پیرمردی که سالهای عمرش به هفتاد و هفت رسیده بود در بستر بیماری واپسین لحظات زندگی را میگذرانید در تن رنجورش رمقی باقی نمانده بود و کم کم شمع وجودش به خاموشی میگرایید بستگانش با چشمانی اشکبار نگران حال وی بودند آنگاه که نفس او به شمار افتاده بود دوستی فقیه و دانشمند بر بالین وی حاضر آمد و با اندوهی بسیار دست نوازش بر سر رویش کشید
تمام اجزای جمله را در متن زیر مشخص کنید.
پاسخ ها: {{ repliesNum }}
پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.