دیگر برایت شعرهایم را نمی خوانم دیگر در این تنهاییِ با هم نمی مانم دیگر نمی خواهم به هر قیمت شده، باشی از اینکه بی حد عاشقت بودم پشیمانم باران اگر روزی به همراه تو معنا داشت حالا خودم تنهای تنها زیر بارانم عشقی که می گفتی نمی میرد به مو بند است حدّ دوام آوردنش را هم نمی دانم با هر دروغت ضربه ای بر باورم میخورد از لطف تو بدبین و غمگین و پریشانم من جانِ خود را پای عشق تو هدر دادم بعد از تو شاید مرگ باشد راه درمانم باور ندارم حرف هایت را، نگاهت را با جمله ی “من دوستت دارم“ نرنجانم #حمیدرضا_گلشن
دانلود فایل ضمیمه