سلام. دوستان لطفاً نظرتون رو دربارهٔ انشای زیر بگید. 👇🏼 موضوع: برخاستن از خواب در صبح روستا به جرئت میتوان گفت که مهمترین و سختترین کار در روز، برخاستن از خواب است؛ اما آیا چیزی هست که از این سختی بکاهد و بیدار شدن را لذتبخش کند؟ درست حدس زدید! روستا. چشمانت را باز میکنی، اما میلی به خوابیدن نداری، زیرا همهٔ هوش و حواست غرق در شادابی و طراوت طبیعت است؛ صدای آواز پرندهها و قوقولیقوقوی خروسها را میشنوی، تازگی و نو بودن را با جان و دل احساس میکنی. برمیخیزی، چند قدمی جلو میروی و از پنجره مشغول دیدن مناظر میشوی، به آسمان خیره میشوی و به خورشید فروزان مینگری که در آسمان میدرخشد، گاو و گوسفندها نیز در حال چَرا هستند و از آن هوای مطبوع، نهایت بهره را میبرند. در آن میان، ناگهان خودرویی را میبینی که در حال رفتن به شهر است، به یک باره آن خودرو ذهنت را با خودش به شهر میبرد؛ ترافیک، آلودگی هوا و دلایل دیگر همه دست به دست هم میدهند تا شهری پژمرده به وجود آید، خبری از طبیعت و سرسبزی نیست، دوست داری که برگردی. به خودت میآیی، چند ثانیه سرت را میچرخانی و اطرافت را نگاه میکنی، میفهمی که آنقدر غرق مناظر روستا شده بودی که بیاختیار خوابت برده است؛ دست و صورتت را میشویی و آمادهٔ روزی جدید از زندگیات میشوی.
نقد انشا: برخاستن از خواب در صبح روستا
پاسخ ها: {{ repliesNum }}
پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.