درسنامه آموزشی ادبیات فارسی کلاس نهم با پاسخ درس 2: عجایبِ صُنعِ حق تعالی
بدان که هرچه در وجود است، همه صُنع خدای تعالی است.1 آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین و آنچه بر وی است، چون کوهها و بیابانها و نهرها و آنچه در کوههاست، از جواهر و معادن و آنچه بر روی زمین است، از انواع نباتات و آنچه در برّ و بَحر است، از انواع حیوانات و آنچه میان آسمان و زمین است، چون میغ و باران و برف و تَگَرگ و رعد و برق و قُوسِ قُزَح و علاماتی که در هوا پدید آید، همه عجایب صُنعِ حق تعالی است2 و این همه آیات حق تعالی است که تو را فرموده است تا در آن نظر کنی. پس اَندر این آیات، تفکر کن.3
قلرو زبانی: صنع: آفرینش / خدای تعالی: خداوند بلند مرتبه، توجه شود که واژۀ خدای را باید ساکن خواند./ بر: رو، بالا / نهر: رود/ جواهر: جمع جوهر، گوهرها، سنگهای قیمتی / معادن: جمع معدن / نباتات: جمع نبات، گیاهان / بَرّ: خشکی/ بحر: دریا / میغ: ابر / قوسِ قزح: رنگینکمان / علامات: جمع علامت، نشانهها / پدیدآید: به وجود آید، آشکار شود / اندر: در / آیات: جمعِ آیه، نشانهها / تو را فرموده است: به تو دستور داده است / «را» در جملۀ «تو را فرموده است» معنای «به» دارد= «به تو فرموده است»؛ بنابراین «تو» در این جمله متمم است. / «وی» در عبارتِ «آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین و آنچه بر وی است»، ضمیر شخصی است که مرجع آن «زمین» است. در گذشته برای اشاره به غیر انسان به جای «آن»، از «وی» (ضمیر شخصی) نیز استفاده میشد.
قلمرو ادبی: مراعات نظیر: «ماه، آفتاب و ستاره»، «کوه، زمین و بیابان»، «میغ، باران، برف، تگرگ، رعد و برق، قوس قزح» / تضاد: «آسمان و زمین»، «بحر و بر»
قلمرو فکری: 1 آگاه باش که هرچه آفریده شده و به وجود آمده، آفریده خدای بلند مرتبه است. / 2 اتفافاتی که در آسمان رخ میدهد، (پدیدههای طبیعی همچون توفان و...) همه از شگفتیهای آفرینش خداوند بلند مرتبه است. /3 که به تو فرمان داده تا در آنها بنگری. (تفکر کنی.)
در زمین، نگاه کن که چگونه بساط تو ساخته است1 و جوانب وی فراخ گسترانیده2 و از زیر سنگهای سخت، آبهای لطیف روان کرده، تا بر روی زمین میرود و به تدریج بیرون میآید.
در وقت بهار بنگر و تفکر کن که زمین چگونه زنده شود و چون دیبای هفت رنگ گردد، 3 بلکه هزار رنگ شود.
قلرو زبانی: در زمین: به زمین / بهتدریج: کمکم / چون: مانند / دیبا: نوعی پارچۀ نفیس و گران قیمت بوده است. / «چون» هر گاه به معنای «مانند» باشد، حرف اضافه است و واژۀ پس از آن متمم به حساب میآید؛ مانند «زمین چون دیبای هفت رنگ گردد.» در این نمونه «دیبای هفت رنگ» متمم است.
قلمرو ادبی: تشبیه: زمین به دیبا تشبیه شده است.
قلمرو فکری: 1 به زمین نگاه کن و در آن بیندیش که چگونه آن را زیر پای تو گسترده است. / 2 اطراف آن را گسترده ساخته است. / 3 مانند پارچه ابریشمین (از گلهای فراوان) رنگارنگ میشود.
نگاه کن مرغان هوا و حشرات زمین را هر یکی بر شکلی دیگر و بر صورتی دیگر و همه از یکدگر نیکوتر1؛ هر یکی را آنچه به کار باید، داد2 و هر یکی را بیاموخته که غذای خویش چون به دست آورد و بچّه را چون نگه دارد تا بزرگ شود و آشیان خویش چون کند.3 در مورچه نگاه کن که به وقت خویش غذا چون جمع کند.
