درسنامه آموزشی عربی (1) کلاس دهم انسانی با پاسخ درس 3: مَطَرُ السَّمَكِ
﴿اللَّه الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَیَبْسُطُهُ فِی السَّمَاءِ﴾ اَلرُّوم: 48
خدا همان کسی است که بادها را میفرستد و [بادها] ابری را برمیانگیزند و [خدا] آن [ابر] را در آسمان میگستراند.
هَل تُصَدِّقُ أَنْ ترَیَ فی یَومٍ مِنَ الْأَیّامِ أَسماکاً تَتَساقَطُ مِنَ السَّماءِ؟! إنَّ نُزولَ الْمَطَرِ وَ الثَّلْجِ مِنَ السَّماءِ شَیءٌ طبَیعیٌّ؛ وَلکِٰنْ أَ یُمْکِنُ أَنْ نرَیَ مَطَرَ السَّمَکِ؟! هَل تَظُنُّ أَنْ یکَونَ ذٰلِکَ الْمَطَرُ حَقیقَةً وَ لَیسَ فِلْماً خَیالیّاً؟! حَسَناً فَانْظُرْ إِلَی هٰذِهِ الصُّوَرِ حَتَّی تُصَدِّقَ.
آیا باور میکنی که در روزی از روزها ماهیها را ببینی که از آسمان فرو میریزد (میافتد)؟ همانا نزول باران و برف از آسمان امری (چیزی) طبیعی است؛ ولی آیا ممکن است که باران ماهی را ببینیم؟ّ! آیا گمان میکنی که آن باران حقیقت باشد و فیلمی خیالی نیست؟ بسیار خوب پس به این عکسها نگاه کن تا باور کنی.
اُنظُرْ بِدِقَّةٍ؛ أنتَ تُشاهِدُ سُقوطَ الْأَسَماکِ مِنَ السَّماءِ؛ کَأنَّ السَّماءَ تُمْطِرُ أَسماکاً.
به دقت نگاه کن؛ تو افتادن ماهیها را از آسمان میبینی؟ گویا آسمان ماهی میبارد.
یُسَمّی النّاسُ هٰذِهِ الظّاهِرَةَ الطَّبیعیَّةَ «مَطَرَ السَّمَکِ». حَیَّرَتْ هٰذِهِ الظّاهِرَةُ النّاسَ سَنَواتٍ طَویلَةً فَما وَجَدوا لَها جَواباً. یَحْدُثُ «مَطَرُ السَّمَکِ» سَنَویّاً فی جُمهوریَّةِ الْهُندوراس فی أَمِریکَا الْوُسطَی.
مردم این پدیدۀ طبعیی را «باران ماهی» مینامند. این پدیده سالهای طولانی مردم را به حیرت انداخت پس جوابی برای آن نیافتند. باران ماهی سالانه در جمهوری هندوراس در آمریکای میانه پدید میآید.
تَحدُثُ هذِهِ الظّاهِرَةُ مَرَّتَینِ فی السَّنَةِ أَحیاناً. فَیُلاحِظُ النّاسُ غَیمَةً سَوداءَ عَظیمَةً وَ رَعداً وَ بَرقاً وَ ریاحاً قَویَّةً وَ مَطَراً شَدیداً لِمُدَّةِ ساعَتَینِ أَو أَکثَرَ ثُمَّ تُصْبِحُ الْأَرضُ مَفروشَةً بِالْأَسماکِ، فَیَأخُذُهَا النّاسُ لِطَبخِها وَ تَناوُلِها.
این پدیده احیاناً دو بار در سال پدید میآید، پس مردم ابرهای سیاه بزرگی و رعد و برقی و بادهایی قوی و بارانی شدید را به مدت دو ساعت یا بیشتر ملاحظه میکنند سپس زمین با ماهیها پوشیده میشود، پس مردم برای پختن و خوردنشان آنها را میگیرند.
