درسنامه آموزشی فارسی (2) کلاس یازدهم با پاسخ درس 14: حملۀ حیدری
دلیران میدان گشوده نظر
که بر کینه اول که بندد کمر
قلمرو زبانی: دلیران: پهلوانان / نظر: چشم / کینه: جنگ، دشمنی، نفرت / بیت: دو جمله / نظر: نقش مفعول / کینه: نقش متمم.
قلمرو ادبی: گشوده نظر: مجازاً چشم / بندد کمر: کنایه است از آماده شدن برای انجام کاری / که (حرف ربط) و که (چه کسی): جناس تام
قلمرو فکری: پهلوانان میدانِ جنگ منتظر بودند تا ببینند چه کسی نخست جنگ را آغاز خواهد کرد.
که ناگاه عمرو آن سپهر نبرد
برانگیخت اَبرَش برافشاند گَرد
قلمرو زبانی: عمرو: عَمْرْو (عَمْرْ) و عُمَر در عربی هر دو اسم خاص هستند و برای اینکه شکل مکتوب آنها با هم اشتباه نشود به اولی یک حرف «و» اضافه میکنند؛ اما این واو تلفظ نمیشود. این نوع واو را واو تفریق میگویند که برای تشخیص و تفریق تلفظ نوشتهها آورده میشود. / برانگیختن: تاختن، به حرکت درآوردن / برافشاندن: پراکنده کردن / بیت: دو جمله / اَبرَش و گَرد: نقش مفعول
قلمرو ادبی: سپهر نبرد: چندان ترکیب زیبایی به نظر نمیآید. صفت و طرف تشبیه مناسب برای یک پهلوان نیست. شاید اصطلاح ترجمهای باشد و از زبان دیگری ترجمه شده باشد./ آسمان، طرف تشبیه بیکرانی و فراخنایی هست اما در اینجا (در ادبیات حماسی) اندام و هیکل پهلوانی مورد نظر است./ برافشاند: کنایه از سریع رفتن اسب / اغراق. اسبی که بر اندام او نقطهها باشد. در اینجا مطلق اسب منظور است.
قلمرو فکری: ناگهان عمرو اسبش را به حرکت آورد و به میدان آمد و همه جا را پر از گرد و غبار کرد.
چو آن آهنین کوه آمد به دشت
همه رزمگه کوه فولاد گشت
قلمرو زبانی: هم رزم: حریف، هم نبرد. / آهنین: از جنس آهن / رزمگه: مخفّف رزمگاه، میدان جنگ / فولاد: فلزی بسیار سخت و محکم / بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: آهنین کوه: استعاره از عمرو / دشت و گشت: جناس ناقص اختلافی / کلّ بیت: اغراق / دشت: مجاز از میدان جنگ / کوه و دشت - فولاد و آهنین: مراعات نظیر
قلمرو فکری: همه رزمگه کوه فولاد گشت: اندام عمرو که پوشیده از آهن و فولاد (لباس رزم) بود همه میدان جنگ را پر کرد. (اغراق)
بیامد به دشت و نفس کرد راست
پس آن گاه باستاد همرزم خواست
قلمرو زبانی: نفس کرد راست: نفسی تازه کرد / باستاد: بایستاد، ایستاد / همرزم: حریف، رقیب / بیت: چهار جمله / نفس: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: نفس کرد راست: کنایه از نفسی تازه کرد. / دشت: مجاز از میدان جنگ / راست و خواست: جناس ناقص اختلافی
قلمرو فکری: عمرو به میدان جنگ آمد و نَفَسی تازه کرد؛ سپس ایستاد و مبارز طلبید.
حبیبِ خدایِ جهان آفرین
نگه کرد بر روی مردان دین
قلمرو زبانی: حبیب خدا: حبیب الله از القاب پیامبر است. آدم صفی الله، ابراهیم خلیل الله، موسی کلیم الله، عیسی روح الله، محمد حبیب الله. / مردان دین: لشکریان / بیت: یک جمله / نگه: نقش مفعول
قلمرو ادبی: استعاره: حبیب خدا استعاره از پیامبر / مصراع دوم: کنایه از به دنبال داوطلب جنگ بودن
قلمرو فکری: پیامبر اسلام (ص) به چهرۀ مردان سپاه اسلام نگاه کرد تا ببیند آیا کسی داوطلب نبرد با عمرو میشود؟
همه برده سر در گریبان فرو
نشد هیچکس را هوس، رزم او
قلمرو زبانی: گریبان: یقه / را در «هیچ کس را هوس» فکّ اضافه: هوسِ هیچکس / هوس: میل، آرزو / رزم: جنگ، نبرد / بیت: دو جمله.
