Loading [MathJax]/extensions/TeX/cancel.js

گاما رو نصب کن!

اعلان ها
اعلان جدیدی وجود ندارد!
کاربر جدید

جستجو

میتونی لایو بذاری!
درحال دریافت اطلاعات ...

درسنامه آموزشی جامعه شناسی (3) کلاس دوازدهم ادبیات و علوم انسانی با پاسخ درس 6: قدرت اجتماعی

آخرین ویرایش: 9:17   1401/05/3 84354 گزارش خطا

پرسش «علم بهتر است یا ثروت؟» زمانی یکی از موضوعات رایج درس انشا بود. آیا می‌دانید معمولاً چه پاسخی به این پرسش داده می‌شد؟ چرا چنین پرسشی زمانی پررنگ و گاهی کم‌رنگ؟ شما چه پاسخی به این پرسش می‌دهید؟

انسان، همواره سه‌گانۀ قدرت، ثروت و دانش را ارزش‌های واسطه‌ای و پیش‌نیازهای دستیابی به سعادت و کمال حقیقی می‌دانست. از این رو هر سۀ آنها را خوب و خیر قلمداد می‌کرد، ولی وقتی عملکرد آنها را در دستیابی به سعادت با یکدیگر مقایسه می‌کرد و معمولا دانش را کاملا مثبت (خیر و خوب)، ثروت را خاکستری یا خنثی (نه تماماً خوب و نه تماماً بد) و قدرت را بیشتر منفی (بد و شر) ارزش‌گذاری می‌کرد. برای نمونه این حکایت عطار نیشابوری را بخوانید.

«ابراهیم ادهم حاکم بلخ بود. یک شب روی تختش خوابیده بود که صدای پایی از سقف کاخش شنید. ابراهیم پرسید: چه کسی جرئت کرده که روی سقف قصر من راه برود؟ کسی پاسخ داد: شتری گم کرده‌ام روی این بام به دنبالش می‌گردم! ابراهیم گفت: ای نادان! چرا روی بام به دنبال شترت می‌گردی؟ پاسخ شنید: ای غافل! تو چرا روی تخت پادشاهی به دنبال خدا می‌گردی؟»

سعدی شیرازی نیز در کتاب گلستان، این‌گونه میان قدرت، ثروت و دانش داوری می‌کند.

«دو امیرزاده در مصر بودند. یکی علم آموخت و دیگری مال اندوخت. عاقبت آن یکی علّامۀ عصر گشت و این یکی عزیز مصر شد. پس این توانگر به چشم حقارت در عالمِ نظر کردی و گفتی: من به سلطنت رسیدم و این همچنان در مَسکَنَت بمانده است. گفت: ای برادر! شکر، نعمت باری عزّاسمه همچنان افزون‌تر است برمن که من میراث پیغمبران یافتم؛ یعنی علم و تو را میراث فرعون و هامان رسید؛ یعنی مُلک مصر.»

کجا خود شکر این نعمت گزارم

که زور مردم آزاری ندارم

امّا در دورۀ اخیر و در جهان اجتماعی مدرن، برخی مدعی شدند که همین ارزیابی‌های اخلاقی و نگاه‌های واسطه‌ای به قدرت و ثروت، دست و پاگیر بوده و مانع توسعه و پیشرفت آنها شده است؛ لذا بعد از آن بود که داوری اخلاقی دربارۀ قدرت و ثروت نادیده گرفته شد تا با توسعه و گسترش آنها زمینۀ آسایش و آرامش دنیوی بشر بیشتر فراهم شود. در این زمان، دانش نیز به علوم تجربی (ابزاری) محدود شد و در خدمت همین هدف به کار گرفته شد، امّا دیری نپایید که در کنار نتایج خیره کننده و شگرف توسعۀ قدرت، ثروت و دانش، پیامدهای دیگری مانند فقر، نابرابری، بی‌عدالتی، سرکوب، جنگ، تخریب طبیعت و ... نیز آشکار شدند. آشکار شدن این نتایج و پیامدهای ناخواسته و ناخوشایند آنها، جنبش‌های اجتماعی و واکنش‌های شدیدی را نیز برانگیخت.

نخستین واکنش و جنبش اجتماعی در برابر ثروت شکل گرفت. ثروت دیگر نه یک امر خاکستری و خنثی (نه خوب و نه بد) بلکه ریشۀ بسیاری از ظلم‌ها و شرارت‌ها قلمداد شد و مالکیت، دزدی خوانده شد. آیا شما از هویت، تاریخ و جغرافیای این جنبش اجتماعی اطلاع دارید؟

واکنش شدید بعدی در مقابل دانش، شکل گرفت و خوش‌بینی به آن نیز دچار تردید شد. تا پیش از این، منازعات و اختلافات برسر قدرت و ثروت را به قضاوت دانش می‌سپردند، ولی از این به بعد دیگر خود دانش نیز مورد نزاع و کشمکش بود. یعنی دانش دیگر نه تنها راهنمای ما به‌سوی سعادت نبود، بلکه به همراه قدرت و ثروت رو به تاریکی و ظلمت می‌نهاد. آیا شما از هویت چنین واکنش‌هایی خبر دارید؟

این‌گونه بود که در این تجربۀ بشری، معنا و ارزشِ قدرت، ثروت و دانش مورد شک و تردید بنیادی قرار گرفت. از این پس این پدیده‌ها برای انسان هیچ‌گونه معنا و ارزش ذاتی ندارند و انسان صرفاً به لذت و منفعت مادی که قدرت، ثروت و دانش برایش تولید می‌کنند، دل خوش می‌کند. ولی از آنجا که انسان در برخورد با هر پدیده‌ای، دیر یا زود به معنا و ارزش آن می‌اندیشد، نمی‌تواند صرفا به لذت و منفعت مادی ناشی از قدرت، ثروت و دانش قانع باشد و به آن بسنده کند.