حاوَلَ الْعُلَماءُ مَعرِفَةَ سِرِّ تِلْکَ الظّاهِرَةِ الْعَجیبَةِ؛ فَأَرْسَلوا فَریقاً لِزیارَةِ الْمَکانِ وَ التَّعَرُّفِ عَلَی الْأَسماکِ الَّتی تَتَساقَطُ عَلَی الْأَرضِ بَعدَ هٰذِهِ الْأمطارِ الشَّدیدةِ، فَوَجَدوا أَنَّ أَکثَرَ الْأَسماکِ الْمُنتَشِرَةِ عَلَی الْأَرضِ مِنْ نَوعٍ واحِدٍ، وَلٰکِنَّ الْغَریبَ فی الْأَمرِ أَنَّ الْأَسماکَ لَیسَتْ مُتَعَلِّقَةً بِالْمیاهِ الْمُجاوِرَةِ بَلْ بِمیاهِ الْمُحیطِ الْأَطْلَسیِّ الَّذی یَبْعُدُ مَسافَةَ مِائَتَی کیلومترٍ عَنْ مَحَلِّ سُقوطِ الْأَسماکِ. ما هوَ سَبَبُ تَشکیلِ هٰذِهِ الظّاهِرَةِ؟!
دانشمندان برای شناختن راز آن پدیدۀ عجیب تلاش کردند؛ پس گروهی را برای دیدن مکان و شناسایی ماهیهایی که بعد از این باران شدید به زمین افتادند، فرستادند، پس دریافتند که همه ماهیها پراکنده بر زمین به یک حجم (اندازه) و یک نوع هستند، اما نکته عجیب در این امر این است که ماهیها متعلق به آبهای اطراف نیستند بلکه متعلق به آبهای اقیانوس اطلس که مسافت دویست کیلومتر از محل افتادن ماهیها فاصله دارد، میباشد. علت تشکیل این پدیده چیست؟!
یَحْدُثُ إعْصارٌ شدیدٌ فَیَسحَبُ الْأَسماکَ إلَی السَّماءِ بِقوَّةٍ وَ یَأخُذُها إِلَی مَکانٍ بَعیدٍ وَ عِندَما یَفقِدُ سُرعَتَهُ تَتَساقَطُ عَلَی الْأَرضِ.
گردباد شدیدی رخ میدهد پس با نیرویی ماهیها را به آسمان میکشد و آنها را به مکان دوری میبرد و هنگامی که سرعتش کم میشود (آنها) بر زمین میافتند.
یَحتَفِلُ النّاسُ فی الْهُندوراس بِهٰذَا الْیَومِ سَنَویّاً وَ یُسَمّونَهُ «مِهرَجانَ مَطَرِ السَّمَکِ».
مردم در هندوراس سالانه این روز را جشن میگیرند و آن را «جشنواره باران ماهی» مینامند.
واژهنامه
أَثارَ: برانگیخت | تَساقَطَ: پی در پی افتاد | حَتَّی تُصَدِّقَ: تا باور کنی |
اِحتَفَلَ: جشن گرفت | التَعَرُّفُ عَلَی: شناختنِ | ظاهِرَة: پدیده «جمع: ظَواهِر» |
أَصبَحَ: شد | ثَلجْ: برف، یخ «جمع: ثُلوج» | عَبْرَ: از راهِ |
إعصار: گردباد «جمع: أَعاصیر» | حَسَناً: بسیار خوب | فِلمْ: فیلم «جمع: أَفلام» |
أَمِریکَا الْوُسطَی: آمریکای مرکزی | حَیَّرَ: حیران کرد | لاحَظَ: ملاحظه کرد |
أَمطَرَ: باران بارید | سَحَبَ: کشید | اَلْمُحیطُ الْأَطلَسیّ: اقیانوس اطلس |
بَسَطَ: گستراند | سَمَّی: نامید | مَفروش: پوشیده |
بَعُدَ: دور شد | سَوداء: سیاه (مؤنّثِ أَسوَد) | مِهرَجان: جشنواره |
تَرَی: میبینی «أَنْ تَرَی: که ببینی» | سَنَویّ: سالانه | نُزول: پایین آمدن |
صَدَّقَ: باور کرد |
عَیِّنِ الصَّحیحَ وَ الْخَطَأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرسِ.
1- یَحتَفِلُ أَهالی الْهُندوراس بِهٰذَا الْیَومِ شَهریّاً وَ یُسَمّونَهُ «مِهرَجانَ الْبَحرِ». نادرست
مردم هندوراس این روز را ماهیانه جشن میگیرند و آن را «جشنواره دریا» مینامند.