قلرو زبانی: مرغان: پرندگان (در گذشته مرغ به معنای پرنده بوده است؛ اما امروزه یک نوع پرندۀ خانگی است) / هریکی به شکلی دیگر: هر کدام را با ظاهری متفاوت خلق کرده است / هر یکی را آنچه به کار باید، داد: به تمام آنها، هرچه لازم داشته است، بخشیده است. / چون: چگونه / بچّه را چون نگاه دارد: چگونه از بچهاش مواظبت کند / آشیان خود چون کند: چگونه لانه بسازد. / «را» در «هریکی را» به معنای «به» آمده است = به هر یکی؛ بنابراین «هریکی» متمم است.
قلمرو ادبی: تضاد: هوا (آسمان) و زمین / واژههای زیادی تکرار شده است.
قلمرو فکری: 1 یکی از دیگری زیباتر و بهتر / 2 به هر کدام، هر چیز که لازم داشت، عنایت فرمود. / 3 به هر کدام یاد داده که غذای خود را چگونه به دست آورد و بچه را چگونه نگهداری کند تا بزرگ شود و لانه خود را چگونه بسازد.
اگر در خانهای شوی که به نقش و گچ، کَنده کرده باشند، روزگاری دراز، صفت آن گویی و تعجب کنی1 و همیشه در خانۀ خدایی، هیچ تعجب نکنی! و این عالَم، خانۀ خداست و فرش وی، زمین است و لکن سقفی بیستون و این، عَجبتر است و چراغِ وی ماه است و شعلۀ وی آفتاب و قندیلهای وی ستارگان و تو از عجایب این، غافل؛ که خانه بس بزرگ است و چشم تو بس مختصر و در وی نمیگنجد.2
قلمرو زبانی: شَوی: وارد شوی، بِرَوی / به نقش و گچ کَنده کرده باشند: با گچ، نقش برجسته = (ابزار زدن) ایجاد و پر از نقش و نگار کرده باشند / صفت آن گویی: از آن تعریف میکنی / عالَم: جهان / بس: بسیار / مختصر: کوچک، اندک / نمیگنجد: جا نمیگیرد. / «شوی» چون به معنای «بروی» آمده است، فعل غیراسنادی است.
قلمرو ادبی: تشبیه: عالَم به خانۀ خدا، زمین به فرش، ماه به چراغ، آفتاب به شعله، ستارگان به قندیلها تشبیه شده است./ «مختصر بودن چشم» کنایه از کوتهبین بودن و نگاه عمیق نداشتن / تکرار: است، تو، وی و... .
قلمرو فکری: 1 اگر وارد خانهای شوی که گچ کاری شده باشد و نقشهای زیبا بر آن باشد. مدت زمان درازی از آن تعریف میکنی و به حیرت میافتی. / 2 ولی سقف آن (آسمان) ستونی ندارد و این شگفتانگیزتر است و چراغ این خانه ماه است و نور و روشنایی آن از خورشید و چراغ آویزهای آن ستارگان هستند و تو از این شگفتیها که در این خانه است بیخبر هستی؛ زیرا خانه بسیار بزرگ است و چشم تو کوچک و محدود بین است و قدرت دیدن این همه زیبایی را ندارد.
و مَثَل تو چون مورچهای است که در قصر مَلِکی سوراخی دارد؛ جز غذای خویش و یاران خویش چیزی نمیبیند و از جمالِ صورتِ قصر و بسیاری غلامان و سریرِ مُلکِ وی، هیچ خبر ندارد.
قلمرو زبانی: مَلِک: پادشاه / جمال: زیبایی / سریر: تخت پادشاهی / مُلک: فرمانروایی، پادشاهی / مورچه: متمم / سوراخی: مفعول (چه چیزی را دارد؟ =سوراخی) / مرجع ضمیر شخصی «وی»، قصر است.
قلمرو ادبی: تشبیه (چون به معنای مانند، از ادات تشبیه است) / مراعات نظیر: قصر، سریر، غلامان، مَلِک، مُلک.
قلمرو فکری: از زیبایی ظاهری کاخ و زیادی خدمتکاران و تخت پادشاهی آن آگاهی ندارد.
اگر خواهی به درجۀ مورچه قناعت کنی، میباش و اگر نه، راهت دادهاند تا در بستان معرفتِ حق تعالی، تماشا کنی و بیرون آیی؛ چشم باز کن تا عجایب بینی که مدهوش و متحیر شوی.