با اینکه این تصویر از قدرت، ثروت و دانش و این تجربه و سبک زندگی به زمینه (جغرافیا) و زمانۀ (تاریخ) خود محدود نماند و تا به امروز به تمام نقاط دنیا تسری یافت، ولی این موقعیت، هرگز پایان راه بشر و اندیشه و تجربه او نبوده است و انسان‌ها، فرهنگ‌ها و جوامع بشری، همواره دربارۀ این مقوله‌ها می‌اندیشند.

راستی شما چه تصوری از قدرت، ثروت و دانش دارید؟ شما چگونه قدرت را ارزیابی و داوری می‌کنید؟ به نظر شما راهی برای ارزیابی علمی و عقلانی قدرت وجود دارد؟

چگونگی رفع اختلافات اجتماعی

مدرسه محل یادگیری قانون، نظم و انضباط است، ولی گاهی محل نزاع و کشمکش نیز می‌شود. به‌نظر شما اگر دانش‌آموزی در حیاط مدرسه به دانش‌آموز دیگری حمله کند، دانش‌آموزی که به او حمله شده است، باید چه کند؟

انسان‌ها در این دنیا، با هم و به شکل گروهی و جمعی زندگی می‌کنند. هم‌زیستی انسان‌ها و زندگی جمعی آنها، همواره مسائل مشترکی پدید می‌آورد که باید با هم دربارۀ آنها تصمیم بگیرند. مثلاً مردم یک روستا، برای حمل و نقل محصولات روستا و کالاهای موردنیاز اهالی یا برای تأمین آب کشاورزی و یا امنیت روستا باید همه با هم چاره‌اندیشی کنند و تصمیم بگیرند.

افراد، گروه‌ها و جوامع انسانی به دلایل متفاوت زیستی و طبیعی، جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی همواره متفاوت بوده‌اند. حتی در یک اجتماع کوچک انسانی نیز افراد و گروه‌ها با هم متفاوت‌اند. وقتی انسان‌ها جمعی زندگی می‌کنند، این تفاوت‌ها نیز می‌تواند باعث اختلاف‌ها و تضادهایی در میان آنها شود. تصمیم‌گیری دربارۀ مسائل مشترک و رفع اختلاف‌ها و تضادها میان افراد و گروه‌هایی که باهم زندگی می‌کنند، «سیاست» و «عمل سیاسی» را در زندگی اجتماعی پدید می آورد. هرچه در گذر زمان، جوامع پیچیده‌تر می‌شوند، سیاست نیز ضروری‌تر و البته پیچیده‌تر می‌شود. با این احوال آیا زندگی اجتماعی بدون سیاست امکان‌پذیر است؟

طغیان رود نیل گاهی بسیار زیاد و گاهی بسیار کم است. کار عظیمی که فرعون‌های مصر انجام دادند، ساختن نهرها و زهکشی بزرگی بود که طغیان نیل را مهار می‌کرد و به‌صورت آبیاری منظمی در می‌آورد. برای به‌دست آوردن محصول بیشتر از مزارع حاصل خیز از فرعون (شاه) اطاعت می‌شد.
طبیعت غیرقابل پیش‌بینی است. گاهی بارندگی کم است و گاهی سیل‌آسا. باید کارهای جمعی و فعالیت‌های منظم انجام شود تا با سازماندهی نیروی بیشتری، سد و آب بند ساخته شود، قدرت باید آب‌ها را مهار کند. چنین بود رسالت نخستین امپراطوران چین و چنین بود لقب «یوی کبیر»: رام کنندهٔ آب‌ها

سیاست دو وَجه یا بعُد اصلی دارد. یک بعُد آن تدبیر و تنظیم امور - که امروزه به قانون کاهش یافته - و بعد دیگر آن، ضمانت اجرای قانون است که نیازمند قدرت می‌باشد. به عبارتی در پاسخ به این پرسش که سیاست، قدرت است یا قانون؟ باید گفت هر دو. انتظار می‌رود که هرکس با اتکا به عقل، ایمان و تقوای خویش، قانون را رعایت کند، ولی برای اجرای قانون، باید از قدرت نیز استفاده کرد یا حداقل باید تهدید کرد که در صورت تخلف از قانون، از قدرت استفاده می‌شود. برخی مواقع، ترس از پاسبان و مأمور قانون راننده را از سریع راندن باز می‌دارد و او را وادار می‌کند که سرعت مجاز و مطمئنه را رعایت کند.

آیا سیاست، تدبیر امور، یا همان اداره کردن جامعه است؟ یا سیاست، سازوکار کسب قدرت، حفظ قدرت و افزایش آن است؟ قدرت وجه عینی و محسوس سیاست و جنبه الزام‌آور آن است، ولی در گذشته، هرگز قدرت، مسئله اول و اصلی سیاست نبوده است. بلکه قدرت، وسیله و ابزاری برای تحقق اهداف و فضیلت‌های اخلاقی قلمداد می‌شده است. البته این امر به این معنا نیست که همۀ حاکمان و قدرتمندان در عمل به چنین اندیشه و نگاهی پایبند بوده اند؛ بلکه منظور این است که تلقی عمدۀ فرهنگ‌ها و جوامع بشری از سیاست و قدرت این‌گونه بود و البته سیاستمداران و قدرتمندان نیز حداقل در ظاهر، ناگزیر از توجه به چنین معنایی از سیاست و قدرت بودند. رواج سیاست‌نامه‌نویسی و سیاست‌نامه‌ها که مجموعه نصیحت‌هایی برای ملوک و پادشاهان بود، شاهد این واقعیت است. در قرون اخیر و عمدتاً در اندیشه و عمل جهان مدرن، خودِ قدرت صرف‌نظر از اینکه وسیلۀ تحقق اهداف و غایات اخلاقی باشد، مستقلا دارای اهمیت شده است. به عبارتی، قدرت به مسئله اصلی سیاست و جوهر آن تبدیل شده است و در این میان، برخی همۀ سیاست را قدرت می‌دانند و برخی بخش عمده‌ای از آن را قدرت می‌پندارند. در این نگاه، سیاست با غایت و هدف سعادت و فضیلت، داوری نمی‌شود، بلکه بیشتر با آرمان پیروزی، موفقیت و تسلط ارزیابی می‌گردد.

