من به زلفان عشق می اندیشم. من اینجا خنثی و بی رمق ایستاده ام. من تک درخت امیدم. به اصطلاح رجوع کرده به ستاره هایم. حرمتی دارم پیش عشق. گندم زار ها را درک می کنم. عهد شکنی نکرده ام من. دیگر نمی خواهم کم توان به نظر بیایم. گرایش به عقل و منطق. بدون طمع روزگار می گذرانم. سرحالم. کیفم کوک است. حسم نزدیک است. کوچه ی دلم باریک است. قلبم نمی تپد. برای خودم هدیه می خرم. زندگی ام امشب شاد است. لباسم آواز خوشی می خواند. تجربیات انباشته شده مرا صدا می زنند. من خیلی حساب شده و فنی عمل می کنم . به صورت قطعی سخن می گویم. آوازهایم را در اذهان تبعیت می کنم. در عدمستانی ذهنی بازی فکری انجام می دهم. در سرفصل ها به اصولی زندگی ساز رسیده ام . دویده ام در درون خودم. فاصله ام با خودم چه قدر است؟راه من بازنیست. نفس هایم می توانند به روشنی و با عشق نقاشی کنند. کل وجودم جزئی ترین حادثه شده است . مثل خبر عشق و عاشقی مبهم شده ام من .دلم تنگ شده و گرفته است. احساساتم خیلی عمیق و غلیظ به تنهایی رسیده اند. من پرنده ای شکسته بالم. بی اختیارم . ناگزیرم . دلسوخته ام و سینه سوخته ام. ماجرایی پیچیده ام. در خود فرو رفته ام. به یقین من نوعی افسردگی سنگین را تجربه می کنم. رشد کردنم در هاله ای از ابهام است. دیگر از امروز تفسیر مطالب علمی را به عهده می گیرم. حرف می زنم تا درونم به سرانجام برسد. نوشتن امروزم هم عجیب بود و هم ساده . می توانستم خودم را در تمام آیینه ها ببینم. هر وقت به سمت دلتنگی می روم احساس هم زاده می شود. من در تنهایی خویش شاعر می شوم. من شکوه عشقم. تجربه ای چابک و منحصر به فردم. من زیستنی رمانتیکم. من ذره ای خردم. من از شدت خود توصیفی فرسوده شده ام. از خودم کی بود رهایی ؟منم آشفته در بی هم صدایی. سکوت دلم دگر گویا نیست . زخم های قلبم چه مرهمی می جویند؟ شنیدن آواز بهاران . رفتن به ویرانه ها . کوچ کردن به غزل . در سوگ لحظه ها میخکوب شدن. ساختن جمله های پرانرژی و شاداب. مفید بودن ذاتی و عرضی جمله های قصار. من به باران کلمه ها نظر دارم. دیگر تنبل نیستم من. کماکان از ادبیات سخن می گویم. اما رها از مادی گرایی نیستم در واقع. در اصل مفید فایده عمل می کنم. به توضیحات زیادی نیاز دارم. من غمخوار خودم هستم. من صیادم. صید خودم هستم. ویرانم. آباد خودم هستم. اسیرم در خودم. می میرم در خودم. بختی سیاهم. حادثه ای تباهم. لبخندی رو به راهم. انگیزه ای بلندم. صدایی سپیدم. شعری ناپدیدم. من متنی جوان و زنده ام. قبراق ترینم. حالم دگرگون است. نبودنم غمگین است. جمله هایم حالت تطبیق شونده دارند. یعنی که براساس شرایط و مقتضیات عمل می کنند.
غلطها و اشتباهات املایی و مخصوصا معنایی متن زیر را پیدا کنید.
پاسخ ها: {{ repliesNum }}
پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.