از نظر سهروردی فیلسوف و جستوجوگر حقیقت اگر اسرار الهی را بهصورت مستقیم و بیواسطه تجربه نکند، فیلسوفی ناقص و کمقدر خواهد بود. اما ابنسینا هرچند مانند شیخ اشراق شناخت شهودی را معتبر میداند (رد گزینهٔ ۱) و در آثار خود آن را توضیح داده است، اما برخلاف او آن را در تبیین فلسفی خود وارد نمیکند و از ارتباط آن با فلسفه و استدلالهای فلسفی سخنی نمیگوید. این یعنی از نظر ابنسینا یک فیلسوف لازم نیست نتایج براهین فلسفی را بیواسطه شهود کند یا براهین را بر اساس شهود بنا نماید. به تعبیر دیگر از نظر ابنسینا گرچه روش شهود معتبر است ولی طريق استدلال عقلی به خودی خود کامل است.
گزینهٔ ۲: از نظر هر دو فیلسوف شهود حقایق همواره فقط از طریق قلب است و عقل در آن دخالتی ندارد. اما از نظر سهروردی این شهود میتواند به دست عقل، تبیین استدلالی شود یا مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد. همچنین شهود میتواند مبنا و مادهٔ استدلال عقلی را فراهم کند.
گزینهٔ ۴: درست است که ابنسینا بر ارتباط شناخت قلبی (شهود) با استدلالهای فلسفی تأکید نمیکند ولی این به معنای تأکید بر بیارتباطی آن دو نیست. احتمالاً ابنسینا هم به چنین ارتباطی معتقد بوده است ولی به دلایلی در آثار خود به آن نپرداخته است و شاید هم پرداخته باشد ولی آثار این چنینی او به دست ما نرسیده باشند.