سنگ نوشته داریوش در نقش رستم معروف به Dnb
سنگ نوشته داریوش در نقش رستم معروف به Dnb حاوی نکاتی دربارۀ زمامدار و آیین شهریاری است با عبارت‌هایی این چنین: (اهورامزدا خرد را بر داریوش شاه فرو فرستاد) (نه مرا میل است که شخص ضعیف از طرف توانا به او بدی کرده شود) (آنچه راست است آن کام من است) (جنگاورم. باهوش و فرمان. خود را برتر از هراس می‌نگرم)
سیاست‌نامه یا سیرالملوک
سیاست‌نامه یا سیرالملوک کتابی است به زبان فارسی در آیین کشورداری و فرمانروایی و اخلاق و سیاست که خواجه نظام‌الملک طوسی آن را نوشته است. برخی از عناوین فصول این کتاب عبارت‌اند از: اندر مظالم نشستن پادشاه و عدل و سیرت نیکو، اندر پژوهش کردن کار دین و شریعت، اندر بخشیدن پادشاه بر خلق و هرکاری بر قاعده خویش و... .

آیا قلمرو سیاست، محدودۀ حکومت و دولت است یا سیاست، قلمرو عام‌تری دارد؟ در گذشته و به‌صورت عادی، سیاست، محدودۀ حکومت و دولت به حساب می‌آمد، ولی امروزه این تلقی وجود ندارد و تمامی جامعه می‌تواند قلمرو سیاست باشد. البته این سخن هرگز به این معنا نیست که هر نگاه به جامعه و هر وجهی از جامعه، سیاسی باشد. پس چگونه می‌توانیم امور سیاسی و غیرسیاسی را از یکدیگر تشخیص دهیم؟

هر واحدی از جامعه و هر کنشی از افراد و گروه‌های اجتماعی که مستقیماً در تنظیم اهداف جامعه مشارکت یا با قدرت سر و کار دارد، سیاسی به شمار می‌رود. در گذشته، سیاست و نهاد حکومت یکی گرفته می‌شد، ولی امروزه، سیاست را با هیچ مقولۀ عینی و محسوسی یکی نمی‌گیرند. سیاست در کل جامعه و همۀ اجزای آن وجود دارد. سیاست، مجموعه روش‌هایی است که هر واحد اجتماعی برای تحقق اهداف جمعی به کار می‌گیرد. سیاست، قدرت محقق کردن اهداف یک نظام اجتماعی به شیوۀ کارآمد و مؤثر است و قدرت، ضمانت اجرای هرگونه عمل جمعی است. قدرت، آمریت (فرماندهی و فرمان‌بری) نهادینه شده در جامعه است که هر موقع در جامعه از کار بیفتد، از زور استفاده می‌شود. قدرت از سطح خرد تا کلان منتشر است. در صورت فقدان آن، بقای جامعه با خطر جدی مواجه می‌شود. به این معنا قدرت پشت سر تمام نقش‌ها و روابط نقشی وجود دارد و در همۀ قسمت‌های جامعه جاری است. هرکس قدرت بیشتری دارد عمل جمعی بیشتری انجام می‌دهد.

نمونه بیاورید (صفحهٔ 59 کتاب درسی)

 

آیا می‌توانید نمونه‌هایی از کنش‌های سیاسی بیرون از نهاد حکومت و دولت را مثال بزنید؟ پیشنهاد می‌شود با راهنمایی دبیر خود در پدیده‌هایی مانند ورزش، تفریح، پوشش، هنر، واسطه‌ها، دلال‌ها، جشن‌ها، رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و ... تأمل کنید. می‌توانید در اخبار جاری یک ماه یا حتی یک سال کشور خودمان یا سایر جوامع جست‌وجو کنید و مصادیق چنین کنش‌هایی را پیدا کنید.

شورش علیه انقراض یک جنبش زیست محیطی جهانی است با هدف به کارگیری نافرمانی مدنی بدون خشونت، برای آنکه حکومت‌ها را تحت فشار بگذارند تا به مقوله‌های زیست محیطی توجه کنند.
ویکی لیکس سازمانی غیرانتفاعی و بین‌المللی است با هدف ایجاد شفافیت در عملکرد دولت، سازمان‌ها و شرکت‌های بزرگ از طریق ارسال و افشای اسناد و اطلاعات مهم از سوی منابع ناشناس. بنیانگذار آن یک فعال اینترنتی به نام جولین آسانژ است. تصمیم دولت انگلیس در تحویل جولین آسانژ به آمریکا، توسط ویکی لیکس روزی سیاه برای آزادی رسانه‌ها و دموکراسی نام گرفت.
محمدعلی کلی، بوکسور حرفه‌ای سنگین وزن آمریکایی بود که به عنوان یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های ورزشی قرن بیستم شناخته می‌شود. او پس از گرویدن به اسلام در فعالیت‌های سیاسی نقش عمده‌ای داشت. از او به‌عنوان یک فعال مدنی و چهره‌ای الهام بخش و جنجالی یاد می‌شود.

تغییرات قدرت در گذر زمان

در سال‌های گذشته آموختید موجودی که بتواند کاری را با آگاهی و ارادۀ خود انجام دهد، دارای قدرت است. به همین دلیل، انسان کنشگری قدرتمند است. امّا قدرت فردی انسان، محدود است. او نمی‌تواند همۀ نیازهای خود را به تنهایی برآورده سازد و برای تأمین برخی از نیازهایش، به کمک دیگران احتیاج دارد. قدرت اجتماعی هنگامی پیدا می‌شود که انسان برای رسیدن به اهداف خود، بتواند بر ارادۀ دیگران اثر بگذارد و کار ارادی دیگران را به خدمت بگیرد. آنان که توان تأثیرگذاری بیشتری بر ارادۀ دیگران دارند، قدرت اجتماعی بیشتری دارند.

