Loading [MathJax]/extensions/TeX/cancel.js

گاما رو نصب کن!

اعلان ها
اعلان جدیدی وجود ندارد!
کاربر جدید

جستجو

میتونی لایو بذاری!
درحال دریافت اطلاعات ...

درسنامه آموزشی مطالعات فرهنگی کلاس دوازدهم ادبیات و علوم انسانی با پاسخ فصل اول- درس 2: چرایی شناخت فرهنگ و تحلیل فرهنگی

آخرین ویرایش: 17:17   1397/05/21 43746 گزارش خطا

چرا باید «فرهنگ» را بشناسیم و به بررسی و تجزیه و تحلیل پدیده‌ها و مسائل فرهنگی بپردازیم؟
شناخت فرهنگ و مقوله‌های فرهنگی، چه تأثیری در زندگی فردی و اجتماعی ما دارند؟

ضرورت‌ها و نقش‌های فرهنگ

 در درس قبل دانستیم، گستره فرهنگ، به گستردگی حیات اجتماعی انسان است. از این‌رو، هر انسانی به عنوان یک کنش‌گر اجتماعی، تحت‌تأثیر فرهنگ و جهان‌های فرهنگی قرار دارد و براساس باورها و ارزش‌های فرهنگی، کنش فرهنگی قرار دارد و براساس باورها و ارزش‌های فرهنگی، کنش فردی و اجتماعی انجام می‌دهد.
دلایل ضرورت و اهمیت شناخت فرهنگ و تحلیل فرهنگی عبارت‌اند از:

1- فرهنگ، و جامعه پذیری

«ما» و «جهان‌های فرهنگی» چه مناسباتی با هم داریم؟ از هم چه تأثیری می‌پذیریم و بر هم چه تأثیری می‌گذاریم؟

شخصیت و هویت «ما»، در جهان فرهنگی شکل می‌گیرد. «ما» از فرهنگ، اثر پذیرفته و بر آن اثر می‌گذاریم.
همه ما، از آغاز تولد تا لحظه مرگ، در جهان‌های فرهنگی متعدد زندگی می‌کنیم، با هزاران نماد و نشانه فرهنگی، در خانه، خیابان، مدرسه، جامعه روبه‌رو هستیم و در تمام تصمیمات خود، اعم از لباس پوشیدن، غذا خوردن، درس خواندن، تماشای تلویزیون، تفریح نمودن و نیز انتخاب رشته تحصیلی، نوع شغل، انتخاب همسر و ... با فرهنگ و پدیده‌های فرهنگی سروکار داریم. در نتیجه باید، «فرهنگ» را بشناسیم، و توانایی تجزیه و «تحلیل فرهنگی» به دست آوریم.
هنگامی که نوزاد انسان به دنیا می‌آید، رفتارهای طبیعی و زیستی از خود بروز می‌دهد؛ گریه می‌کند، دست‌وپای خود را حرکت می‌دهد، چشم‌های خود را باز و بسته می‌کند، و ... اما به مرور زمان، تحت‌تأثیر فرهنگ خانواده و براساس فطرت خدادادی، آگاهی‌ها، مهارت‌ها و باورهای او شکل می‌گیرد و رفتارها و کنش‌هایی در سطح بالاتر از خود نشان می‌دهد. مهم‌ترین نمود فرهنگ‌پذیری، زبان‌آموزی و ادای کلمات و واژگان است که عمدتاً از فرهنگ خانواده و زبان و رفتار پدر و مادر، به صورت مستقیم و غیرمستقیم فراگرفته می‌شود.
کودک از طریق حواس، جهان اطراف خود را شناسایی و ادراک می‌کند و این امر، به رشد و گسترش توانایی زبانی او می‌انجامد. شکل‌گیری و رشد زبان در فرد، مقدمه شکوفایی و رشد «اندیشه» در او خواهد شد.
فرهنگ، ابتدا بیرون از وجود کودک، و در وجود دیگران، نمادها، جهان اجتماعی و فرهنگی، موجود است و در تعامل کودک با دیگرا، به درون وی، راه یافته و باعث درونی شدن فرهنگ می‌شود.
فرهنگ از طریق یادگیری و درونی شدن، استمرار می‌یابد و افراد، با عجین شدن فرهنگ با استعدادهای ذاتی‌شان، به بسط و گسترش فرهنگ (مانند تولید ابزار و تفکرات جدید) پرداخته و بر آن، تأثیر می‌گذارند. فرهنگ، عامل اتصال و روح تعملات اجتماعی است و ارتباطات اجتماعی در بستر فرهنگ و توسط آن اتفاق می‌افتد. بدون فرهنگ، ارتباط و تعامل با دیگران، امکان‌پذیر نیست، هم‌چنان که نحوه تعامل ما با دیگران را نیز، فرهنگ، مشخص می‌کند؛ به عنوان مثال، اگر فردی به ما، طوری تعارف کند، که از عمل این فرد و نحوه تعارف کردن او، بفهمیم که او به ما ابراز محبت و صمیمیت کرده، متقابلاً ما نیز، محبت‌آمیز برخورد می‌کنیم، ولی اگر تلقی ما از رفتار او این باشد که درصدد تحقیر یا کوچک شمردن ماست، به گونه‌ای دیگر رفتار خواهیم کرد. این تفاوت در رفتار و سبک زندگی، در فرهنگ‌های مختلف (مانند تفاوت مراسم پذیرایی و تعارفات در فرهنگ اروپایی، آفریقایی، آسیایی و ...) به خوبی مشهود است و بر ضرورت و اهمیت شناخت فرهنگ، تأکید دارد.