2- عِندَما یَفقِدُ الْإعصارُ سُرعَتَهُ، تَتَساقَطُ الْأَسماکُ عَلَی الْأَرضِ. درست
هنگامی که گردباد سرعتش را از دست میدهد ماهیها بر زمین میافتند.
3- یَئِسَ الْعُلَماءُ مِن مَعرِفَةِ سِرِّ تِلْکَ الظّاهِرَةِ الْعَجیبَةِ. نادرست
دانشمندان از شناخت راز آن پدیده عجیب ناامید شدند.
4- إنَّ نُزولَ الْمَطَرِ وَ الثَّلْجِ مِنَ السَّماءِ أَمرٌ طَبیعیٌّ. درست
قطعا بارش باران و برف از آسمان یک امر طبیعی است.
5- تَحدُثُ هذِهِ الظّاهِرَةُ عَشرَ مَرّاتٍ فی السَّنَةِ. نادرست
این پدیده ده بار در سال پدید میآید.
اِخِْتَبِرْ نَفْسَکَ
تَرجِمِ الْأَفعالَ الثُّلاثیَّةَ الْمَزیدَةَ، ثُمَّ عَیِّنْ نَوعَ الْبابِ.
ماضی | مضارع | امر | مصدر | باب |
---|---|---|---|---|
اِستَغَفَر: آمرزش خواست | یَستَغفِرُ: آمرزش میخواهد | اِسْتَغفِر: آمرزش بخواه | اِسْتِغْفار: آمرزش خواستن | إستفعال |
اِعتَذَرَ: پوزش خواست | یَعتَذِرُ: پوزش میخواهد | اِعتَذِرْ: پوزش بخواه | اِعْتِذار: پوزش خواستن | إفتعال |
اِنقَطَعَ: بریده شود | یَنقَطِعُ: بریده میشود | اِنقَطِع: بریده شو | اِنْقِطاع: بریده شدن | إنفعال |
تَکَلَّمَ: سخن گفت | یَتَکَلَّم: سخن میگوید | تَکَلَّمْ: سخن بگو | تَکَلُّم: سخن گفتن | تَفَعُّل |
اِخِْتَبِرْ نَفْسَکَ
تَرجِمْ هٰذِهِ الْجُمَلَ وَ عَیِّنِ الْفِعلَ الْمُتَعَدّیَ.
1- ﴿إنّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوکَباً وَ الشَّمسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیتُهُم لی ساجدینَ ...﴾ یوسُف 4
همانا من دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه را در حالیکه آنها به من سجده کنان بودند.
متعدی: رَأَیت و رَأَیت
2- ذَهَبَتْ طالِبَةٌ لِإطفاءِ الْمُکَیِّفاتِ.
دانشآموزی برای خاموش کردن کولرها رفت. (لازم)
3- زانَ اللّٰهُ السَّماءَ بِأَنجُمٍ کَالدُّرَرِ.
خداوند آسمان را با ستارگانی مانند مرواریدها زینت داد.
متعدی: زانَ
4- تَنمو الشَّجَرَةُ مِنْ حَبَّةٍ صَغیرَةٍ.
درخت از دانهای کوچک رشد میکند.
لازم
5- اِشتَرَی والِدُ حامِدٍ حاسوباً لَهُ.
پدر حامد رایانهای را برایش خرید.
متعدی: اِشتَرَی
حِوارٌ: فی قِسْمِ الْجَوازاتِ
در گروههای دو نفره شبیه گفتوگوی زیر را در کلاس اجرا کنید.
