1-انالحق با تو میگوید دل و جان همی بارم ز دیده در و مرجان 2-به فندق گل و ارغوان را بخست 3- تا خار غم عشقت آویخته در دامن کوته نظری باشد رفتن به گلستان ها 4- گفتم که نوش لعلت مارا به آرزو کشت 5- چون الف چیزی ندارم ای کریم جز دلی تنگ تر از چشم میم 6- من آنم که در پای خوکان نریزم مر این قیمتی در لفظ دری را 7- مرا برف باریده بر پر زاغ نشاید چو بلبل تماشای باغ
این بیتها چه استعارههایی دارند؟
پاسخ ها: {{ repliesNum }}
پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.