قلمرو ادبی: کنایه: سر در گریبان بردن کنایه از ترسیدن و خجالت کشیدن / همه و هیچ: تضاد / هوس: مجاز از جرأت / هوس نشد: کنایه از میل نکرد / سر در: جناس
قلمرو فکری: همه از ترس عمرو سر خجالت فرو برده بودند و از شرمندگی و ترس هیچ کس به هم نبردی و هم رزم شدن با او، تمایل نشان نداد.
به جز بازوی دین و شیر خدا
که شد طالب رزم آن اژدها
قلمرو زبانی: اَژدها: اژدها و اژدرها هر دو به یکی معنی است. «ها» در اژدرها و اژدها جزء کلمه است نه علامت جمع. اژدر در فارسی قدیم استعمال ندارد. مار بزرگ جثه با دهانی فراخ. / بیت: یک جمله به شیوۀ بلاغی / طالب: نقش مسند / رزم: نقش مضافالیه / اژدها: نقش مضافالیه
قلمرو ادبی: بازوی دین: استعاره از حضرت علی (ع). اضافهٔ استعاری / شیر خدا: استعاره از حضرت علی / اژدها: استعاره از عمرو.
قلمرو فکری: تنها حضرت علی (ع) که یاریدهندۀ دین و مبارزی شجاع بود، داوطلب مبارزه با عمرو شد.
برِ مصطفی بهر رخصت دوید
ازو خواست دستوری امّا ندید
قلمرو زبانی: بر: پیش، نزد / بهر: برای / دستوری: رخصت، اجازه / دستوری ندید: اجازه نداد، مصلحت ندید / بیت: سه جمله / دستوری: نقش مفعول
قلمرو ادبی: بر و بهر: جناس ناهمسان افزایشی / دستور را ندید: حسآمیزی / مصطفی: کنایه از پیامبر اسلام (ص)
قلمرو فکری: حضرت علی (ع) برای کسب اجازه، نزدِ پیامبر (ص) آمد؛ ولی پیامبر (ص) با رفتن او به میدان نبرد مخالفت کرد
عمرو برای بار دوم مبارز میطلبد. پیامبر (ص) از لشکر میپرسد که چه کسی حاضر است با عمرو بجنگد؟ لیکن جز علی (ع) کسی اعلام آمادگی نمیکند. پیامبر (ص) به علی (ع) هشدار میدهد که او عمرو است. علی (ع) جواب میدهد: «من هم علیّ بن ابی طالبم» و پس از گفتوگوهای بسیار، از پیامبر (ص) اجازهٔ نبرد میگیرد. در میدان نبرد، عمرو از جنگ با علی امتناع میکند؛ با این بهانه که نمیخواهم به دست من کشته شوی، امّا علی (ع) در پاسخ میگوید: «ریختن خون تو برای من از مُلک روی زمین بهتر است.»؛ عمرو این بار خشمگینانه از اسب پایین میآید و:
قلمرو زبانی: لیکن: لکن، ولی، اما / امتناع: سر باز زدن از انجام کاری یا قبول کردن سخنی، خودداری کردن / مُلک: پادشاهی، فرمانروایی.
قلمرو ادبی: عمرو بودن - علیبنابیطالب بودن: کنایه از قدرت و نیرومندی / خون ریختن: کنایه از کشتن / خون: مجاز از کشتن و جان.
به سوی هژبر ژیان کرد رو
به پیشش برآمد شه جنگ جو
قلمرو زبانی: هُژَبْر: شیر./ ژیان: خشمناک / رو: صورت، چهره / بیت: دو جمله / «ـَ شَ» در پیشش: نقش مضافالیه
قلمرو ادبی: هژبر ژیان و شه جنگجو: استعاره از علی (ع) / کرد رو: کنایه: حرکت کرد.
قلمرو فکری: عمرو به طرف علی (ع) که همچون شیری خشمگین بود، رو آورد و حضرت علی (ع) نیز در مقابل او ایستاد.