در قسمت گذرنامه در فرودگاه | |
شُرطیُّ إدارةِ الْجَوازاتِ پلیس اداره گذرنامه |
اَلْمُسافِرُ الْإیرانیُّ مسافر ایرانی |
أَهلاً وَ سَهلاً بِکُم. مِن أَیِّ بَلَدٍ أَنتُم؟ خوش آمدید، شما اهل کدام کشور هستید؟ |
نَحنُ مِن إیران وَ مِن مَدینَةِ زابُل. ما از ایران و از شهر بابل هستیم. |
مَرحَباً بِکُم. شَرَّفتُمونا. درود بر شما، به ما افتخار دادید. |
أَشکُرُکَ یا سَیِّدی. از تو تشکر میکنم آقا! |
ماشاءاللّٰهُ! تَتَکَلَّمُ بِالْعَرَبیَّةِ جَیِّداً! ما شاء الله به خوبی عربی صحبت میکنی! |
أُحِبُّ هٰذِهِ اللُّغَةَ. اَلْعَرَبیَّةُ جَمیلَةٌ. این زبان را دوست دارم، عربی زیباست. |
کَمْ عَدَدُ الْمُرافِقینَ؟ تعداد همراهان چند نفر است؟ |
سِتَّةٌ: والِدایَ وَ أُختایَ وَ أَخَوایَ. شش نفر: پدر و مادرم، دو خواهر، دو برادرم. |
أَهلاً بِالضُّیوفِ. هَل عِندَکُم بِطاقاتُ الدُّخولِ؟ مهمانان خوش آمدید. آیا شما کارتهای ورود دارید؟ |
نَعَم؛ کُلُّ واحِدٍ مِنّا بِطاقَتُهُ بِیَدِهِ. بله، هر یک از ما کارتش در دستش است. |
اَلرِّجالُ عَلَی الْیَمینِ وَ النِّساءُ عَلَی الْیَسارِ لِلتَّفتیشِ. مردان سمت راست و زنان سمت چپ برای بازرسی |
عَلَی عَینی. بر روی چشم. |
رَجاءً؛ اِجعَلوا جَوازاتِکُم فی أَیدیکُم. لطفا، گذرنامههایتان را در دستتان بگیرید. |
نَحنُ جاهِزونَ ما آمادهایم. |
اَلتَّمارین
اَلتَّمْرینُ الْأَوَّلُ (صفحهٔ 40 کتاب درسی)
عَیِّنِ الْجُملَةَ الصَّحیحَةَ وَ غَیرَ الصَّحیحَةِ حَسَبَ الْحَقیقةِ وَالْواقِعِ.
1- اَلْمِهرَجانُ احْتِفالٌ بِمُناسَبَةٍ جَمیلَةٍ، کَمِهرَجانِ الْأَزهارِ وَ مِهرَجانِ الْأَفلامِ. درست
جشنواره جشنی عمومی به مناسبت زیبایی، مانند جشنواره شکوفهها و جشنواره فیلمهاست.
2- «اَلثَّلجُ» نَوعٌ مِن أَنواعِ نُزولِ الْماءِ مِنَ السَّماءِ یَنزِلُ عَلَی الْجِبالِ فَقَط. نادرست
برف نوعی از انواع بارش آب از آسمان است که فقط بر روی کوهها میبارد.
3- یَحتَفِلُ الْإیرانیّونَ بِالنَّوروزِ أَوَّلَ یَومٍ مِن أَیّامِ السَّنَةِ الْهِجریَّةِ الشَّمسیَّةِ. درست
ماهیها در رودخانه و دریا زندگی میکنند و انواع مختلفی دارند.
4- تَعیشُ الْأَسماکُ فِی النَّهرِ وَ الْبَحرِ وَ لَها أَنواعٌ مُختَلِفَةٌ. درست
ایرانیها اولین روز از روزهای سال شمسی را جشن میگیرند.
5- اَلْإعصارُ ریحٌ شَدیدَةٌ لا تَنتَقِلُ مِن مَکانٍ إلَی مَکانٍ آخَرَ. نادرست
گردباد، باد شدیدی است که به مکانی دیگر منتقل نمیشود.
اَلتَّمْرینُ الثّانی (صفحهٔ 41 کتاب درسی)
ضَعْ فِی الدّائِرَةِ الْعَدَدَ الْمُناسِبَ. «کَلِمَةٌ واحِدَةٌ زائِدَةٌ.»
1- مُکَیِّفُ الْهَواءِ: جِهازٌ لِلْخَلاصِ مِن حَرارَةِ الصَّیفِ
کولر: دستگاهی برای رهایی از گرمای تابستان
2- اَلْمِشمِشُ: فاکِهَةٌ یَأکُلُها النّاسُ مُجَفَّفَةً وَ غَیرَ مُجَفَّفَةٍ.
زردآلو: میوهای که مردم آن را خشک نیز میخوردند.
3- اَلْمُغلَقُ: ما لَیسَ مَفتوحاً؛ بَل مَسدوداً.
بسته: آن که باز نیست بلکه بسته است.
