Loading [MathJax]/extensions/TeX/cancel.js

گاما رو نصب کن!

اعلان ها
اعلان جدیدی وجود ندارد!
کاربر جدید

جستجو

میتونی لایو بذاری!
درحال دریافت اطلاعات ...

درسنامه آموزشی فارسی (1) کلاس دهم با پاسخ درس 14: طوطی و بقال

آخرین ویرایش: 16:00   1401/11/29 86329 گزارش خطا

بود بقالی و وی را طوطی‌ای

خوش نوایی، سبز، گویا طوطی‌ای

قلمرو زبانی: بود: وجود داشت / بقّال: خواروبارفروش / وی را طوطی‌ای: طوطی‌ای داشت / نوا: صدا، آهنگ / گویا: سخن‌گو / مصراع دوم: قید
قلمرو ادبی: طوطی و خوش‌نوا و گویا: مراعات نظیر (تناسب).
قلمرو فکری: در روزگاران گذشته، بقّالی زندگی می‌کرد که طوطیِ سبزرنگِ خوش‌صدا و سخن‌گویی داشت.

در دکان بودی نگهبان دکان

نکته گفتی با همه سوداگران

قلمرو زبانی: بودی: می‌بود / نکته گفتی: شوخی می‌کرد / سوداگر: آنکه کارش دادوستد است، بازرگان، تاجر / نگهبان: نقش مسند.
قلمرو ادبی: نکته گفتن: کنایه از شوخی کردن / دُکان: تکرار / دُکان و سوداگران: مراعات نظیر (تناسب) / واج‌آرایی مصوّت بلند «ا».
قلمرو فکری: طوطی در واقع نگهبان دُکان بود و با مشتریان شوخی می‌کرد.

در خطابِ آدمی، ناطق بُدی

در نوای طوطیان حاذق بدی

قلمرو زبانی: خطاب: سخن‌گفتن / ناطق: گویا، سخن‌گو / بُدی: بودی، می‌بود / نوا: آواز، نغمه / حاذق: ماهر، چیره‌دست / ناطق و حاذق: مسند
قلمرو ادبی: خطاب و آدمی و ناطق، نوا و طوطی: مراعات نظیر (تناسب) / واج‌آرایی مصوّت بلند «ا»
قلمرو فکری: این طوطی با آدمیان سخن می‌گفت و در نغمه‌سرایی نیز ماهر و چیره‌دست بود.

جَست از صدر دکان سویی گریخت

شیشه‌های روغن گُل را بریخت

قلمرو زبانی: جَست: پرید / صدر: بالا / روغن گُل: روغنی که از ترکیب گل سرخ و روغن کنجد به دست می‌آید و مصرف دارویی دارد.
قلمرو ادبی: گریخت و بریخت: جناس ناقص اختلافی / واج‌آرایی: «س» و «ر».
قلمرو فکری: روزی این طوطی از گوشه‌ای از دکان به طرف دیگر پرید و شیشه‌های روغن گُل را روی زمین ریخت.

از سوی خانه بیامد خواجه‌اش

بر دکان بنشست فارغ، خواجه‌وش

قلمرو زبانی: خواجه: صاحب / فارغ: آسوده، بی‌خیال / خواجه‌وش: کدخدامنش / بیت: دو جملۀ دوجزئی / «ش» در خواجه‌اش: نقش مضاف‌الیه.
قلمرو ادبی: خواجه‌وش: تشبیه درون‌واژه‌ای / خواجه و دکان: مراعات نظیر (تناسب).
قلمرو فکری: صاحب طوطی از خانه به دکان آمد و با خیال آسوده و مانند بزرگان، آرام و با متانت در جای خود نشست.
 