دویدند از کین دل سوی هم
در صلح بستند به روی هم
قلمرو زبانی: کین: کینه، خشم، نفرت، دشمنی / صلح: دوستی، سازش / بیت: دو جمله / در: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: تضاد: صلح و کینه / جناس ناهمسان (ناقص اختلافی): روی و سوی / کنایه: در صلح بستن کنایه از مانع دوستی شدن / استعارهٔ مکنیه: درِ صلح
قلمرو فکری: از روی کینه به سوی هم حملهور شدند و راهی برای صلح با هم باقی نگذاشتند.
فلک باخت از سهمِ آن جنگ، رنگ
بوَد سهمگین جنگ شیر و پلنگ
قلمرو زبانی: فلک: آسمان / سهم: ترس، بیم، نصیب / سهمگین: مهیب، خوفناک / بیت: دو جمله / سهمگین: نقش مسند
قلمرو ادبی: شیر و پلنگ: استعاره از حضرت علی و عمرو / سهم در معنای تیر با جنگ ایهام تناسب دارد / فلک باخت از سهم آن جنگ رنگ: تشخیص / شیر و پلنگ: مراعات نظیر./ جنگ و رنگ: جناس ناهمسان اختلافی/ این بیت حسن تعلیل دارد./ رنگ باختن: کنایه از ترسیدن / واج آرایی صامت «گ».
قلمرو فکری: آسمان نیز از ترس آن جنگ رنگش پرید. آری، جنگ شیر و پلنگ ترسناک است.
نخست آن سیه روز و برگشته بخت
بَر افراخت بازو چو شاخ درخت
قلمرو زبانی: سیهروز: بدبخت / برگشتهبخت: بدبخت / برافراختن: برافراشتن، بلند کردن / شاخ: شاخه / بیت: یک جمله / بازو: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: کنایه: سیه روز کنایه از بدبخت / مجاز: بازو مجاز از دست / واجآرایی: تکرار صامت «خ» / تشبیه: بازو به شاخ درخت
قلمرو فکری: ابتدا آن عمرو بدبخت و بیچاره، بازویش را مثل شاخۀ درخت بلند کرد.
سپر بر سر آورد شیر اِله
عَلَم کرد شمشیر آن اژدها
قلمرو زبانی: اِله: الله، خداوند / عَلَم: پرچم، بیرق / عَلَم کرد: بلند کرد / بیت: دو جمله به شیوۀ بلاغی / سپر و شمشیر: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: اله با اژدها قافیه نمیشود، پس باید آن را «الا» خواند نظیر «پادشاه» که به ضرورت قافیه اغلب «پادشا» خوانده میشود. / شیراله: استعاره از حضرت علی / اژدها: استعاره از عمرو.
قلمرو فکری: حضرت علی سپرش را بالا آورد و مانع قرارداد، عمرو دوباره شمشیرش را بالا آورد.
بیفشرد چون کوه پا بر زمین
بخایید دندان به دندان کین
قلمرو زبانی: خاییدن: جویدن، به دندان نرم کردن. / بیت: دو جمله / پا و دندان: نقش مفعول
قلمرو ادبی: پا بر زمین افشردن: خود را محکم کردن و آماده برای کاری شدن./ دندان به دندان خاییدن: خشمگین شدن، بیان حالت خشم و عصبانیت. / پا و دندان - کوه و زمین: مراعات نظیر / دندان: آرایۀ تکرار
قلمرو فکری: عمرو همچون کوهی پاهایش را بر زمین کوبید و از روی خشم دندانهایش را بر هم سایید.
چو ننمود رُخ شاهد آرزو
به هم حمله کردند باز از دو سو
قلمرو زبانی: ننمود: نشان نداد / رخ: چهره، صورت / شاهد: زیبارو، معشوق / بیت: دو جمله / رخ و حمله: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: شاهد آرزو: اضافهٔ تشبیهی / رُخ نشان دادن، کنایه از خودرا آشکار ساختن / آرزو رخ بنماید: تشخیص و استعاره / آرزو: استعاره از پیروزی
قلمرو فکری: شاهد آرزو، رخ نشان نداد؛ یعنی آن دو به آرزوی خود که غلبه بر دیگری بود، نرسیدند.
نهادند آوردگاهی چنان
که کم دیده باشد زمین و زمان
قلمرو زبانی: آوردگاه: میدان جنگ، نبردگاه / بیت: دو جمله به شیوۀ بلاغی / آوردگاه: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: آوردگاهی: میدان جنگ، مجازاً جنگ و نبرد / زمین: مجازاً اهل زمین / زمان: مجازاً اهل زمان / زمین، زمان: جناس ناهمسان اختلافی. / کلّ بیت: اغراق در شدّت جنگ
قلمرو فکری: چنان جنگی را به وجود آوردند که اهل زمین و زمان چنین جنگی را به خاطر ندارند.