چگونه ارادۀ فردی بر ارادۀ دیگری اعمال می‌شود؟ تمکین و پیروی چگونه شکل می‌گیرد؟ آیا تهدید به تنبیه بدنی، پاداش نقدی، تشویق یا عامل قوی‌تری موجب می‌شود که شخص یا اشخاصی از خواست خود چشم بپوشند و تن به خواست دیگری دهند؟ چگونه بعضی فرمان می‌دهند و چه چیز موجب فرمان بری دیگران می‌شود؟

از گذشته تاکنون ابزارهای اعمال قدرت تغییراتی کرده است. امروزه از ابزارهای تنبیهی (زور، خشونت و...) کمتر از ابزارهای تشویقی (ثروت، درآمد، پاداش مالی و...) استفاده می‌شود و از ابزارهای تشویقی نیز کمتر از ابزارهای اقناعی (فکر، آموزش، تبلیغ و...) استفاده می‌شود. وجه مشترک قدرت تنبیهی و قدرت تشویقی این است که در هر دو، پیروی کننده نسبت به تبعیت و پیروی خود، آگاهی دارد. در مورد نخست به دلیل اجبار و در مورد دوم برای پاداش پیروی می‌کند. قدرت اقناعی برخلاف این دو با تغییر نگرش و اعتقاد فرد تابع قدرت، اعمال می‌شود. در ترغیب، تبلیغ و آموزش و تعهد اجتماعی، آنچه فرد، درست و حق و هنجار می‌پندارد موجب تبعیت او از اراده و خواست دیگران می‌شود. در قدرت اقناعی، تبعیت و پیروی نشانۀ کار درست است. به گونه‌ای که پیروی کننده، در مواردی متوجه تبعیت و پیروی خود نمی‌شود و به عبارتی برای پیروی، محاسبۀ سود و زیان خود را نمی‌کند. در مواردی اقناع از طریق درست و شایسته و در مواردی از مسیر نادرست و ناشایست شکل می‌گیرد.

مستند معمای اجتماعی محصول سال 2020 آمریکاست و ظهور رسانه‌های اجتماعی و آسیبی که به جامعه می‌زنند را بررسی می‌کند و به نحوة بهره‌گیری این رسانه‌ها از کاربرانشان از طریق سیستم‌های نظارتی نظام سرمایه‌داری و استخراج اطلاعات آنها می‌پردازد. مستند به فرای اثرات فردی به اثرات ویرانگر اجتماعی رسانه‌های اجتماعی نیز می‌پردازد.

امروزه قدرت تنبیهی عمدتاً منحصر و متمرکز در دست دولت‌هاست که از طریق قانون و پیمودن مراحل قانونی اعمال می‌شود. از سویی، انتظار می‌رود افراد مطمئن شوند که از ناحیۀ هیچ فرد یا گروهی مورد ضرب و شتم و تنبیه قرار نمی‌گیرند و از سوی دیگر هیچ‌کس نباید به‌صورت خودسرانه به اعمال خشونت و تنبیه دیگران مبادرت کند. از این رو برخلاف گذشته خبر کمتری از نزاع‌ها و دعواهای فردی و دسته جمعی به گوش می‌رسد و اگر هم در گوشه و کنار چنین رفتارهایی مشاهده شود، در ذهنیت جامعه و عموم مردم جایگاهی ندارد و آن را رفتاری مذموم و به دور از عقلانیت و تمدن قلمداد می‌کنند.

علاوه بر ابزارهای سه‌گانۀ اعِمال قدرت باید از منابع و عواملِ قدرت نیز یاد کرد. به این معنا که سه چیز، موجب دسترسی به قدرت می‌شود: شخصیت، مالکیت و سازمان. منابع و عوامل قدرت، در واقع ظرف‌ها و قالب‌هایی هستند که ابزار سه‌گانۀ قدرت، درون آنها شکل می‌گیرند و اِعمال می‌شوند.

شخصیت خصلت‌های جسمانی (قد، هیکل و ...)، فکری، بیانی، اخلاقی، هوش، جاذبه یا دیگر ویژگی‌های شخصیتی است که موجب دست یافتن به یک یا چند ابزار قدرت می‌شود. در جوامع نخستین، قدرت بدنی منبع دستیابی به قدرت تنبیهی بود و هنوز هم در برخی از گروه‌ها برای مردان قوی هیکل و قوی پنجه، منبع قدرت است. با این حال، در روزگار کنونی، شخصیت با قدرت اقناعی یعنی توانایی ترغیب یا ایجاد باور، نزدیکی بیشتری دارد.

ارتباط میان شخصیت و قدرت تنبیهی تأثیر خود را بر نحوۀ نگرش و رفتار افراد همچنان خواهد داشت. ظاهرا رهبران بزرگ افسانه‌ای یا تاریخی چون هرکول و شارل دوگل بخشی از قدرت خود را رهین قدرت بدنی یا بلندی قامت خود بوده‌اند، از اینها به عنوان شخصیت‌های آمر و حاکم یاد می‌کنند. ناپلئون استثنائاً به خاطر جثۀ کوچکش معروف بود، امروزه نیز در مواردی گرایش به تمکین در برابر افراد قدبلند و تنومند وجود دارد.

مالکیت (ثروت و درآمد) وسیلۀ جذب اطاعت دیگران است. ثروت، وجهه و شکوهی به فرد عاملِ قدرت می‌دهد که همان اراده و قاطعیت اوست و می‌تواند موجب اطاعت اقناعی دیگران شود؛ ولی مسلم است که مالکیت بیشتر با قدرت تشویقی قرابت دارد.