دید پُر روغن دکان و جامه چرب

بر سرش زد، گشت طوطی کَل ز ضرب

قلمرو زبانی: جامه: لباس / کَل: مخفّف کَچل / ز:ِ به‌وسیلۀ، به سببِ / ضرب: ضربه / «ش» در سرش: نقش مضاف‌الیه.
قلمرو ادبی: چرب و ضرب: جناس ناقص اختلافی / روغن و چرب، سر و کَل، ضرب و زد: مراعات نظیر (تناسب).
قلمرو فکری: بقّال دید که دکان پُر از روغن است و لباسش چرب شده است. عصبانی شد و چنان ضربه‌ای بر سر طوطی کوبید که پرهای سر طوطی ریخت و کچل شد.

روزکی چندی سخن کوتاه کرد

مرد بقّال از ندامت آه کرد

قلمرو زبانی: روزکی: یک روز، مدّت زمان کوتاه / ندامت: پشیمانی، تأسف / «ک» در روزک، نشانۀ کوچکی (تصغیر) است.
قلمرو ادبی: سخن کوتاه کردن: کنایه از سکوت و حرف نزدن / از ندامت آه کرد: کنایه از پشیمانی / ندامت و آه: مراعات نظیر (تناسب).
قلمرو فکری: طوطی چندروزی سخن نگفت. مرد بقّال با مشاهدۀ این وضعیّت، پشیمان شد و بسیار افسوس می‌خورد.

ریش بر می‌کند و می‌گفت: «ای دریغ

کافتاب نعمتم شد زیر میغ

قلمرو زبانی: ریش: موی صورت و سر / دریغ: افسوس، حسرت / شد: رفت / میغ: ابر / دریغ: نقش منادا / «م» در نعمتم: نقش مضاف‌الیه / بیت: چهارجمله
قلمرو ادبی: آفتاب نعمت: اضافۀ تشبیهی (تشبیه) / آفتاب نعمت: استعاره از طوطی / ریش برکندن: کنایه از ناراحتی / آفتاب و میغ: تضاد و تناسب / آفتاب زیر میغ برود: کنایه از پوشیده شدن حقیقتی ارزشمند و از بین رفتن چیزی / ریش: مجاز از موی.
قلمرو فکری: بقّال از شدّت ناراحتی، موی سر و صورت خود را می‌کند و می‌گفت: افسوس که طوطیِ سخنگویم از دست رفت.

دست من بشکسته بودی آن زمان

چون زدم من بر سر آن خوش زبان»

قلمرو زبانی: بشکسته بودی: می‌شکست / خوش‌زبان: صفت جانشین موصوف، منظور طوطی است / چون: که، وقتی، چگونه.
قلمرو ادبی: دست کسی شکسته باشد: کنایه از ناتوانی، در اینجا نشانۀ پشیمانی / دست و سر و زبان: تناسب / بر و سر: جناس ناقص اختلافی.
قلمرو فکری: ای کاش آن لحظه که بر سرِ این طوطی خوش‌آواز می‌زدم، دستم می‌شکست.

هدیه‌ها می‌داد هر درویش را

تا بیابد نطق مرغ خویش را

قلمرو زبانی: درویش: فقیر، بیچاره / بیابد: به دست آورد / نطق: سخن / را در مصراع اول حرف اضافه به معنی «به» و در مصراع دوم نشانۀ مفعول «را»
قلمرو ادبی: مرغ: مجاز از طوطی / واج‌آرایی‌ «د» / کل بیت تلمیح به حدیث «اَلصَّدَقَهُ تَرُدُّالبَلاءَ».
قلمرو فکری: برای اینکه طوطی دوباره مثل گذشته سخن بگوید، به هر فقیری، هدیه و صدقه می‌داد.

بعد سه روز و سه شب حیران و زار

بر دکان بنشسته بُد نومیدوار

قلمرو زبانی: بعدِ سه روز و سه شب: بعد از سه شبانه‌روز / حیران: سرگردان / زار: ناتوان، نالان / بُد: بود / نومیدوار: مانند افراد ناامید.
قلمرو ادبی: روز و شب: تضاد و تناسب / سه: تکرار / نومیدوار: تشبیه درون واژه‌ای.
قلمرو فکری: پس از سه شبانه روز، سرگردان و ناتوان، با ناامیدی در دکان نشسته بود.