2- فرهنگ و هدف‌مندی در زندگی

هر یک از ما، به‌عنوان یک کنش‌گر اجتماعی، از کودکی تا پایان عمر، تحت‌تأثیر فرهنگ و جهان‌های فرهنگی قرار داریم و براساس باورها و ارزش‌های فرهنگی خویش، کنش فردی و جمعی انجام می‌دهیم. فرهنگ در شکل‌گیری شخصیت ما، تأثیر فراوان دارد. باورها، نگرش‌ها و کنش‌های ما، تحت‌تأثیر فرهنگ خانواده، فرهنگ مدرسه و فرهنگ جهان اجتماعی است و جامعه‌پذیری که موجب پویایی جهان اجتماعی می‌شود، توسط فرهنگ و نهادهای فرهنگی، صورت می‌گیرد.
از سوی دیگر، هر یک از ما، در زندگی خود، هدف یا اهدافی داریم و برای دست‌یابی به آن‌ها و کسب موفقیت، تلاش می‌کنیم. معنای زندگی ما و انتخاب و ترجیح یک هدف بر اهداف دیگر، متأثر از باورها و ارزش‌های ماست. اگر برای رسیدن به هدف، نهاد دانش و مهارت خاصی نیاز باشد، سعی می‌کنیم آن‌ها را در مدرسه یا آموزشگاه‌های بیرون از مدرسه به‌دست آوریم. اگر تحقق هدف ما، به سرمایه نیاز داشته باشد، با تلاش خود و همراهی خانواده، سعی می‌کنیم آن‌را تأمین نماییم. علاوه بر این تلاش‌ها و امکانات، دست‌یابی به اهداف فردی و اجتماعی، نیازمند فراهم آوردن بستر فرهنگی مناسب آن هدف است. شرایط فرهنگی، باید پذیرای تحقق اهداف باشد و از آن حمایت کند؛ مثلاً اگر اهداف ما، با فرهنگ خانوادگی یا جامعه، هم‌خوانی نداشته باشد و حتی با آن‌ها در تعارض و تضاد باشد، مقاومت و مخالفت اعضای خانواده یا جامعه، باعث عدم موفقیت در اجرای برنامه‌ها می‌شود. در نتیجه، موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی، نیازمند توجه به فرهنگ و شرایط فرهنگی جامعه است و شناخت آن برای تحقق اهداف، ضروری است.