سازمان یعنی جمع کسانی که منافع، ارزش‌ها یا برداشت‌های مشترکی دارند. سازمان مهم‌ترین منبع قدرت در جوامع امروزی است. البته سازمان هم پیوند میان افراد و گروه‌های انسانی مانند رابطۀ همکاران و هموطنان و هم‌کیشان را در بر می‌گیرد که از آن به «انسجام اجتماعی» یاد می‌شود و هم پیوند میان نقش‌ها، واحدها و ساختارهای اجتماعی مثل رابطۀ اقتصاد و سیاست یا علم و سیاست را شامل می‌شود که از آن به «یکپارچگی نظام» تعبیر می‌شود.

سازمان در درجۀ نخست با قدرت اقناعی خویشاوند است؛ به این معنا که اعمال قدرت اقناعی، نیازمند وجود سازمان است. لازمۀ سازمان، پذیرفتن هدف‌های سازمان توسط افراد و اعضای آن است. سازمانی که اعضای آن به‌طور یکپارچه، اهداف آن را قبول نداشته باشند و از آن صداهای مختلفی شنیده شود، نمی‌تواند اطاعت افراد بیرون از خود را تضمین کند. مثلا اختلاف نظر شدید پزشکان می‌تواند مانع پیروی بیماران از دستورات پزشکان شود. به همین دلیل نظام پزشکی به شدت مانع چنین اختلاف نظرهایی می‌شود. جوامع خود بزرگ‌ترین و مؤثرترین سازمان‌ها هستند. جوامعی که اختلاف و چند دستگی در آنها پیدا شود، در مقابل رقیبان و دشمنانشان آسیب‌پذیر می‌شوند.

گفت‌وگو کنید (صفحهٔ 62 کتاب درسی)

 

شاید شنیده‌اید که برخی برای دعوت به مشارکت اجتماعی و سیاسی و نظارت بر کنشگران و واحدهای اجتماعی و سیاسی، می‌گویند تماشاگر (بی‌توجّه و منفعل) نباشید. اما آیا واقعاً تماشاگران بدون قدرت‌اند؟ آیا تماشاگران بازی فوتبال، قضاوت و نظارت نمی‌کنند؟ آیا قضاوت و نظارت آنها بی‌اثر است؟ آیا رأی دهندگان قضاوت و نظارت نمی‌کنند؟ رأی دهندگان چگونه می‌توانند بر رفتار و اعمال کنشگران و نمایندگان سیاسی نظارت کنند؟

لحظۀ زدن پنالتی. طرح از مور دیلوی. از مهم‌ترین مسائل تأثیرگذار در رقابت‌های ورزشی، تماشاگران هستند که تأثیرات همه جانبه‌ای بر نتایج بازی، میزان پرخاشگری، سرمایه‌گذاری در ورزش و تبلیغات دارند.

همانند ابزار اعِمال قدرت (تنبیهی، تشویقی، اقناعی)، منابع و عوامل قدرت (شخصیت، مالکیت و سازمان) نیز در طول تاریخ، تغییراتی کرده‌اند. از اثرگذاری و تأثیر شخصیت (قد، هیکل، هوش، جاذبه، قدرت بیان و ...) تا حدود زیادی کاسته شده است و همین طور از سهم مالکیت نیز فروکاسته شده و درمقابل، نقشِ سازمان، افزایش یافته است؛ به گونه‌ای که امروزه بیشترین قدرت‌ها درون سازمان‌ها متمرکز شده‌اند. مثلاً در شرکت‌های بزرگ از سهم مالکیت و نقش سهامداران کاسته شده و بر نقش مدیران و مشاوران افزوده شده است. این تغییرات به اندازه‌ای مهم بوده است که مالکیت و شخصیت به پشت گرمی سازمان، مؤثر واقع می‌شوند.

فیلم پدرخوانده
سه‌گانه فیلم پدرخوانده روایتی از یک آغاز و پایان است. از گرفتن و باختن قدرت. پدرخانواده، قدرتمند است، پسرخانواده، مایکل، تلاش می‌کند راه پدر را به روشی جدید ادامه دهد. او صاحب دانش نیز هست.

تکمیل کنید (صفحهٔ 63 کتاب درسی)

 

آیا تاکنون پی برده‌اید که میان ابزارهای اعمال قدرت و منابع قدرت چه نوع همبستگی‌ای وجود دارد؟ جدول زیر را کامل کنید.

منابع یا عوامل قدرت ابزار اعمال قدرت مثال و نمونه موارد نقض
شخصیت تنبیهی    
مالکیت تشویقی    
سازمان اقناعی    

تشریح کنید (صفحهٔ 63 کتاب درسی)

 

آیا میان مزایای مطرح شده در ورودی درس؛ یعنی سه‌گانۀ قدرت، ثروت و دانش با سه‌گانۀ منابع و سه‌گانه ابزار قدرت، ارتباطی وجود دارد؟ آیا میان قدرت و دانش رابطه‌ای وجود دارد؟ جدول زیر را تشریح کنید.

