بنا بر تعریف درست «فلسفه»، «فیلسوف» کسی است که سؤالهای بنیادین زندگی را به صورت قانونمند به روش عقلی و استدلالی بررسی میکند و پاسخ دقیق به آنها میدهد. حال باید دید فلسفه افلاطون چه ویژگیای داشته است و فیلسوفان چگونه فلسفه ورزی کردهاند که از نظر این اندیشمند، همه کارهای آنها تنها حاشیه نویسی بر فلسفه افلاطون لقب گرفته است.
گزینه ۱: چنین تلاشی طبق تعریف فلسفه، قطعا از سنخ کار اصلی فیلسوفان است. اما فیلسوفان معمولاً به سؤالات بنیادی خود میپرداختند؛ نه دیگران. ولی در صورتی که فلسفه افلاطون همه سؤالات بنیادی تاریخ فلسفه را مطرح کرده باشد، میتوان گفت همه فیلسوفان، آگاهانه یا ناآگاهانه مشغول حاشیه نویسی بر فلسفه افلاطون بودهاند و همین معنا مورد نظر این اندیشمند معاصر بوده است. (توجه: گرچه فیلسوفان پاسخهای مختلفی به سؤالات میدادند؛ ولی سؤالات آنها معمولا یکسان بوده است و با توجه به گستردگی فوق العاده فلسفه افلاطون، میتوان احتمال داد که همه سؤالات فلسفی مطرح در طول تاریخ را شامل بوده است.)
گزینه ۲: اولاً همه فیلسوفان تنها به ارزیابی یک فلسفه خاص نپرداختهاند؛ بلکه پاسخهای مختلف به پرسشهای بنیادین را بررسی کردهاند. ثانياً آنان تنها به ذکر تفاوتهای فلسفه با دانشهای دیگر اکتفا نکردهاند؛ بلکه این، یکی از کارهای آنان بوده است. بنابراین این کار، کار همه فیلسوفان پس از افلاطون نبوده است.
گزینه ۳: شرح دادن نظر شخصی دیگر و معرفی آن به عنوان فلسفه راستین قطعأ کاری نیست که همه فیلسوفان در طول تاریخ انجام داده اند؛ زیرا بسیاری از فیلسوفان در طول تاریخ پاسخهای متفاوت به سؤالات دادهاند و با یکدیگر اختلاف نظر داشتهاند و هر فیلسوفی سعی کرده است با کمک عقل و استدلال و منطق، پاسخ درست را بیابد و با همان استدلال و منطق، آن پاسخ را با دیگران در میان بگذارد.
گزینه ۴: درک مسائل یک فلسفه دیگر، کار اصلی فیلسوفان نبوده است؛ بلکه پاسخ دادن به سؤالات فلسفی را میتوان کار اصلی یک فیلسوف دانست و درک فلسفههای دیگر هم تنها مقدمه این کار اصلی است.