من از تو چگونه روایت کنم ؟ من دیوانه ای غمگینم. در جان من زندگی چه تغصیری دارد ؟ خواب من چه تعبیری دارد؟ گاهی خواب من نوعی انفجار روانی است. من به شکل انسان های مختلف به دیدار خودم می روم. نتیجه ی این دیدارها کشف ابعاد پنهان و ناخودآگاه من است.من مرده ها را هم در خواب می بینم. البته در کل خوابیدن من و خواب من و رویاهای من از نظر روانشناختی تعابیر پیچیده و مفصلی دارند. از سوی دیگر من که می دانم دیوانه ام. باورکنید دیوانگی هم عالمی دارد. من این مفهوم را با گوشت و پوست و استخوانم لمس و حس کرده ام .از این نظر بسیار پرتجربه ام. من گربه درونم .صد البته علشقم به عشق. عاشقم به اوهام . عقول مختلفی را به خودم وصل کردم و خسته شدم. خسته شدم از کثرت خسته شدن هایم. کثیر شدم از قفلت خودم. خودم را وسیع کردم در همین روزگار. من در کدام کلمات ایستاده ام؟من توقف کرده ام. من داسان هستم . من در شگارم . من در سکوتم. من در انزوایم. در تنهایی ساکن شده ام. فرصت روحیه پردازی ندارم. شادم با هزار و یک غصه ی بی قصه . در نهایت به طبیعت خویش بازگشتم. چه کنم پس از این تولد دوباره ؟ پس از این ارجاع به خود کلی و اساسی ؟ من ترانه می خوانم در عدم و در وجود . من خشننم به واژه ها .نورمی خورم از غزل ها .
