به نام خدا بیوگرافی من معتبر شده است. نوشتن کماکان کار سختی است. شادی ها در من هم حضور دارند. من به سعادت می اندیشم. در خودم ساکن شده ام. من دقت نظر ندارم. هراس من از خودم است. من دلشاد نیستم. ذهن من درگیراست. دوباره می خواهم موضوعات را مرتب کنم. من به بن بستی عظیم رسیده ام. هوشیاری جسمی و ذهنی ام را از دست داده ام. شده ام یک پارچه گوشت. یک تکه سنگ. مرده ام من. صدای سرد بودنم. بی اندازه و بی حساب و کتاب نبودنم. عدم ترین عدم منم. از غم گذر کرده ام. دیگر عدم را هم نمی فهمم. از چه زمانی من اینگونه شده ام؟ خواب هایم در ترس غوطه ورند. فشارهای روانی من به خواب هایم مربوط است. قدرت تفکر من کجا رفته است؟ دیگر جنون و دیوانگی هم چیز کمی نیست. هستی و بودن عجب وسعتی دارد. غیر طبیعی بودن گاهی صبر هم نیست. هر روز صبح به غصه بدل می شوم. در ابر دیوانگی جایزه ی اسکار و نوبل گرفته ام. من چند شخصیتی هستم. چند قطبی هستم. زوال عقل گرفته ام. آلزایمر زودرس گرفته ام. افکار خودکشی دارم. در عوالم وهم و اسکیزوفرنی خویش به دنبال افسردگی های تازه می گردم. مشکل دارم در مهارت های روزمره ی زندگی. در شوک های روانی و حمله های عصبی به درجه ی ممتازی و استادی رسیده ام. صدها نوع تنهایی دیوانه وار را تجربه کرده ام. هر روز می میرم. به یقین مرده به دنیا نیامده ام. همواره باز می گردم به دوران جنینی ام. همه روزه می غلطم به دوران سالمندی ام. ذهنم را به خانه ی سالمندان تبدیل می کنم. تا می روم پیر شوم به ناگه می روم به دوران مهد کودک و پیش دبستانی ام. خلاصه روانم حسابی قروقاطی و شیر تو شیر است. من یک من یکپارچه و فشرده شده ام. به عبارتی شکننده ی زمان و مکان هستم. مغزم را چندین تکه کرده ام. مغز فیزیکی شده ام را به عنوان غدا جلوی حیوانات انداخته ام. اگرچه خودم به انواع مختلف حیوانات تبدیل شده ام. البته به هیچ گل و گیاهی تبدیل نشده ام. انبوه عقده های روانی در من می جوشد. بهتر است کمی استراحت کنم. من موجود غیرزنده ای هستم. دو گرایش به مرگ و زندگی در من زنده و پایدار هستند. همه ی وسواس های ذهنی من بر اساس زندگی و مرگ به وجود آمده و محکم شده اند. وجود من ناوجود شده است.
غلطهای متن زیر را پیدا کنید.
پاسخ ها: {{ repliesNum }}
پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.