مردی فرزندش را گم کرد و برای یافتن او جارچیانی را به کوچه و بازار فرستاد تا خبر گم شدنش را بگویند. هر ساعت که میگذشت، پاداش یافتن کودک بیشتر میشد و در نهایت به صد تومان رسید. کسی که کودک را پیدا کرد، به این نتیجه رسید که هر چه بیشتر در بازگرداندن فرزند تأخیر کند، پاداش بیشتری دریافت خواهد کرد. بنابراین، او شب کودک را در خانهاش نگه داشت و صبح به سوی پدر کودک رفت تا پاداش را طلب کند. پدر گفت: «من صد تومان میدادم تا فرزندم یک شب بیرون نماند، حالا چه فرقی میکند یک شب باشد یا صد شب؟»
بازنویسی حکایت پاداش یافتن کودک گم شده
پاسخ ها: {{ repliesNum }}
پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.