ز بس گَرد از آن رزمگه بردمید
تنِ هر دو شد از نظر ناپدید
قلمرو زبانی: گَرد: گَرد و غبار، خاک / رزمگه: مخفّف رزمگاه، میدان جنگ / بردمید: بلند شد / بیت: دو جمله / ناپدید: نقش مسند.
قلمرو ادبی: آوردگاهی: میدان جنگ، مجازاً جنگ و نبرد. / زمین: مجازاً اهل زمین / زمان: مجازاً اهل زمان / زمین، زمان: جناس ناهمسان اختلافی.
قلمرو فکری: چنان جنگی را به وجود آوردند که اهل زمین و زمان چنین جنگی را به خاطر ندارند.
زره لَخت لَخت و قبا چاک چاک
سر و روی مردان پُر از گرد و خاک
قلمرو زبانی: لخت لخت: پاره پاره. / بیت: سه جمله
قلمرو ادبی: سر و روی: مجازاً بدن، مراعات نظیر. / مراعات نظیر: زره و قبا - گرد و خاک / مصراع اول: کنایه از شدّت جنگ
قلمرو فکری: لباس آنها در اثر ضربات پاره پاره شده بود و سر و صورتشان پر از گرد و خاک شده بود.
چنین آن دو ماهر در آداب ضرب
زِ هم رد نمودند هفتاد حرب
قلمرو زبانی: ضرب: ضربه زدن، جنگیدن. حرب: پیکار و جنگ. جمع حروب. در اینجا مجازاً یعنی حمله و ضربه حرب. (در درس پیشین «آلت حرب و نزاع مانند شمشیر، خنجر، نیزه و ...» معنی کردهاند.
قلمرو ادبی: ضرب و حرب: جناس ناقص اختلافی / حرب: مجاز از ابزار جنگی / در و رد: آرایۀ قلب (عکس) / دو و هفتاد: تناسب / هفتاد: نماد کثرت و مجاز از زیادی و اغراق / واجآرایی «د»
قلمرو فکری: آن دو جنگجو آن چنان در آداب شمشیرزنی مهارت داشتند که بسیاری از ضربات سلاحهای جنگی را از خود دفع کردند و به سلامت رستند.
شجاع غضنفر، وصّیِ نبی
نهنگِ یم قدرت حق، علی
قلمرو زبانی: نبی: پیامبر/ یم: دریا / کلّ بیت: نهاد برای فعل «دید» که در بیت بعدی است.
قلمرو ادبی: غضنفر: شیر، استعاره از حضرت علی (ع) / نهنگ یم قدرت حق: اضافهٔ تشبیهی./ نهنگ، یم: مراعات نظیر.
قلمرو فکری: شیر شجاع، جانشین پیامبر و نهنگ دریای حق، حضرت علی (ع) (این بیت با بیت بعدی خود موقوف المعانی است.)
چنان دید بر روی دشمن زِ خشم
که شد ساخته کارش از زهرِ چشم
قلمرو زبانی: دید: نگاه کرد / کارش ساخته شد: کشته شد / زهرِ چشم: نگاه خشمناک / بیت: دو جمله.
قلمرو ادبی: خشم و چشم: جناس ناهمسان اختلافی / زهر چشم: نگاه تند، اضافهٔ استعاری
قلمرو فکری: چنان از روی خشم به چهرهٔ دشمن نگاه کرد که عمرو از زهر چشم کارش ساخته شد.
برافراخت پس دستِ خیبرگشا
پی سر بریدن بیفشرد پا
قلمرو زبانی: برافراخت: بلند کرد. / بیفشرد پا: پافشاری کرد / بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: خیبرگشا: تلمیح دارد به جنگ خیبر، صفت برای دست. / بیفشرد پا کنایه از اصرار ورزیدن. / سر: مجاز از گردن / سر بریدن: کنایه از کشتن
قلمرو فکری: سپس دستان قدرتمند و خیبرگشایِ خود را بلند کرد و تصمیم گرفت سر از تن عمرو جدا کند.
