معنای شدن در کدام بیت زیر با بقیه متفاوت است؟ 1) گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی/ صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت 2) دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد/ چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد 3) به کوی منه بی دلیل راه قدم/ که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد 4) شد عمر و قید و بندگی از گردنم نرفت/ سرمایه باختم به فروش و خرید خویش