منابع یا عوامل قدرت ابزار اعمال قدرت ارزش‌های اجتماعی
شخصیت تنبیهی قدرت
مالکیت تشویقی ثروت
سازمان اقناعی دانش

گفت وگوکنید (صفحهٔ 64 کتاب درسی)

 

پژوهش‌های بسیاری نشان می‌دهد که مشارکت سیاسی موجب افزایش آگاهی سیاسی می‌شود. در جایی که مردم به هر دلیلی مشارکت کنندۀ سیاسی نیستند، سطح آگاهی سیاسی آنها به مانند حالتی که مشارکت دارند، رشد و گسترش نخواهد داشت. انتخابات یکی از شیوه‌های مشارکت سیاسی است. در مواردی ممکن است به جای برگزاری انتخابات، قرعه‌کشی کنند، مثلا در برخی از اجتماعات مانند ساختمان‌های مسکونی و شرکت‌های اقتصادی به جای برگزاری انتخابات از قرعه‌کشی برای تعیین هیئت مدیرۀ یک ساختمان یا شرکت استفاده می‌کنند. به‌نظر شما چه تفاوتی میان انتخابات و قرعه‌کشی وجود دارد؟

قدرت و علوم اجتماعی

قدرت مفهومی مسئله برانگیز و به شکل اجتناب ناپذیری، ارزشی است. سخن گفتن از قدرت و سیاست به ندرت بی‌طرفانه است. کمتر واژه‌ای نظیر قدرت، با واکنشی بسیار تحسین‌آمیز یا نفرت انگیز روبه‌رو می‌شود. برخی مردم سیاستمدار را فردی مقتدر و متنفذ می‌شناسند و برخی فردی ستم پیشه و ریاکار. البته میزان زیادی از این واکنش‌ها به سوگیری خود افراد برمی‌گردد. مردم قدرتی را که مانع فرار مالیاتی ثروتمندان می‌شود، تحسین می‌کنند، ولی همین دولت از سوی کسانی که تمایل به تخلف مالیاتی دارند، نکوهش می‌شود. سابقۀ تاریخی اِعمال تنبیهی قدرت، شهرت هراسناکی برای قدرت پدید آورده است. قدرت اقناعی بر بسیاری از اعمالِ قدرت‌ها، سرپوش می‌گذارد و آن را پنهان می‌کند که وقتی آشکار می‌شود، بسیار ناحق و ناروا به نظر می‌آید. ولی هیچ کدام از اینها باعث نمی‌شود که قدرت، موضوع و پدیده‌ای نفرت‌انگیز قلمداد شود. قدرت یک ضرورت اجتماعی است. در جامعه و زندگی اجتماعی، اعمال قدرت یا تبعیت برخی در برابر خواست و ارادۀ دیگران اجتناب ناپذیر است و بدون آن خیلی از کارها شدنی نیست. آشکار است که قدرت نامشروع، غیراخلاقی و غیرقانونی می‌تواند یک فساد و شر اجتماعی باشد؛ ولی خود قدرت به هیچ وجه امر شر و پلیدی نیست. از این‌رو، همواره باید قدرت‌ها را با رویکردی عالمانه و انتقادی بنگریم تا شرعی، اخلاقی و قانونی بودن آن را دریابیم. درعین حال همواره باید مراقب باشیم از مواجهۀ بدبینانه و زاهدانه با قدرت نیز خودداری کنیم. هر کنش سیاسی، یا به قصد تغییر وضع موجود انجام می‌شود یا با هدف حفظ آن. اگر تمایل به حفظ وضع موجود باشد، هدف، پیشگیری از تغییری است که وضعیت را «بدتر» می‌کند و هرگاه تمایل به تغییر وجود داشته باشد، هدف، ایجاد وضعیت «بهتر» است. پس تمامی کنش‌های سیاسی با دو مفهوم «بهتر» و «بدتر» هدایت می‌شوند. اما چگونه بهتر و بدتر را تشخیص می‌دهیم؟ مهم ترین هدف ما در زندگی، دستیابی به فضیلت‌های فردی و سعادت همگانی است. «فضیلت» و «سعادت» در «زندگی خوب» یا «جامعه خوب» به دست می‌آید. از این‌رو، فعالیت‌های سیاسی باید در جهت  دسترسی به «جامعه خوب»، یعنی برای دستیابی به فضیلت و سعادت باشد. امور سیاسی، همواره مورد تأیید یا رد، انتخاب یا طرد، ستایش یا نکوهش انسان ها قرار می گیرند؛ یعنی امور سیاسی، پدیده‌هایی خنثی نیستند. به علاوه اینکه امور سیاسی همواره از انسان‌ها، اطاعت، وفاداری و تصمیم می‌خواهند.

شاید در عمل، تشخیص دقیق «خوب» از «بد» بسیار دشوار باشد، اما غیرممکن نیست. برای مثال آیا اگر نتوانیم تشخیص دهیم که کدام یک از دو کوهی که قلۀ آنها پشت ابرها پنهان است، ارتفاع بیشتری دارد، بدین معناست که نمی‌توانیم تشخیص دهیم که کوه از تپۀ خاکی بلندتر است؟ آیا اگر نتوانیم دربارۀ جنگ میان دو کشور همسایه قضاوت کنیم و بگوییم که کدام مقصر و کدام بی‌تقصیر است، نمی‌توانیم بگوییم که اشغالگری و تجاوز قابل قبول نیست؟ آیا باید دشواری خوب و بد را بهانه‌ای برای دست کشیدن از شناخت معتبر و علمی دانست و ادعا کرد که داوری عقلانی و علمی میان ارزش‌های سیاسی و به تبع آن، داوری دربارۀ پدیده‌های سیاسی و قدرت غیرممکن است؟

اغلب جهان‌های اجتماعی رعایت حق و مقابله با باطل را لازم دانسته‌اند. حمایت از مظلومان، دفاع از عدالت، آزادی و... از ارزش‌های حق‌اند.
روز بزرگداشت استقلال هند، تاریخی است که قانون اساسی هند به جای قوانین دولت استعماری انگلیس به اجرا درآمد. این روز محبوب‌ترین تعطیلات ملی هند است.
برگزاری سالگرد جشن استقلال الجزایر. الجزایر در طول 132 سال استعمار فرانسه، برای دستیابی به استقلال، حدود یک میلیون قربانی داد. به همین دلیل به سرزمین یک میلیون شهید شهرت دارد.