5- اَلْمُحیطُ: بَحرٌ کَبیرٌ واسِعٌ بَینَ الْقارّاتِ.
اقیانوس: دریای وسیع و گسترده بین قارهها.
6- اَلصَّفُّ: یَدْرُسُ فیهِ الطُّلّابُ.
کلاس: دانش آموزان در آن خانه درس میخوانند.
کلمه اضافی: 4- اَلْخَضِرَةُ (سرسبز)
اَلتَّمْرینُ الثّالِثُ (صفحهٔ 41 کتاب درسی)
عَیِّنِ الْکَلِماتِ الْمُتَرادِفَةَ وَالْمُتَضادَّةَ. = / ≠
أَنزَلَ / أَصبَحَ / حَفلَة / رَفَعَ / صُعود / صارَ / حُجرَة / مِهرَجان / نُزول / غُرفَة
پایین آورد / شد / جشن / بالارفتن / گردید / اتاق / جشنواره / پایین آمدن / اتاق
أَنزَلَ ≠ رَفَعَ / أَصبَحَ = صارَ / حَفلَة = مِهرَجان / صُعود ≠ نُزول / حُجرَة = غُرفَة
اَلتَّمْرینُ الرّابِعُ (صفحهٔ 42 کتاب درسی)
تَرجِمِ الْجُمَلَ التّالیَةَ، وَ عَیِّنِ الْفِعلَ الْمُتَعَدّیَ.
1- اَلنّاسُ نیامٌ؛ فَإذا ماتُوا انْتَبَهوا. رَسولُ اللّهِ (ص)
مردم خواب هستند، پس زمانی که بمیرند بیدار میشوند.
2- شاهَدَ النّاسُ سُقوطَ الْأَسماکِ مِنَ السَّماءِ.
مردم سقوط ماهیها را از آسمان مشاهده کردند.
3- یَزْرَعُ الْجاهِلُ الْعُدوانَ فَیَحْصُدُ الْخُسرانَ.
میکارد نادان دشمنی را پس درو میکند زیان را.
4- ذَهَبَتْ سُمَیَّةُ إلَی مُدیرَةِ الْمَدرَسَةِ.
سمیه به سوی مدیر مدرسه رفت.
5- یَرْجِعُ الطُّلّابُ مِنَ السَّفْرَةِ الْعِلْمیَّةِ.
دانشجویان از سفر علمی بر میگردند.
اَلتَّمْرینُ الْخامِسُ (صفحهٔ 43 کتاب درسی)
تَرجِمِ اللْآیاتِ التّالیَةَ.
﴿رَجَعوا إلَیهِم﴾ به سوی آنها برگشتند |
﴿یَعرِفونَهُم﴾ آنها را میشناسید |
﴿سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا﴾ کسانی که ظلم کردند خواهند دانست |
﴿أَعلَمُ ما لا تَعلَمونَ﴾ میدانم آنچه را که نمیدانید |
﴿وَ لا تَیأَسوا﴾ و نا امید نشوید |
﴿یَقولونَ سَمِعْنا﴾ میگویند شنیدیم |
﴿أَکثَرُهُم لا یشَکُرونَ﴾ بیشترشان شکر نمیکنند |
﴿اِستَخرَجَها﴾ آن را خارج کرد |
﴿اِرجِعی إلی رَبِّکِ﴾ به سوی پروردگارت بازگرد |
﴿ظَلَمتُ نَفْسی﴾ بر خودم ستم کردم |
﴿نَجعَلُهُم أَئِمَّةً﴾ آنها را ائمه قرار میدهیم |
﴿لایَقدِرُ عَلَی شَیءٍ﴾ بر چیزی قادر نیست |
َ﴿اُدخُلوا الْجَنَّةَ﴾ وارد بهشت شوید |
﴿اِغسِلوا وُجوهَکُم﴾ چهرههایتان را بشویید |
﴿اغْفِرْ لَنا وَارْحَمنا﴾ ما را بیامرز و به ما رحم کن |
﴿قالَ فَاخْرُجْ مِنها﴾ گفت پس از آن خارج شو |
﴿وَ اتْرُکِ الْبَحرَ﴾ و دریا را رها کن |
﴿یَبحَثُ فی الْأَرضِ﴾ در زمین جستجو میکند |