در زوایای جدیدی خودم را شرح میدهم.باور نمی کنم خودم را.شده ام گرد و غبار محض به .........شدن می اندیشم .باید مثل یک کودک دوباره نقاشی کنم. انگیزه ای ندارم در خودم. به غروب خودم می اندیشم .به هیچ شدگی وفادار هستم .من........را زندگی میکنم.خنده را می بلعم .دوباره ماندن در کویر وحشت. در خاک غربت . در کنج عزلت.در لحظه های کثرت.در ابهت ......توصیف مجدد خود از طریق قصه پردازی و باز هم جنون ، جنون در لحظه عاشقیدر بی نهایت .چرا .....از یاد من رفته است؟ مرگ با صد هزار نماد و نمو به میدان فلسفه امده است .اوضاع روانی و ذهنی ناخودآگاه از ......فرار می کند