می‌نمود آن مرغ را هر گون شگفت

تا که باشد کاندر آید او به گفت

قلمرو زبانی: می‌نمود: نشان می‌داد / گون: نوع، شکل / شگفت: شکلک، کارهای عجیب / تا که باشد: به امید آن‌که / آن مرغ: منظور طوطی
قلمرو ادبی: شگفت و گفت: جناس ناقص افزایشی.
قلمرو فکری: برای طوطی شکلک درمی‌آورد و کارهای عجیب انجام می‌داد، به امید آن‌که طوطی حرف بزند.

جولقی‌ای سر برهنه می‌گذشت

با سر بی‌مو، چو پُشت طاس و طشت

قلمرو زبانی: جولقی: پشمینه‌پوش، درویش / سربرهنه: بی‌کلاه / طاس: کاسۀ مسی / طشت: ظرف بزرگ فلزی مخصوص شستن لباس.
قلمرو ادبی: سر بی‌مو مانند طاس و طشت: تشبیه / طاس: ایهام تناسب: 1- کاسۀ مسی 2- کچل با سر تناسب دارد / طاس و طشت: تناسب
قلمرو فکری: روزی درویشی کچل، بدونِ کلاه از آن‌جا می‌گذشت که سرش مانند پشت کاسۀ مسی و طشت، صاف بود.

طوطی اندر گفت آمد در زمان

بانگ بر درویش زد که: هی، فلان!

قلمرو زبانی: اندر گفت آمد: شروع به حرف‌زدن کرد / در زمان: فوری، سریع / بانگ: فریاد / هی: شبه جمله / فلان: منادا / بیت: چهار جمله.
قلمرو ادبی: گفت: مجاز از سخن / گفت و بانگ و هی: مراعات نظیر (تناسب).
قلمرو فکری: طوطی همان لحظه به حرف آمد. درویش را صدا کرد و گفت: ای فلانی!

از چه ای کَل، با کلان آمیختی؟

تو مگر از شیشه روغن ریختی؟!

قلمرو زبانی: از چه: چرا / کل: مخفّف کچل / آمیختی: پیوستی، همنشین شدی / مگر: آیا.
قلمرو فکری: تو چرا بی‌مو و کچل شده‌ای؟ آیا تو نیز شیشۀ روغن گل را ریخته‌ای؟!

از قیاسش خنده آمد خلق را

کاو چو خود پنداشت صاحب دلق را

قلمرو زبانی: قیاس: مقایسه، نتیجه‌گیری / کاو: مخفّف که او / صاحب دلق: درویش / را در مصراع اول به معنی «به» / «ش» در قیاسش: مضاف‌الیه
قلمرو فکری: مردم از مقایسۀ طوطی که آن درویشِ کچل را مانند خودش تصوّر کرده بود، به خنده افتادند.

کار پاکان را قیاس از خود مگیر

گر چه مانَد در نبشتن شیر و شیر

قلمرو زبانی: پاکان: انسان‌های پاک، مردان خدا / قیاس: مقایسه، نتیجه‌گیری / قیاس از خود مگیر: با خودت مقایسه نکن / مانَد: شبیه است / نبشتن: نوشتن
قلمرو ادبی: شیر و شیر: جناس تام (همسان) / واج‌آرایی: «ش» و «ر»
قلمرو فکری: کار مردان خدا را با خودت مقایسه نکن؛ اگرچه شیر خوردنی و شیر جنگل یکسان نوشته می‌شوند؛ ولی معنای متفاوتی دارند.

جمله عالم زین سبب گمراه شد

کم کسی ز ابدالِ حق، آگاه شد

قلمرو زبانی: جمله: همه / زین سبب: به این دلیل / کم: کمتر / اَبدال: جِ بدیل و بَدَل، مردان کامل / بیت دو جمله به شیوۀ عادی.
قلمرو ادبی: عالم: مجاز از مردم عالم / جمله عالم و کم کسی: تضاد.
قلمرو فکری: همۀ مردم جهان از چنین مقایسه‌های نادرستی به گمراهی افتادند و کمتر کسی توانست، مردان کامل و مرتبۀ آنان را بشناسد.