3- فرهنگ و پویایی حیات اجتماعی

فرهنگ، «روح جمعی» حاکم بر زندگی آدمی است که تمام زوایای آشکار و پنهان زندگی را دربر گرفته است. فرهنگ، همانند ریشه درخت است که پویایی و شادابی درخت زندگی به سلامت ریشه‌های آن وابسته است. اگر شاخه یا برگ یا میوه درخت، آسیب ببیند، درخت از بین نمی‌رود، اما اگر ریشه درخت آسیب دید و خشک شد، چه اتفاقی می‌افتد؟ نهادهای خانواده، اقتصاد، سیاست، هنر، بهداشت، ورزش، تعلیم و تربیت و ... همه ریشه در فرهنگ جامعه دارند و از آبشخور آن، سیراب می‌شوند. تمام فعالیت‌ها و کنش‌های فردی و گروهی افراد، از باورها و ارزش‌های فرهنگ جامعه، نشئت می‌گیرد.
انسان و جامعه، از فرهنگ جدایی، ناپذیرند، در نتیجه انسان بدون فرهنگ و جامعه بدون فرهنگ وجود ندارد، هم‌چنان که فرهنگ بدون انسان و جامعه نیز، پدید نمی‌آید.

آیا بدون شناخت و کسب شایستگی‌های لازم، امکان حفظ حیات اجتماعی و جلوگیری از آسیب‌ها، وجود دارد؟

بی‌تردید، همان‌گونه که حفظ حیات جسمانی انسان و تداوم رشد بدن، وابسته به شناخت از انسان و شرایط زیست اوست، حفظ و صیانت از حیات اجتماعی نیز، ارتباط مستقیم با شناخت فرهنگ و عوامل و عناصر آن دارد.

4- فرهنگ و وحدت ملی

کشور ایران، سرزمینی وسیع و گسترده با منابع و امکانات فراوان است که اقوام و گروه‌های مختلف در آن زندگی می‌کنند. این اقوام، علی‌رغم برخی از تفاوت‌های زبانی، مذهبی، نژادی، به‌دلیل دارا بودن «فرهنگ مشترک» توانسته‌اند در طول تاریخ، وحدت ملی خویش را حفظ کرده و با هم زندگی کنند.
فرهنگ، مهم‌ترین عامل انسجام ملی و هم‌بستگی اجتماعی به‌شمار می‌رود. انسجام ملی در هر جامعه، نیازمند تقویت و صیانت از بنیان‌های فرهنگی آن جامعه می‌باشد؛ چه بنیان‌های فرهنگ محسوس و ملموس و چه بنیان‌های فرهنگ معنوی و غیرمحسوس. صیانت از: آثار و ابنیه تاریخی، میراث مکتوب، اسطوره‌ها و قهرمانان ملی، ادبیات و زبان، ارمان‌ها، عقاید، باورهای عقلانی و فطری (مانند توحید، عدالت‌خواهی) و نظایر آن‌ها، در تحکیم و تقویت انسجام اجتماعی و وحدت ملی نقش دارند. کسانی می‌توانند منادی وحدت و انسجام اجتماعی باشند و گفتار و رفتار آن‌ها به همبستگی ملی و اجتماعی کمک کند که شناخت دقیق و عمیق از فرهنگ جامعه و درک صحیح از ارزش‌ها و باورهای وحدت‌آفرین داشته باشند.

هم‌اندیشی و گفتگو کنید (صفحه‌ی 22 کتاب درسی)

تولید و ترویج لطیفه‌های قومی و طنزهای مخرب علیه شخصیت‌ها و قهرمانان ملی و اقوام و گروه‌های مختلف، به‌ویژه در فضای مجازی، چرا و چگونه انجام می‌شود؟ تأثیر منفی آن‌ها بر تضعیف وحدت ملی و انسجام اجتماعی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

5- فرهنگ و گسترش جهان‌های اجتماعی

مطالعه و شناخت فرهنگ، زمینه ارتباط با «گذشتگان» و «آیندگان» را فراهم می‌آورد و مرزهای «زمان» را درمی‌نوردد و با توسعه علم و آگاهی، امکان آشنایی با جهان اجتماعی دیگر میسر می‌شود. زمانی که کتاب تاریخی مطالعه می‌کنیم، یا از موزه بازدید می‌کنیم، هنگامی که از اعمال وحشیانه چنگیز و همراهانش نسبت به مردم شهرها و روستاها ناراحت می‌شویم، زمانی که زندگانی مالک‌اشتر را بررسی کرده و او را الگوی خود قرار می‌دهیم و... در همه این موارد، با فرهنگ گذشتگان و مواریث فرهنگی آنان آشنا می‌شویم، گویی با «گذشتگان» زندگی کرده و در «گذشته» حضور داشته‌ایم.

