دزدی به خانه پارسایی درآمد. چندان که جست، چیزی نیافت. دلتنگ شد. پارسا خبر شد، گلی می که بر آن خفته بود در راه دزد انداخت تا محروم نشود. شنیدم که مردان خدای*** دل دشمنان را نکردند تنگ # تو را کی میسر شود این مقام*** که با دوستانت خلاف است و جنگ خودت اهل صفا چه در روی و چه در قفا، نه چنان کز پشت عیب گیرند و پیشت بیش میرند. هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد*** بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد متن حکایت از چند جمله تشکیل شده است ؟ گروه های اسمی بیت آخر را مشخص نمایید و نقش دستوری کلمات آن را بنویسید؟
تعداد جملات و گروه ها اسمی در حکایت: دزدی به خانه پارسایی درآمد...
پاسخ ها: {{ repliesNum }}
پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.