خورشیدی بزرگترند که خود یک میلیون برابر زمین است و...
2- پاسخ به این پرسش که: آیا نظریهٔ تکامل داروین و یا نظریهٔ بیگ بَنگ میتواند به مباحث خداشناسی لطمهای بزند؟
نظریهٔ داروین: مسلماً نه، بنابراین کشف یک رابطهٔ تکاملی در میان انواع موجودات نیز هیچگونه مانعی در مسیر شناخت خدا ایجاد نمیکند.
تنها کسانی که تصور میکنند کشف علل طبیعی با قبول وجود خدا منافات دارد میتوانند چنین سخنی را بگویند، ولی ما امروز به خوبی میدانیم که نه تنها کشف این علل ضرری به توحید نمیزند بلکه خود دلائل تازهای از نظام آفرینش برای اثبات وجود خدا پیش پای ما میگذارد.
نتیجه: اینکه غوغای تضاد عقیده تکامل اواع با مساله خداشناسی یک غوغای بیاساس و بی دلیل بوده است (خواه فرضیه تکامل را بپذیریم یا نپذیریم.)
در واقع نظریه تکامل در فرض صحیح بودن، منافاتی با مساله توحید و نیاز جهان خلقت به یک خالق مدبر حکیم ندارد و آنچه به عنوان اشکال بر برهان نظم مطرح شده، یک توهم ساده است.
نظریهٔ بیگ بَنگ: نظریهٔ بیگ بنگ (به فارسی مِهبانگ) مدعی است که کل عالم خلقت در ابتدا یک مجموعهٔ به هم پیچیده و فشرده بوده است؛ یعنی در آغاز، کهکشانهای گسترده و سیارات و ستارگان جدا از هم وجود نداشته است، بلکه همهٔ تودهها و اشیای مادی آنقدر به هم نزدیک بودهاند که شاید در مقام مقایسه بتوانیم بگوییم همهٔ عالم خلقت در یک تودهٔ به هم فشرده شاید به اندازهٔ یک بند انگشت جمع شده بودند. بدیهی است که وقتی تمام اجزای جهان از کهکشانها گرفته تا فاصلهٔ بین هستهٔ اتمها و الکترونها فشرده شوند و درهم فرو روند، مادهای بسیارکوچک، اما بسیارسنگین (چگال) خواهیم داشت. نظریه پردازان مِهبانگ، این مادهٔ کوچک را تودهای گازی شکل با دما و چگالی بالا میدانند. آنگاه این ذرهٔ داغ و آتشین منفجر شده و جهان خلقت پدید آمده است. فیزیکدانان، این نقطهٔ شروع را بیگ بنگ (انفجار بزرگ) مینامند. بر این اساس از آنروز و نقطهٔ آغاز جهان، کل ذرات جهان مانند نقاطی روی یک بادکنکی که در حال بادشدن است، از یکدیگر در حال دورشدن هستند.
اما این نظریه چه ربطی به خداوند دارد؟
برخی منکران خداوند، این نظریه را بهانهای برای انکار وجود خداوند قرار دادهاند و معتقدند که براساس این نظریه، خداوند این جهان را به وجود نیاورده است بلکه جهان بر اثر بیگ بنگ به وجود آمده است. به عبارت دیگر، همهٔ عالم از این انفجار به وجود آمده و با واکنشهای شیمیایی پیدرپی این ساختهشدن ادامه یافته است. در پاسخ به این ادعا باید گفت: با وجود آنکه بیگ بنگ، صرفاً یک نظریه است که هنوز به طور قطع اثبات نشده و از این جهت هنوز مورد پذیرش همهٔ فیزیکدانان نیست، اما با این وجود حتی در صورت اثبات و یقینیشدن این نظریه، هیچ تعارضی میان این نظریه و وجود خدا نخواهد بود.
زیرا ما معتقدین به ادیان الهی به خصوص دین کامل اسلام، اعتقاد داریم که خداوند خلقت جهان را با اسباب و علتهای خود که یکی از آنها همان واکنشهای شیمیایی هستند به پیش میبرد. برهمین مبنا میگوییم: همهٔ اجزای جهان و ازجمله مادهٔ اولیهٔ جهان که در نظریهٔ بیگ بنگ به آن اشاره میشود، از جنس ماده هستند. همچنین میدانیم که هر شیئ مادی پدیده است؛ بنابراین هر پدیدهای نیازمند پدیدآورندهای است که خود پدیده نباشد و آن چیز که خود پدیده نباشد «خدا» است. پس حتی اگر نظریهٔ مِهبانگ را بپذیریم، بازهم ذرهٔ بنیادین و اولیهٔ جهان نیازمند یک پدیدآورنده است که همان خداوند است. باید توجه داشت که معارف عمیق اسلامی به بیان خدای خالق در همین حد بسنده نمیکند؛ زیرا خدای خالقی که این همه خلقتهای گوناگون از کهکشانها گرفته تا گیاهان و جانوران و انسان را با نظم خاص خود پدید آورده است باید دارای صفاتی از قبیل حکمت، دانایی و علم، بینایی و بصیرت، شنوایی و توانایی و قدرت و... باشد تا بتواند مسیر به حرکت درآوردن واکنشهای او به چنین نتیجهٔ منظمی مثلاً خلقت انسان بینجامد که از چند میلی لیتر آب نطفه واکنشهای درون بدن مادر را به سمتی هدایت کند که تبدیل به استخوان و گوشت و در نهایت انسان متفکر گردد.
اندیشه و تحقیق (صفحهٔ 14 کتاب درسی)
با وجود شباهتهای ظاهری رابطهٔ خدا و جهان با رابطهٔ ساعت ساز و ساعت، تفاوتهای این دو رابطه را بنویسید.
1- هردو از اجزایی تشکیل شدهاند. ==> اما ساعتساز هستی بخش اجزاء ساعت نیست و فقط نظم دهنده است ولی خداوند هم هستی بخش است و هم نظم دهنده.
2- هر دو پدیدهاند و به پدیدآورنده نیازمندند. ==> اما دوام و بقای ساعت وابسته به ساعت ساز نیست؛ درحالی که دوام و بقای جهان وابسته به خداست.
3- هر دو دارای نظم و هدف هستند. ==> اما نظم و پیچیدگی جهان بسیار فراتر از یک ساعت است.