چند کلمه حرف خودمونی و دلی ...

خب اول سلام .‌ به هر کسی که این تاپیک رو میبینه یا میخونه . همینجوری تصمیم گرفتم یه تاپیک بزنم و یه سری حرفا رو بگم .‌ از قدیم گفتن تجربه را تجربه کردن خطاست ! به عنوان کسی که داره این حرفا رو می‌نویسه ، باید بگم من تک تک این لحظات رو تجربه کردم ،درد و ناراحتی ها غصه اش رو هم تحمل کردم . به همین خاطر تصمیم گرفتم این موضوعات رو در قالب چند کلمه حرف دوستانه به شما بگم که شما تجربش نکنید ، دردش رو متحمل نشید ، غصه اش رو تلخی اش رو تجربه نکنید . واقعا تلخ و سخته . در حال حاضر نمونش خودمم که هیچ کلمه ای نمیتونم پیدا کنم تا بگم‌ چه مرگمه . دژم ، ناراحت ، افسرده ، روانی ، داغون ، مرده ی متحرک و ... اینا هیچکدوم نمیتونن دقیقا حال من رو توصیف کنن . خب بریم سر اصل مطلب ! 1- به هر کسی اعتماد نکنید . این از همه مهمتره ‌، من همیشه به خودم میگم ، اعتماد نکن اعتماد نکن و اعتماد میکنم و ضربه میخورم :/ من هیچوقت نتونستم این قانون رو خوب رعایت کنم اما شما رعایت کنید . واقعا هیچ دردی بد تر از ضربه خوردن از طرف اعتماد بیجا نیست . 2- رفیق داشته باشید ! اگر رفیق دارید که چه عالی ولی اگر رفیق ندارید سعی کنید با تجزیه و تحلیل و با منطق خودتون یه رفیق عالی و قابل اعتماد . بازم تکرار میکنم قابل اعتماد پیدا کنید . رفیق با دوست خیلی فرق می‌کنه و رفیق خیلی خیلی بهتره . یکی رو داشته باشید که بتونید دو کلمه باهاش راحت و با اطمینان حرف بزنید .‌ 3ـ برون ریزی کنید . تو خودتون نریزید . به شکل صد جور درد و مریضی میزنه بیرون ازتون . تو خودتون نریزید التماس میکنم تو خودتون نریزید . من تو خودم ریختم الان این شکلی شدم. خواهش میکنم تو خودتون نریزید. با یکی حرف بزنید . لازمش میشه همون رفیق که بالاتر گفتم . . در آخر یه شعر :) . کاش چون پاییز بودم کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز‌ بودم برگ‌های آرزوهایم یکایک زرد می‌شد آفتاب دیدگانم سرد می‌شد آسمان سینه‌ام پردرد می‌شد ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می‌زد اشک‌هایم همچو باران دامنم را رنگ می‌زد . موفق باشید