«آه ، ای مرگِ تو معیار / مرگت چنان زندگی را به سخره گرفت/ و آن را بی قدر کرد/ که مردنی چنان/ غبطه بزرگ زندگانی شد» 1) زین پیش دلاورا، کسی چون تو شگفت حیثیّتِ مرگ را به بازی نگرفت. 2) هر جا طمع فکند بساط توقعی. چون آبرو به مرگ قناعت گریستم. 3)چون ز جان دست نشوییم که همچون قلاب دامن مرگ به خود می کشد ابروی سفید. 4)مکن در جهان زندگانی جهانی به مرگ تو دارد رای