آقای جمالی مغازه طلافروشی دارد و محمد شاگرد اوست. روزی آقای جمالی مغازه طلا فروشی را به دست محمد می سپارد و می رود.شبانگاه محمد می خواهد از مغازه طلافروشی دزدی کند پس طلاها را بر می دارد و کاغذ ها را روی زمین می ریزد تا کار او واقعی تر شود( او هیچی اثر انگشت و ردی از خودش به جا نمی گذارد) از مغازه می رود بیرون و در مغازه را قفل می کند. ناگهان یادش می آید شیشه را نشکسته است زود شیشه را از داخل مغازه می شکند و فرار می کند.صبح که آقای جمالی می فهمد از مغازه سرقت شده است کاراگاه را خبر می کند. کاراگاه از آقای جمالی می پرسد که چه کسی شب قبل در مغازه شما بوده است؟ آقای جمالی پاسخ می دهد شاگردم محمد. کاراگاه با قاطعیت می گوید پس محمد شاگردتان بوده که دزد بوده است. کاراگاه از کجا فهمیده که دزد محمد بوده است؟
کارآگاه چگونه می فهمد که چه کسی دزد بوده است؟
پاسخ ها: {{ repliesNum }}
پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.