به نام خدای جهان آفرین
بینداخت شمشیر را شاه دین
قلمرو زبانی: بینداخت: بزد. / شاه دین: منظور علی (ع) / بیت: یک جمله به شیوۀ بلاغی / شمشیر: نقش مفعول / شاه دین: نقش نهاد
قلمرو ادبی: شاه دین: استعاره از حضرت علی / شمشیر بینداخت: کنایه از شمشیر زدن و جنگیدن
قلمرو فکری: حضرت علی (ع) با نام خدای جهان آفرین شمشیر را زد.
چو شیر خدا راند بر خصم، تیغ
به سر کوفت شیطان دو دست دریغ
قلمرو زبانی: راند: زد / خصم: دشمن / تیغ: شمشیر / دریغ: افسوس / بیت: دو جمله / تیغ و دست: نقش مفعول / خصم و سر: نقش متمم.
قلمرو ادبی: دو دست به سر کوفت: کنایه از اظهار تأسّف و درماندگی. / سر و دست: مراعات نظیر. / تیغ: مجاز از شمشیر / بر خصم تیغ راندن: کنایه از کشتن
قلمرو فکری: وقتی که حضرت علی (ع) بر دشمن شمشیر کشید شیطان دو دست افسوس بر سر کوبید و ناامید شد.
پرید از رخ کفر در هند رنگ
تپیدند بُت خانهها در فرنگ
قلمرو زبانی: تپیدند: بیقرار و مضطرب شدند / فرنگ: کشورهای اروپایی / بیت: دو جمله / رخ: نقش متمم
قلمرو ادبی: رنگ از رخ پریدن: کنایه از ترسیدن / کفر: مجازاً عالم کفر / تپیدند بت خانهها: تشخیص / فرنگ و رنگ: جناس ناهمسان افزایشی / هند و فرنگ: تضاد و مجاز از سرزمین کفّار / کلّ بیت: اغراق
قلمرو فکری: با آن ضربه حضرت علی (ع)، رنگ از کل عالم کفر پرید و تمام بت پرستی از هم پاشید.
غضنفر بزد تیغ بر گردنش
درآورد از پای، بیسر تنش
قلمرو زبانی: غضنفر: شیر / تیغ: شمشیر / بیسر تنش: تنِ بیسرش / بیت: دو جمله / تیغ و تن: نقش مفعول / «ـَ ش» در دو مصراع: مضافالیه.
قلمرو ادبی: مراعات نظیر: گردن، پا، سر و تن / کنایه: از پا در آوردن کنایه از نابودن کردن، کشتن / استعاره: غضنفر استعاره از حضرت علی (ع) / تیغ: مجاز از شمشیر
قلمرو فکری: حضرت علی (ع)، آن شیر شجاع، شمشیر را بر گردن عمرو زد و سرش را از بدنش جدا کرد.
دَم تیغ بر گردنش چون رسید
سر عمرو صد گام از تن پرید
قلمرو زبانی: دم: لبه / تیغ: شمشیر / بیت: دو جمله / گردن: نقش متمّم.
قلمرو ادبی: تناسب: گردن، سر و تن / اغراق: مصرع دوم / صد: نماد کثرت و مجاز از زیادی / تیغ: مجاز از شمشیر / مصراع دوم: کنایه از شدّت ضربه و تیزی شمشیر علی (ع) / بر و سر: جناس ناقص اختلافی
قلمرو فکری: وقتی که شمشیر بر گردن عمرو فرود آمد، سر از تن او جدا شد و صد قدم آن طرفتر فرود آمد.
چو غلتید در خاک آن ژنده فیل
بزد بوسه بر دستِ او، جبرئیل
حملهٔ حیدری، باذل مشهدی
قلمرو زبانی: ژنده فیل: فیل بزرگ و عظیم الجثه / در خاک غلتید: کُشته شد / دست بوسیدن: تشکّر کردن / بیت: دو جمله
قلمرو ادبی: غلتید در خاک: کنایه از کشته شدن / ژنده فیل: استعاره از عمرو / بزد بوسه بر دست او جبرئیل: تشخیص
قلمرو فکری: وقتی عمرو قوی هیکل به دست حضرت علی کشته شد، جبرئیل بر دستان حضرت علی بوسه زد و او را تحسین کرد.
قلمرو زبانی (صفحهٔ 113 کتاب درسی)
1- معادل معنایی واژههای زیر را از متن درس بیابید.