مطالعهٔ علمی ارزش‌های سیاسی

بار دیگر به پیامدهای یکسان انگاری نظم اجتماعی و نظم طبیعی بیندیشید. طبیعت یک نظم جهان‌شمول دارد؛ یعنی قوانین طبیعت در همۀ مکان‌ها و زمان‌ها یکسانند، از این‌رو نتایج مطالعه بر روی طبیعت در هر مکان و زمانی می‌تواند به تمامی مکان‌ها و زمان‌ها تعمیم داده شود. ولی جوامع و فرهنگ‌ها همانند طبیعت نیستند و ما نمی‌توانیم نتایجی را که از مطالعه و بررسی یک جامعه به‌دست آورده‌ایم به همۀ جوامع دیگر تعمیم بدهیم. مثلاً نمی‌توانیم نتایجی را که از مطالعۀ جوامع غربی به‌دست می‌آوریم به جوامع دیگر که با جهان غرب تفاوت دارند، تعمیم و تسری دهیم.

ماکس وبر شهر را زیستگاهی که دارای قلعه و برج و بارو، بازار، دادگاه مستقل و... است، تعریف می‌کند. اگر پژوهشگری از منظر وبر به مطالعة جوامع غیراروپایی بپردازد، به اشتباه این‌گونه نتیجه‌گیری خواهد کرد که شهر فقط در اروپا وجود داشته است.

برای پیشگیری از چنین اشتباهی، ناگزیر باید سایر جوامع و فرهنگ‌ها را نیز مطالعه و بررسی کنیم. امّا در اینجا هم امکان دارد، مرتکب خطای دیگری شویم بدین صورت که در مطالعۀ سایر جوامع و فرهنگ‌ها، به معانی فرهنگی آنها توجه نکنیم و آنها را مثلاً از منظر غرب یا شرق مطالعه کنیم و معنای پدیده‌های اجتماعی در آن فرهنگ‌ها را به درستی دریافت نکنیم. برای جلوگیری از این خطا باید بکوشیم جوامع و فرهنگ‌های دیگر را از منظر خودشان مطالعه کنیم؛ یعنی با رویکرد تفسیری به بررسی آنها بپردازیم. در این صورت با مشکل دیگری مواجه می‌شویم؛ تعدد و تنوع فرهنگ‌ها و جوامع معاصر و قدیمی، علوم اجتماعی را درگیر مطالعات پایان‌ناپذیر و تمام نشدنی می‌سازد. البته فرهنگ‌های مختلف معمولاً به مرزهای خودشان محدود نمی‌مانند و ما را ناگزیر از مقایسۀ ارزش‌ها برای تشخیص ارزش‌های صحیح از ارزش‌های غلط می‌سازند. ولی وقتی علوم اجتماعی برای مطالعۀ هر فرهنگ مجبور باشد که آن فرهنگ را فقط از منظر مردمی که آن را پذیرفته‌اند، ببیند و بررسی کند، امکان مقایسه و داوری فرهنگ‌ها و ارزش‌ها از دست می‌رود.

جامعه شناسی تبیینی با منحصر کردن علم به علوم تجربی که صرفاً موضوعات مادی و محسوس را مطالعه می‌کند، ارزش‌های انسانی از جمله ارزش‌های سیاسی را که تماماً مادی و محسوس نیستند، قابل مطالعۀ علمی نمی‌داند و ناگزیر با معنازدایی و ارزش‌زدایی از سیاست و قدرت و فروکاستن آنها به پدیده‌های مادی و فاقد معنا، از شناخت واقعی آنها باز می‌ماند.

جامعه شناسی تفسیری، سیاست و قدرت را پدیده‌های معنادار و ارزشی می‌داند، امّا صرفاً به توصیف ارزش‌های سیاسی مختلف بسنده می‌کند و نمی‌تواند برای مقایسۀ آنها با یکدیگر و تشخیص درست از غلط یا خوب از بد، ملاک و معیاری به‌دست آورد. علاوه بر این، سیاست و قدرت، خارج از ذهن مردم و مستقل از ادراک آنها، وجوهی محسوس و واقعی دارد که رویکرد تفسیری به علت تمرکز بر ذهنیت‌ها، توان مطالعه و بررسی آن را نیز ندارد.

بنابراین هیچ‌کدام از رویکردهای تبیینی و تفسیری نمی‌توانند ملاک و معیاری برای ارزیابی و داوری علمی دربارۀ قدرت و سیاست و ارزش‌های سیاسی پشت سر آنها به دست آورند. به همین دلیل جامعه شناسان انتقادی معتقدند که این دو رویکرد محافظه کارند و نه تنها هیچ راهکاری برای بهتر ساختن وضعیت موجود ندارند، بلکه انسان‌ها را در برابر وضعیت موجود منفعل و مجبور می‌سازند. جامعه شناسان انتقادی، یافتن راهی برای داوری علمی دربارۀ ارزش‌های اجتماعی به ویژه در عرصه سیاست و قدرت را ضروری می‌دانند و دست شستن از این آرمان بزرگ را مرگ سیاست و بن بست زندگی انسان معرفی می‌کنند. در درس‌های آینده، باید دید جامعه شناسی انتقادی در این زمینه چه توفیقی به دست می‌آورد.

تفسیر کنید (صفحهٔ 68 کتاب درسی)

 

«عمق و سطح سیاست و قدرت»
در سال‌های گذشته آموختید که می‌توان ارزش‌های اجتماعی را در سه قلمرو مطالعه کرد. پیدایش، قوام و دوام ارزش‌ها در دو قلمرو آرمانی و واقعی، محصول آگاهی، خواست و عمل مردم است، ولی در قلمرو حقیقی، ارزش‌ها، مستقل از خواست و تمایل افرادند. خوب بودن فضیلتی مانند «عدالت» و بد بودن رذیلتی مانند «ظلم» به خواست و تمایل هیچ فرد، گروه یا جامعه ای وابسته نیست، ولی عدالت تنها با آگاهی، اراده و عمل مردم در زندگی اجتماعی اجرا و محقق می‌شود. آیا علم و دانشی وجود دارد که ارزش‌ها را در قلمرو حقیقی شناسایی کند؟
جدول زیر ظرفیت رویکردهای مختلف جامعه شناسی را در مطالعۀ ارزش‌های سیاسی در این سه قلمرو داوری می کند. آن را تفسیر کنید.