آن هنگام که سیاست‌مداران و مردمی را تحسین می‌کنیم که با قناعت در مصرف منابع طبیعی و منابع میان نسلی، (مانند ذخایر نفت)، زمینه زندگی مناسب را برای «آیندگان» فراهم می‌آورند، گویی با «آیندگان» زندگی می‌کنیم و شرایط آنان را، درک می‌کنیم.
بنابراین، فرهنگ، نه تنها عامل و پایه تعامل با دیگران است، بلکه جهان اجتماعی ما را هم گسترش می‌دهد، ما را از تنگنای جهان فعلی بیرون برده و در صحنه گسترده معاصران، گذشتگان، و آیندگان قرار می‌دهد و با این کار، موجبات رشد و شکوفایی بیش‌تر ما را فراهم می‌آورد. هم‌چنین تعاملات فرهنگی، باعث شناخت سایر جهان‌های اجتماعی و فرهنگی می‌شود.
شناخت «فرهنگ» و «تحلیل فرهنگی» یعنی:
- شناخت و تجزیه و تحلیل توان‌مندی‌ها، باورها، اندیشه‌ها و رفتارهای «خود» و دیگران
- شناخت «گذشتگان» و مواریث و آثار آنان، موفقیت‌ها و شکست‌های ایشان،
- شناخت «معاصران» و تحلیل سبک زندگی، افکار وارزش‌های آنان،
- شناخت «آیندگان» و شرایط زیست فرهنگی و اجتماعی ایشان.
رسانه‌ها و فناوری‌های نوین، با تولید و توزیع اطلاعات، زمینه گسترش جهان اجتماعی و فرهنگی را فراهم آورده و ارتباط با جهان اجتماعی دیگر را آسان و سریع می‌کنند.

6- فرهنگ و آینده بشر

انسان‌ها در طول تاریخ زندگی خویش، فراز و فرود فراوانی را تجربه کرده و سیر تکاملی و تعالی جویانه‌ی خود را طی کرده‌اند. در ابعاد مادی و محسوس زندگی بشر، حرکت از زندگی ساده و ابتدایی آغاز و پس از عبور از دوره‌های مختلف کشاورزی و صنعتی به زندگی فناورانه امروز رسیده است. در ابعاد فرهنگ غیرمحسوس نیز، سیر تحولی خویش را پشت سر نهاده و با پستی‌ها و بلندی‌ها، موفقیت‌ها و شکست‌های فکری و معنوی روبه‌رو بوده است.
از یک سو، انسان امروزی، نسبت به گذشته به علم و آگاهی، عقلانیت و معنویت فزون‌تر، دست پیدا کرده است، و از سوی دیگر، کژی‌ها و آسیب‌هایی، مانند اعتیاد، سرقت، بی‌عدالتی، استثمار، با پیچیدگی و گستردگی بیش‌تری در زندگی انسان جریان یافته است. براساس شواهد و قرائن، در ادامه این راه، انسان آینده، آگاه‌تر و عالم‌تر، عدالت‌خواه‌تر، و جامعه انسانی، جامعه فرهنگ محور و دانش‌بنیان خواهد شد، در نتیجه، اندیشه و فرهنگ، میدان‌دار زندگی انسان‌های آینده می‌شود. علم و آگاهی، بیش از پیش، در زندگی آدمیان، نقش‌آفرینی کرده و باورها و ارزش‌ها، مناسبات فردی و اجتماعی آنان را رقم خواهند زد.

به همین دلیل، در دوران جدید، بر اهمیت و ضرورت توجه به فرهنگ و مقولات فرهنگی و گسترش علم و دانایی افزوده شده است و رسیدن به پیشرفت و توسعه و دست‌یابی به جامعه انسانی توأم با اخلاق و معنویت و ارزش‌های والای انسانی، مورد توجه جدی قرار گرفته است.امروزه منابع انسانی، به مثابه اصلی‌ترین سرمایه هر جامعه، محسوب شده و باورها، شایستگی و مهارت‌های او از جایگاه رفیع و بی‌بدیل برخوردار شده است. جامعه پیشرفته و توسعه‌یافته، جامعه‌ای خواهد بود که از علم و آگاهی و از سرمایه انسانی بیش‌تر، با شایستگی فزون‌تر و فرهنگ متعالی برخوردار باشد.