هر دو گون زنبور خوردند از محل

لیک شد از آن نیش و زین دیگر عسل

قلمرو زبانی: گون: نوع، شکل / دو گون زنبور: زنبور عسل و معمولی / محل: گُل / لیک: ولی، اما.
قلمرو ادبی: زنبور و عسل و نیش: مراعات نظیر (تناسب) / نیش و عسل: تضاد / واج‌آرایی: «ن».
قلمرو فکری: زنبور عسل و معمولی از یک محل (گُل) تغذیه می‌کنند؛ ولی یکی عسل تولید می‌کند و دیگری جز نیش زدن، حاصلی ندارد.

هر دو گون آهو گیا خوردند و آب

زین یکی سرگین شد و زان، مُشک ناب

قلمرو زبانی: گون: نوع، شکل / دو گون آهو: آهوی مُشکین و معمولی / گیا: مخفّف گیاه / سرگین: فضلۀ برخی چارپایان، مانند اسب و ...
قلمرو ادبی: ناب و آب: جناس ناقص اختلافی / آب و گیاه، آهو و سرگین و مُشک: مراعات نظیر (تناسب) / سرگین و مُشک: تضاد.
قلمرو فکری: آهوی مُشکین و معمولی از یک آب و گیاه می‌خورند؛ ولی یکی مُشک خالص دارد و دیگری تنها هنرش فضله کردن است.

هر دو نی خورند از یک آبخور

این یکی خالی و آن پر از شکر

قلمرو زبانی: دو نی: نیشکر و نیِ تو خالی / آبخور: آبشخور، سرچشمه، محل خوردن آب.
قلمرو ادبی: نی و شکر، خوردند و آبخور: مراعات نظیر (تناسب) / خالی و پُر: تضاد.
قلمرو فکری: نیشکر و نیِ معمولی از یکجا آب می‌خورند؛ ولی یکی، نیِ تو خالی است و دیگری پُر از شکر (نیشکر) می‌شود.

صد هزاران این چنین اشباه بین

فرقشان هفتاد ساله راه بین

قلمرو زبانی: اَشباه: جِ شِبه و شَبَه، مانندها، همانندان / صدهزاران و هفتاد: اعدادی برای بیان کردن کثرت و زیادی هستند / بیت: دو جمله.
قلمرو ادبی: مصراع دوم: کنایه از تفاوت بسیارداشتن / کل بیت: اغراق / صد و هزار و هفتاد: مراعات نظیر (تناسب).
قلمرو فکری: مانند این مثال‌هایی که گفتم، صدها مثال دیگر وجود دارد که در درون و عمل، تفاوت زیادی با هم دارند.

چون بسی ابلیس آدم روی هست

پس به هر دستی نشاید داد دست

قلمرو زبانی: بسی: بسیاری / ابلیس: شیطان، اهریمن / آدم‌روی: به شکلِ آدم / نشاید: شایسته نیست / بیت: سه جمله.
قلمرو ادبی: ابلیس: استعاره از انسان فریبکار / هست و دست: جناس ناقص اختلافی / دست دادن: کنایه از بیعت کردن / ابلیس و آدم: تضاد و تناسب
قلمرو فکری: چون در این دنیا، آدم‌های شیطان صفت فراوانی وجود دارند؛ پس شایسته نیست که با هر کسی دوست بشویم.