قلمرو زبانی: درجه: مقام / قناعت: قانع بودن، راضی بودن / میباش: باش / راهت دادهاند: تو را راه دادهاند، به تو راه دادهاند / «ت» در راهت ضمیر دوم شخص پیوسته یا متصل است / بستان: بوستان، باغ / مدهوش: سرگشته، بیهوش / متحیر: شگفتزده. /
قلمرو ادبی: اضافۀ تشبیهی: بستان معرفت (شناخت و معرفت به بوستان تشبیه شده است.) / کنایه: راه دادن کنایه از اجازه دادن.
قلمرو فکری: اگر میخواهی همچون مورچه به زندگی بسیار محقر و کوچک بسنده کنی، پس همین گونه که زندگی میکنی ادامه بده و در غیر این صورت، تو را در باغ شناخت خداوند راه دادهاند تا نگاه کنی. چشم دل را بگشا تا شگفتیهای آن را ببنی و پس از آن سرگشته و حیران شوی.
کیمیای سعادت، امام محمّد غزّالی
خودارزیابی (صفحهٔ 20 کتاب درسی)
1- کدام بخش درس، به روز رستاخیز، اشاره دارد؟
در وقت بهار بنگر و تفکر کن که زمین چگونه زنده شود و چون دیبای هفت رنگ گردد، بلکه هزار رنگ شود.
2- عبارت «هر یکی را آنچه به کار باید، داد» را توضیح دهید.
خداوند طبق عدل و داد، هر چیزی را که مورد نیاز آفریدههایش هست، در اختیارشان قرار داده تا بتوانند زندگی کنند. هیچ یک از آفریدههای خدا بدون حکمت، بدون برنامه و بیهدف خلق نشدهاند. خدای بزرگ همه آفریدهها را با برنامه و هدفمند خلق کرده است.
3- بند «… و مَثَل تو چون مورچهای …» چه ارتباطی با درک شگفتیهای آفرینش دارد؟
اگر انسان بخواهد آفریدههای هستی را درک کند همۀ هستی را به عنوان یک نظام کلی میبیند. در این نظام کل، نظامهای کوچکتری نیز وجود دارد که در ارتباط با نظام کل هستند. نظامهای کوچک از زاویۀ دید انسانها تعریف میشود یعنی چیزی را که ما از نگاه خودمان به اطراف داریم. پس اگر بخواهیم کل هستی و نظام کل را درک کنیم باید معرفت و شناختمان را از خالق هستی بیشتر کنیم.
گفتوگو (صفحهٔ 21 کتاب درسی)
1- دربارهٔ زیباییهای آفرینش که در کتابهای دیگر به ویژه قرآن کریم خوانده یا شنیدهاید، گفتوگو کنید.
در مورد زنبور عسل، عنکبوت و... میتوانید تحقیق کنید.
2- دربارهٔ جملهٔ «همیشه در خانهٔ خدایی، هیچ تعجّب نکنی!» گفتوگو کنید.
انسان در دنیایی زندگی میکند که پر از شگفتی آفرینش است. امام محمد غزالی مثالی آورده است: اگر ما وارد ساختمان پر نقش و نگاری شویم، حیرت زده میشویم و تعجب میکنیم چگونه است که در خانه خدای بزرگ زندگی میکنیم و تعجب نمیکنیم و حیرت زده نمیشویم.
فعالیتهای نوشتاری (صفحهٔ 21 کتاب درسی)
1- مترادف واژههای زیر را از متن درس بیابید و بنویسید.
سرگشته: حیران
رنگین کمان: قوس قزح
آفرینش: صنع
تخت: سریر
ابر: میغ
فرش: بساط
شناخت: معرفت
2- در عبارتهای زیر، هسته و نوع وابستهها را مشخّص کنید.
الف) سنگ سخت و آب لطیف
سنگ (هسته)
سخت (وابسته پسین - صفت بیانی)
آب (هسته)
لطیف (وابسته پسین - صفت بیانی)
ب) این همه آیات
این (وابسته پیشین - صفت اشاره)
همه (وابسته پیشین - صفت مبهم)
آیات (هسته)
ج) چه خلقت شگفت انگیزی!
چه (وابسته پیشین - صفت تعجبی)
خلقت (هسته)
شگفت انگیزی! (وابسته پسین - صفت بیانی)
د) کدام مستمع آگاه است؟
کدام (وابسته پیشین - صفت پرسشی)
مستمع (هسته)
3- پیام متن زیر را بنویسید.
«این عالَم، خانۀ خداست؛ چراغ وی ماه است و شعلۀ وی آفتاب و تو از عجایب این، غافل؛ که خانه بس بزرگ است و چشم تو بس مختصر»
شناخت خدا و تلاش برای شناخت از طریق دیدن آفریدههای خدا