تمرین اسلوب معادله / فارسی 3 اسلوب معادله آرایه ای است که در آن شاعر یک موضوع عقلی را در یک مصراع مطرح می کند و در مصراع دوم برای فهم همان موضوع تمثیلی ذکر می کند . در اسلوب معادله می توان جای دو مصراع را عوض کرد و بین دو مصراع علامت مساوی گذاشت . رابطه ی بین مصراع اول و دوم بر پایه ی تشبیه بنا می شود . راههای شناسایی اسلوب معادله : 1) فضا و موضوع دو مصراع متفاوت باشد / 2) دو مصراع وابستگی دستوری نداشته باشند .) بیت جملۀمرکب نباشد / 3) بتوان دو مصراع را جابه جا کرد / 4) بتوان میان دو همان مصراع « همان طورکه » گذاشت. مثال 1 : عشق چون آید بَرَد هوش دل فرزانه را / دزد دانا میکُشد اول چراغ خانه را مثال 2 : آدمی پیر چو شد حرص جوان میگردد / خواب در وقت سحرگاه گران می گردد مثال 3 : دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست / جای چشم ابرو نگیرد ، گرچه او بالاتر است مثال 4 : بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود / پسته ی بی مغز چون لب واکند رسوا شود مثال 5 : سعدی ازسرزنش غیر نترسد هیهات / غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را تمرین : در بیتهای زیر بیتهایی را که اسلوب معادله دارند، مشخص کنید . 1. عیب پاکان زود بر مردم هویدا می شود / موی اندر شیر خالص زود پیدا میشود 2. برو طواف دلی کن که کعبه ی مخفی است / که آن خلیل بنا کرد و این خدا خود ساخت 3. عشرت امروز بی اندیشه ی فردا خوش است / فکر شنبه تلخ می دارد جمعه ی اطفال را 4. فرهاد شورانگیز اگر در پای سنگی جان بداد / گفتار شیرین ، بی سخن در حالت آرد سنگ را 5. در کام صدف تلخ کند آب گهر را / حرفی که از آن لعل شکربار برآید 6. آه از زنگ کدورت پاک سازد سینه را / می شود روشن ز خاکستر سواد آیینه را 7. سرم هنوز چنان مست بوی آن نفس است / که بوی عنبر و گل ره نمی برد به مشام 8. دل چو شد غافل ز حق فرمانپذیرِ تن بود / می برد هر جا که خواهد اسب ، خواب آلوده را 9. وگر گوید نهم رخ بر رخ ماه / بگو با رخ برابر چون شود شاه 10. دل را که باشد آتش شوقی به غم چه کار / ؟ آیینه ی گداخته جای غبار نیست 11. دل به دست آن نگار شوخ و شنگ افتاده است / طفل بازیگوش را آتش به چنگ افتاده است 12. بوسه ای گر نربوده است ز یاقوت لبش / دهن لاله چرا تا به جگر سوخته است 13. دل گمان دارد که پوشیده است راز عشق را / شمع را فانوس پندارد که پنهان کرده است 14. دخل بیجا ندهد غیر خجالت اثری / تیر کج باعث رسوایی تیر انداز است 15. زیور آیینه ی دل روشنی باشد ، نه عکس / خانه ی تاریک را شمعی به از صد صورت است 16. ره عشق ار به سرآید ، ندارد راهِ بیرون شد / به ساحل گر رسد کشتی ، همان دریا بود جایش 17. بیشی ار خواهی به هر پسمانده همراهی گزین / سر بلندی بایدت دیوار کوتاهی گزین 18. ز سختگیری دوران چه باک عارف را / ز قحطسال ، هما بینوا نخواهد شد 19. شراب گَرد کدورت نَبَرد از دل ما / چو دانه سوخته باشد چه از سحاب آید ) سحاب : باران ( 20. دیده بستن ز جهان فیض و گشایش دارد / چون گدا کور شود ، برگ و نوایی بیند 21. به استقبال جانان ، عاشق دیوانه میآید / به هر جا شمع روشن می شود پروانه میآید
راههای شناسایی اسلوب معادله
پاسخ ها: {{ repliesNum }}
پاسخ انتخاب شده
در پاسخ به: {{ reply.reply_to.name }}
در پاسخ به
این پیام حذف شده است.