مثنوی معنوی (دفتر اوّل)، مولوی

قلمرو زبانی (صفحهٔ 115 کتاب درسی)

 

1- معادل معنایی واژگان زیر را از متن درس بیابید. 
- ابر: میغ
- آسوده: فارغ
- چیره دست: حاذق
- مردان کامل: اَبدال

2- دربارۀ کاربرد کلمۀ «را» در بیت زیر توضیح دهید. در مصراع اول: حرف اضافه «به» / در مصراع دوم: نشانهٔ مفعول

هدیه‌ها می‌داد هر درویش را

تا بیابد نطق مرغ خویش را

3- دربارۀ تحوّل معنایی کلمۀ «سوداگران» توضیح دهید.
سوداگر در گذشته به معنای «تاجر و بازرگان» به کار می‌رفته است، اما امروزه در معنی به کار می‌رود و به کسانی اطلاق می‌شود که در کار «مواد مخدر و قاچاق» هستند.

4- پسوند «وش» در کلمۀ «خواجه‌وش» به چه معناست؟ دو واژۀ دیگر که این پسوند را دارا باشند، بنویسید. 
وش به معنای شباهت است و خواجه‌وش یعنی مانند خواجه
مهوش، پریوش

قلمرو ادبی (صفحهٔ 115 کتاب درسی)

 

1- کنایه‌ها را در بیت هشتم بیابید و مفهوم آنها را بنویسید. ریش بر کندن (ناراحت بودن)، آفتاب زیر میغ رفتن (نابود شدن، از بین رفتن)

مؤثرّترین شیوه‌ای که مولوی در «مثنوی معنوی» از آن بهره می‌گیرد، «تمثیل» است. تمثیل به معنای «تشبیه کردن» و «مَثَل آوردن» است و در اصطلاح ادبی، آن است که شاعر یا نویسنده برای تأیید و تأکید بر سخن خویش، حکایت، داستان یا نمونه و مثالی را بیان کند تا مفاهیم ذهنی خود را آسان‌تر به خواننده انتقال دهد.

2- اکنون ارتباط محتوای این درس را با تمثیل به کار گرفته شده، توضیح دهید.
 مولوی برای بیان روشن این مطلب که نباید با مقایسۀ نابجا و داوری‌های سطحی و غیر منطقی به نتایج نادرست رسید، از تمثیل بهره برده است.

در بیت ششم درس، کلمات «چرب» و «ضرب» در یک حرف اختلاف دارند و آرایۀ جناس ناهمسان (ناقص) را دربردارند. کلماتی نظیر «روان» (روح) و روان (جاری) که جز معنی، هیچ گونه تفاوتی از دید آوایی و نوشتاری با هم ندارند، جناس همسان (تام) را پدید می‌آورند؛ مثال:

گلاب است گویی به جویش روان

همی شاد گردد به بویش روان

 جویش و بویش: جناس ناهمسان
روان و روان: جناس همسان

3- از متن درس، نمونه‌هایی برای انواع جناس بیابید.
جناس ناهمسان (ناقص): دلق و خلق - آب و ناب
جناس همسان (تام): شیر و شیر

قلمرو فکری (صفحهٔ 116 کتاب درسی)

 

1- مولوی در بیت‌های زیر، بر چه مفهومی تأکید دارد؟
1- وجود تفاوت در پدیده‌هایی که در ظاهر شبیه هم هستند.
2- پرهیز از سنجش و قیاس بر مبنای ظاهر و سطحی‌نگری

هر دو نی خوردند از یک آبخور

این یکی خالی و آن پُر از شکر 

دست کان لرزان بُوَد از ارتعاش

وانکه دستی تو بلرزانی ز جاش

هر دو جنبش آفریدۀ حق، شناس

لیک، نتوان کرد این، با آن قیاس

2- با توجّه به بیت زیر:

«جمله عالم زین سبب گمراه شد

کم کسی ز ابدال حق آگاه شد»

الف) مقصود از «ابدال» چه کسانی است؟ مردان حق
ب) از نظر شاعر، علّت گمراهی جمله عالم چیست؟ قیاس نادرست و قضاوت بر اساس ظواهر

3- مولوی در بیت زیر، آدمی را از چه چیزی برحذر می‌دارد؟

چون بسی ابلیس آدم روی هست

پس به هر دستی نشاید داد دست

 از دوستی با افراد ناشایست و اعتماد کردن به آنها