ارزش‌ها ارزش‌های سیاسی رویکردهای جامعه شناختی
تبیینی تفسیری انتقادی
قلمرو حقیقی فضیلت و رذیلت‌های سیاسی - - ؟
قلمرو آرمانی معانی و تدابیر سیاسی، قوانین - + +
قلمرو واقعی قدرت + - +

مقایسه کنید (صفحهٔ 68 تا 69 کتاب درسی)

 

جدول صفحۀ بعد دو نوع نظام سیاسی لیبرال دموکراسی و جمهوری اسلامی را با هم مقایسه می‌کند. محورهای مقایسۀ آن به شرح زیر از جدول فعالیت قبلی استخراج شده‌اند.

- مشارکت مردم: نقش مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خود چیست؟
- ارزیابی فعالیت و تصمیم مردم و حاکمان: فعالیت‌ها و تصمیم‌های مردم و حاکمان با چه ملاک‌هایی ارزیابی می‌شود؟
- تعامل نظام سیاسی و جهان اجتماعی: هر نظام سیاسی با کدام جهان اجتماعی سازگاری دارد؟
- تعامل علوم اجتماعی و نظام‌های سیاسی: ملاک ارزیابی فعالیت‌ها و تصمیم‌های مردم و حاکمان را کدام علم اجتماعی کشف می‌کند؟

مقایسه کنید
لیبرال دموکراسی جمهوری اسلامی
- لیبرالیسم به معنای مجاز دانستن همۀ امور برای انسان و دموکراسی به معنای حاکمیت اکثریت مردم براساس خواست و میل خودشان است.
- با خواست و ارادۀ اکثریت مردم شکل می‌گیرد و هیچ حقیقت و فضیلتی را که مستقل از خواست مردم باشد، به رسمیت نمی‌شناسد.
- نظام سیاسی سازگار با فرهنگ جهان غرب که رویکردی سکولار و دنیوی به جهان هستی دارد.
- در این نظام آزادی مهم‌ترین ارزش اجتماعی است و ثبات، رفاه و سلطه بر طبیعت از دیگر ارزش‌های مهم آن به شمار می‌روند.
- در این نظام فقط می‌توان از مقبولیت قدرت حرف زد و نمی‌توان از مشروعیت حقیقی سخن گفت.
- در این ترکیب، جمهوری به این معناست که مردم خودشان سرنوشت سیاسی خود را تعیین می‌کنند و اسلامی نشانگر این است که فعالیت مردم و نظام سیاسی براساس عقاید و ارزش‌های اسلامی سازمان می‌یابد.
- قوانین و مقررات آن با خواست مردم و براساس احکام الهی و اسلامی تعیین می‌گردند.
- نظام سیاسی سازگار با فرهنگ توحیدی که در جهان اسلام مورد توجه و اقبال قرار گرفته است.
- ارزش‌های سیاسی و قوانین و مقررات اجتماعی با عقل و وحی شناخته و معین می‌شوند. مردم نیز مسئولیت شناخت و اجرای آنها را به عهده دارند.
- در این نظام می‌توان از مقبولیت و مشروعیت حقیقی سخن گفت.

مباحثه کنید (صفحهٔ 69 کتاب درسی)

 

زندگی اجتماعی انسان‌ها به‌ویژه در عرصه سیاسی، عرصه انتخاب دمادم ارزش‌هاست. به نظر شما دست شستن از داوری علمی و عقلانی درباره ارزش‌های اجتماعی و سیاسی چه نتایجی به دنبال خواهد داشت؟

مفاهیم اساسی (صفحهٔ 70 کتاب درسی)

 

- قدرت نرم قدرت، قدرت اجتماعی، تبعیت، تبعیت با رضایت، تبعیت باکراهت، قدرت مقبول، قدرت مشروع، قدرت سخت، قدرت نرم، سیاست، نظام سیاسی، انواع نظام سیاسی، دنیامداری، داوری علمی، ارزش‌های سیاسی، داوری قدرت

خلاصه کنید (صفحهٔ 70 کتاب درسی)

 

 کنش‌های سیاسی با هدف حفظ یا بهتر ساختن وضع موجود انجام می‌شوند.
قدرت عبارت از توانایی انجام کار با ارادهٔ آگاهی است و بنابراین انسان کنشگری قدرتمند است.
قدرت انواع مختلفی دارد مانند مقبول و مشروع و یا نرم و سخت.
نظام سیاسی بر سایر نظام‌ها مانند نظام فرهنگی تأثیر می‌گذارد و تأثیر می‌پذیرد.
اگر هدف کنش سیاسی، تغییر دادن وضع سیاسی موجود در جامعه برای رسیدن به وضعیت بهتر و مطلوب‌تر فضیلت‌های انسانی باشد تنها در جامعهٔ خوب و داشتن ملاک خوب و بد برای امور سیاسی امکان‌پذیر است.

آنچه از این درس آموختیم (صفحهٔ 70 کتاب درسی)

 
قدرت و انجام دادن آن به ارادهٔ فرد بستگی دارد که وادار به اطاعت کرد. این تبعیت تنها در صورتی مقبولیت دارد که همراه با رضایت باشد که در غیر این صورت کراهت دارد.
نظام‌های سیاسی نیز براساس ملاک‌های مختلف نیز انواعی دارد که می‌توان آنها را شمرد و مقایسه کرد. تنها در صورتی می‌توانیم به انتخاب نظام سیاسی دست بزنیم که ملاکی برای تشخیص خوبی و یا بدی داشته باشیم که معتقدان در این مسیر گام برداشته‌اند.