- اسب: اَبرَش
- اجازه: دستور
- شیر: غضنفر
2- چهار واژهٔ مهمّ املایی از متن درس انتخاب کنید و بنویسید.
غزا - حرب - غضنفر- خاییدن - غلتیدن
3- در بیت بیست و یکم گروههای اسمی و هستهٔ هر یک را مشخص کنید.
روی دشمن (روی): متمم / دشمن: مضاف الیه / خشم: متتم / زهر چشم (زهر): متمم / چشم: مضاف الیه
قلمرو ادبی (صفحهٔ 113 کتاب درسی)
1- در متن درس، دو نمونه «استعاره» بیابید و مفهوم آنها را بنویسید.
شیر خدا: استعاره از حضرت علی (ع)
اژدها: استعاره از عمرو
2- مفهوم کنایههای زیر را بنویسید.
- دندان به دندان خاییدن: خشم و عصبانیت
- رنگ باختن: ترسیدن
3- دو نمونه از کاربرد آرایهٔ «اغراق» در متن درس بیابید. بیت 3 و 27
قلمرو فکری (صفحهٔ 114 کتاب درسی)
1- معنی و مفهوم بیت ششم را به نثر روان بنویسید.
همه از ترس و خجالت سرها را به پایین انداخته بودند و هیچ کس آرزوی جنگ با عمرو را نکرد.
2- پیام ابیات زیر را بنویسید.
چو شیر خدا راند بر خصم، تیغ
به سر کوفت شیطان دو دستِ دریغ
ناراحتی دشمنان از شکست کفر و پیروزی اسلام
پرید از رخ کفر در هند رنگ
تپیدند بت خانهها در فرنگ
گسترش اسلام تا دورترین نقاط دنیا
3- داستان زیر را که از مثنوی مولوی انتخاب شده است، به لحاظ محتوا با درس مقایسه کنید.
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزّه از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری برآورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزایش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل
وز نمودن عفو و رحمت بیمحل
گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی؟
گفت: من تیغ از پی حق میزنم
بندهٔ حقّم نه مأمور تنم
شیر حقّم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا
در درس حملهٔ حیدری از حضرت علی (ع) فقط یک چهرهی مبارز و جنگجو به نمایش گذاشته شده که در جنگ بسیار شجاع و ماهر است و از کسی نمیهراسد؛ اما در مثنوی مولانا علاوه بر بُعد قهرمانی و حماسی علی و شجاعت او، به ایمان و اخلاص و عرفان علی (ع) نیز اشاره شده است و اتفاقاً این بُعد حضرت علی (ع) پر رنگتر از بُعد حماسی و جنگجویی او به تصویر کشیده شده است. در حملهی حیدری قصد علی (ع) فقط کشتن دشمن است؛ اما در مثنوی کشتن فرع بر داستان است و به فرو خوردن خشم، بندهی مطیع خدا بودن و رضایت پروردگار بیشتر توجه شده است.
درک و دریافت (صفحهٔ 115 کتاب درسی)
1- دربارهٔ لحن و آهنگ این سروده توضیح دهید.
لحن و آهنگ این شعر کاملاً حماسی، ضربی و کوبنده است. وزن شعر، همان وزن شاهنامهی فردوسی است که برای بیان احساسات میهنپرستانه و وطنی بسیار مناسب است.
2- یکی از بیتها را به دلخواه انتخاب کنید و پیام کلی آن را بنویسید.
بیت ششم: دفاع از وطن تا پای جان.
درسنامه فارسی یازدهم به همراه پاسخ های کارگاه پژوهی | درس 14: حملۀ حیدری
ارزشیابی درس 14 فارسی یازدهم دبیرستان امام خمینی گرگان | حملۀ حیدری
فیلم حل سوالات قلمرو زبانی، ادبی و فکری و تدریس شعر خوانی درس 14 فارسی (2) یازدهم
فیلم تدریس درس 14 (حمله حیدری) فارسی یازدهم | جلسه دوم
فیلم تدریس درس 14 (حمله حیدری) فارسی یازدهم | جلسه اول
پاورپوینت فارسی (2) یازدهم | درس 14: حملۀ حیدری
آزمون فارسی دبیرستان زینب ملکان | درس 14: حمله حیدری
آزمون تستی فارسی (2) پایۀ یازدهم مشترک کلیه رشتهها ویژۀ آمادگی کنکور سراسری - درس 14: حملۀ حیدری