خودکار را بر روی کاغذ می چرخانم. کلماتی نامفهوم و بی ربط ثبت می شوند. همین کلمات خوب هم به من قدرت و صداقت می دهند. صداقت افشای دیوانگی. قدرت تنها شدن و بی خیال شدن. فرار کردن از جمع و جامعه و اجتماع. غریبه شدن روان. فرار از نسبیت و نسبی سازی ها. چرت زدن های بی سبب . محاسبه ی دل در فارغ از عدد و رقم. ماندن در برابر از هر بیش و کم. سلام بر دل های بی غم. سلام برعشق و زندگی. سلام بر حماقت و سادگی. سلام به کل دنیا. درست از همین جا. من به کجا رسیده ام ؟ چه گلی را من بوییده ام ؟ تا به کجا دویده ام از مغز خودم شروع می کنم. برای خودم ذهن و ذهنیت می سازم. پس عینیت کو؟ فکر من از کجا آغاز می شود؟ کاش تن و بدن نداشتم. کاش روان نداشتم. از مرگ و زندگی عبورکرده ام. و در من دیوانگی همراه با لبخند. شیرین ترین جنون . گریه هایم در اوج. بهترین آواز سکوت. پرواز دل من. هیچ شدن در بطن همه چیز. نابود شده ام من. من شاعردردهای خویشم. وحسرت های جعلی. احساسات متلاشی کننده. زندگی کردن درآرزوهای محال. صرف کردن کل انرژی ها در طریق ابهام. پناه بردن به سکوت عروسک ها. قلبم یخ زده است. ذهنم مرده است. و باز هم تیک های عصبی و روانی. به من شوک سنگین عصبی وارد شده است. خواب هایم اسطوره شده اند. سایه شدن. پیوستن به بیهودگی های مودب و محرزشده. دنیای من کوچک است. درآثار من همیشه غربت وجود دارد.
غلطهای متن زیر را مشخص کنید.
پاسخ ها: {{ repliesNum }}
پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.