گزنوفانس به روشنی از خدای یگانه یاد میکند و میگوید: «فقط یک خدا، بزرگترین خدا در میان خدایان و آدمیان، که نه در صورت، شبیه مخلوقات فانی است و نه در فکر و اندیشه»؛ بنابراین میتوان گفت گزنوفانس معتقد بود خدای خدایان در هیچ چیز شبیه موجودات جهان نیست و بیهمتا است.
توجه: گزنوفانس و اعتقاد او به کلی از کتاب فلسفهٔ یازدهم چاپ 98 حذف شده است.
2- پارمنیدس برای نخستین بار به مفهوم «بودن» (=وجود) و «شدن» (- صرورت و حرکت) که از مفاهیم اساسی فلسفه هستند، به صورت روشنی دست یافته است.
توجه: این مطلب در کتاب فلسفهٔ چاپ 98 اینچنین تغییر کرده است: «پارمنیدس برای نخستین بار ... فلسفه هستند، توجه دقیق کرده و تفاوت آنها را ذکر کرده است»). بنابراین اولاً دستیابی او به این دو مفهوم مورد نظر است، نه دستیابی او به اینکه این دو مفهوم از ویژگیهای اساسی موجودات هستند. ثانیاً این دو مفهوم از مفاهیم اساسی فلسفه هستند، نه از ویژگیهای اساسی موجودات. اتفاقاً او معتقد بود «شدن» در هیچ موجودی وجود ندارد و تنها «بودن» است که ویژگی موجودات است.
3- درست است که هراکلیتوس معتقد بود ستیزه و جنگ دائمی منشأ پیدایش موجودات است ولی این ستیزه و جنگ دائمی ویژگی آتش است که عنصر اولیهٔ سازندهٔ سایر عناصر است، نه اینکه آتش موجودات را بسوزاند و نابود کند.
توجه: البته اینکه آتش عنصر اولیه است در کتاب فلسفهٔ چاپ 98 حذف شده است.
4- از تالس هیچ نوشتهای باقی نمانده است. بنابراین گرچه اعتقادی که در این گزینه به تالس نسبت داده شده، درست است ولی این مطلب از آثار او فهمیده نمیشود، بلکه میتوان از روی نوشتههای برخی فیلسوفان بعدی آن را فهمید.