{{ (unreadNum > 99)? '+99' : unreadNum }}
اعلان ها
اعلان جدیدی وجود ندارد!
{{ number }}

پربازدیدها: #{{ tag.title }}

لطفا برای پاسخ دادن ابتدا وارد شوید. یا ثبت نام کنید.

متن زیر بخشی از یک خاطره است. آن را بخوانید و به موارد خواسته شده پاسخ دهید.

    nn nn
  21 اردیبهشت 16:06

4 پرسش 0 پاسخ 8.6K امتیاز
دوره دوم متوسطه- نظری دوازدهم علوم تجربی نگارش (3)

سن زیادی داشت .معرفی شد به گروهان ما خیلی متین و باادب و سربه زیر ،سلام کرد و برگۀ امضاشدۀ حسین رو نشونم داد. از گوش های شکسته و حالت بینی اش معلوم بود در جوانی کشتی گیر بوده . پرسیدم : "حاج آقا ، اسم و شغلتون؟" خسروی هستم .معلم مدرسۀ ابتدایی. رفت دستۀ یک.اصرار که می خوام آرپی جی زن بشم.گفتم:"پدرم شما یا امدادگر بشو یا برانکاردچی" امّا زیر بارنمی رفت. به بچه ها گفتم :" فعلاً بهش بگین آرپی جی زنی " تا شب عملیات یا موقع رفتن به خط پدافندی منصرفش کنیم. بچه ها داشتند آموزش می دیدند .سلاح آن روز آرپی جی هفت بود.بعد از آموزش قرار شد چند نفر از بچه ها شلیک کنند تا با حال و هواش عادت کنند.هدف یک بشکۀ 220 لیتری بود .گلولۀ اول رو خودم نشانه رفتم و بعد شرح چگونگی شلیک .آتش کردم امّا به هدف نخورد.نفر دوم هم نتونست .گلولۀ سوم را دادیم حاج آقا خسروی . پیش خودم گفتم که با شلیک اولین گلوله قید آرپی جی رو می زنه . قبضه رو گذاشت روی شونه اش و بعد از خواندن "وَ ما رَمیتَ اِذرَمیتَ ولکنَّ الّلهَ رَمی" شلیک کرد . فریاد الّله اکبر بچه ها بلند شد .درست زد به هدف......................... الف( موضوع: ب( زاویۀ دید: ج( زبان نوشته :


لطفا برای پاسخ دادن ابتدا وارد شوید. یا ثبت نام کنید.
جدید‌ترین پاسخ‌ها بهترین پاسخ‌ها

پاسخ ها: {{ repliesNum }}

    {{ reply.name }}
  بروزرسانی {{ reply.update_jalali }}   {{ reply.subdate_jalali }}

پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.