از نظر افلاطون و ارسطو معیارهای اخلاقی میان همهٔ انسانها مشترک و ثابت است و با گذشت زمان تغییر نمیکند و عقل انسان میتواند بر اساس این معیارهای ثابت، خوب را از بد تشخیص دهد و سعادت واقعی را شناسایی کند. پس عقل، مرجع شخصی شناخت حد افراط و تفریط نیست، بلکه مرجع عام و همگانی است.
گزینههای ۱ و ۴: هر دو فیلسوف معتقدند عقل باید بر قوای وجودی شهوت و غضب حاکم شود تا آنها را به تعادل برساند و خودش هم باید اعتدال را رعایت کند. رسیدن به این اعتدالها همان فضیلتی است که انسان را به سعادت میرساند.
گزینهٔ ۲: فعل اخلاقی دو نوع است: یکی افعالی که مورد ستایش و تحسین قرار میگیرد و دیگری اعمالی که مذمت و سرزنش در پی دارد. از نظر افلاطون فعل اخلاقی با سعادت و نیکبختی حقیقی آدمی رابطه دارد. به اعتقاد او فعل اخلاقی اگر در جهت سعادت حقیقی باشد، فضیلت محسوب میگردد و اگر برخلاف سعادت باشد و باعث شقاوت گردد، رذیلت و بدی شمرده میشود. بنابراین تنها راه رسیدن به نیکبختی انجام فضیلتها و ترک رذیلتها است. ارسطو نیز دربارهٔ معیار فعل اخلاقی نظری نزدیک به افلاطون دارد.