آن بارگران رفت و دگر یار شما نیست دل کندنم این بار به اصرار شما نیست من رود پریشان و تو دریای غروری دیگر به سرم خواهش دیدار شما نیست یا تاب دلم کم شده یا ظلم تو بسیار چون طاقتم اندازه آزار شما نیست:) بیهوده پی پنجره ای بودم و دیدم یک روزنه سر تا سر دیوار شما نیست یک جور از اوار تنم ساده گذشتی انگار که ویرانی من کار شما نیست!! پایان مرا خوب تماشا کن و خود را مفروش به ان کس که خریدار شما نیست:)
تحلیل شعر آن بارگران
پاسخ ها: {{ repliesNum }}
پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.