نمودارهای ۱۰۰ درصد قبولی در مدارس و افت تحصیلی پنهان!
گاما- این روزها اگر گذرتان به اتاق مدیران مدارس ابتدایی بیفتد، حتما آمار قبولی دانشآموزان را بهصورت نمودارهای میلهیی پرزرق و برق روی دیوارهای دفتر مدرسه مشاهده خواهید کرد؛ جالب است بدانید به هر مدرسهیی که مراجعه کنید میلههای این نمودار را بدون استثنا در بالاترین میزان و مماس با ۱۰۰ درصد خواهید یافت! ولی آیا تمامی مدارس با صددرصد قبولی دانشآموزانشان سال تحصیلی را به پایان میرسانند؟!
یادداشت”نمودارهای ۱۰۰ درصد قبولی در مدارس و افت تحصیلی پنهان!” به قلم پرویز عینی،فرهنگی وکارشناس مرکز مشکلات ویژه یادگیری
به گزارش گاما به نقل از آوای فرهنگی، این روزها اگر گذرتان به اتاق مدیران مدارس ابتدایی بیفتد، حتما آمار قبولی دانشآموزان را بهصورت نمودارهای میلهیی پرزرق و برق روی دیوارهای دفتر مدرسه مشاهده خواهید کرد؛ جالب است بدانید به هر مدرسهیی که مراجعه کنید میلههای این نمودار را بدون استثنا در بالاترین میزان و مماس با ۱۰۰ درصد خواهید یافت!
ولی آیا تمامی مدارس با صددرصد قبولی دانشآموزانشان سال تحصیلی را به پایان میرسانند؟!
جالب است که حتی اگر مصادیق و درجات مقیاسهای موجود در کارنامه دانشآموزان را ملاک قضاوت در این زمینه بدانیم، تمامی مقیاسها را در سطح بالاتر از قابل قبول (حداقل نمره قبولی) خواهیم دید و ظاهرا باید این آمار و ارقام را قابل قبول دانست!اما آیا این مساله که در تمامی مدارس کشور تمامی دانشآموزان توانایی کسب حداقلهای لازم برای ارتقای پایه را دارا هستند، کمی عجیب و دور از واقع نیست؟
آیا دریافت آمار ۱۰۰ درصدی قبولی از تمامی مدارس یک منطقه یا تمامی مناطق یک استان یا تمامی استانهای کشور نباید حساسیت واحدهای ارزشیابی عملکرد و کارشناسان آموزشی را به این مساله برانگیزد؟
اصلا آیا چنین امری از نظر تئوریک و نظری ممکن است؟
طبق آمارهای وزارت آموزش و پرورش در حدود ۱۳ درصد از دانشآموزان در مقطع ابتدایی به عنوان دیرآموز شناخته میشوند که این دانشآموزان بدون کاربرد روشهایی خاص، در یادگیری مباحث ساده درسی مشکلات اساسی دارند؛ بدیهی است که از میان این دانشآموزان تعدادی نتوانند به مقیاسهای لازم برای ارتقا به پایههای بالاتر را دست یابند؛ همچنین ناهمخوانی سن عقلی و سن تقویمی برخی از دانشآموزان ایجاب میکند که با تکرار پایه در کلاسهایی با دانشآموزان همتراز خود به تحصیل بپردازند.
البته در میان نظریههای یادگیری رویکردی با عنوان «یادگیری در حد تسلط» وجود دارد که معتقد است هر مطلبی را میتوان به هر دانشآموزی آموخت؛ به شرطی که زمان و امکانات کافی مهیا باشد. اما حقیقت امر این است که نسبتی از دانشآموزان با بودجه بندی، روشهای تدریس فعلی و امکانات موجود، توانایی کسب حداقل مقیاسهای لازم برای ارتقا به پایه بالاتر را ندارند؛ از همین رو «تکرار پایه» به عنوان یک دستورالعمل در ارزشیابی کمی و کیفی-توصیفی در نظر گرفته شده است، تا این قبیل دانشآموزان بدون کسب دانش و مهارتهای لازم به پایههای بالاتر وارد نشوند. اما گویا آنچه در شیوه نامهها آمده است و آنچه در مدارس میگذرد، تا حد زیادی منطبق بر هم نیستند. از سوی دیگر اگر پای درد و دل معلمان بنشینید و بحثی در رابطه با این موضوع پای بگیرد،
بیگمان گلایههای این معلمان از مدیران مدارس و روال ارزشیابی دانشآموزان حتی در مقطع متوسطه را خواهید شنید؛ اینکه در پایان هر سال تحصیلی با انواع حربهها و فشار و تهدید معلمان را مجبور به نادیده گرفتن مقیاسها و نمرات واقعی ارزشیابی میکنند و از آنان میخواهند با زیر پای گذاردن وجدان شغلی به تمامی دانشآموزان مجوز ارتقا به پایه بالاتر را بدهند!
از نظر نگارنده این کارشکنی ،وتساهل تا سطح معاونان جناب وزیر نیز ادامه مییابد؛ وگرنه چگونه تاکنون یکی از معاونان وزارتخانه درباره این آمارهای کذایی حساسیت نشان نداده و سعی در اطلاع از چند و چون ماجرا نکرده است؟!
جز این است که به این قبیل کارشکنیها با دید، اغماض و در جهت حفظ بودجه نگریسته میشود؟ در واقع تکرار پایه برای نظام آموزشی هزینه بسیاری دارد؛ تمام هزینههای مالی و مادی و انسانی که در طول یک سال برای یک دانشآموز صرف شده است، باید دوباره و بدون هیچ نتیجهیی صرف همان دانشآموز شود.
اما متاسفانه مسوولان امر با دید کوتاهمدت به قضایا، یک نکته اساسی را در نظر نمیگیرند؛ اینکه ارتقای دانشآموزانی که حداقلهای لازم برای تحصیل در پایه بالاتر را ندارند و خروج زودهنگام همان دانشآموزان در سالهای آتی از چرخه آموزش، بسیار پر هزینهتر از تکرار پایه آنان خواهد بود.