درسنامه آموزشی فلسفه (1) کلاس یازدهم انسانی و معارف با پاسخ درس 4: آغاز تاریخی فلسفه
«در یک رودخانه دوبار نمی توان شنا کرد»
این جمله که برای بسیاری از اهل فکر و اندیشه به صورت ضرب المثل درآمده، خاستگاه فلسفی دارد. شبیه این جمله فراوان است و ما گاه و بیگاه آنها را بر زبان جاری میکنیم، گرچه ممکن است ندانیم از چه تاریخی وارد فرهنگ بشری شده است.
همین جمله متعلق به یکی از فیلسوفان قدیم است که در حدود 500 سال پیش از میلاد مسیح، یعنی 2500 سال قبل میزیسته است.
آغاز اندیشههای فیلسوفانه و تفکرات فلسفی، محور اصلی این درس است. از این طریق میتوانیم ریشۀ بسیاری از اندیشههایی را که اکنون در میان ما رایج است، بشناسیم و به سابقۀ تاریخی آنها پیببریم.
برای دانش فلسفه نمیتوان، از نظر زمانی آغازی تعیین کرد. همانطور که نمیتوان گفت فلسفه ابتدا در کدام سرزمین پدید آمده است. البته، این سخن دربارۀ همۀ دانشها صدق میکند.
بیتردید هر جا که تمدنی شکل گرفته کسانی هم بودهاند که دربارۀ اساسیترین مسئلههای هستی و زندگی بشر میاندیشیده و سخن میگفتهاند، گرچه آثار مکتوبی از آنان به ما نرسیده باشد و ما اطّلاعی از آن اندیشهها و سخن ها نداشته باشیم. برخی از تمدنها آن قدر قدیمیاند که در اثر گذر زمان و آمد و شد حوادث، آثار تمدنی آنها از بین رفته است. همین قدر میدانیم که تمدنهای قدیمتر و سادهتر، مقدمه و پلکان شکلگیری تمدنهای جدیدتر بودهاند و دستاوردهای آنها به تمدنهای جدیدتر منتقل شده است. با توجّه به این دلایل، اطلاعات امروز ما به هیچ وجه نمیتواند تاریخ دقیقی از آغاز فلسفه ارائه دهد؛ ما تنها میتوانیم براساس آثار باقی مانده، گزارشی اجمالی از دورترین اندیشههای فلسفی ارائه کنیم.
گزارشها حکایت از این دارد که ایران باستان یکی از سرزمینهای فلسفهخیز بوده و حکیمان و فیلسوفانی خداپرست در ایران میزیستهاند. سهروردی که از فیلسوفان بزرگ دورۀ اسلامی است، معتقد است که در دورۀ کیانیان انسانهای وارستهای بودهاند که هم به حکمت و فلسفه میاندیشیدند و هم دارای سلوک معنوی بودهاند. این حکیمان اندکی پیش از فیلسوفان دورۀ یونان باستان و برخی نیز همزمان و پس از آنان میزیستهاند.
در تمدنهای باستانی دیگر، مانند تمدنهای چین، هند، بینالنهرین و مصر نیز که پیش از تمدن یونان شکل گرفتهاند، کم و بیش حکمت و فلسفه رواج داشته و آثاری که حکایت از تفکر در مسائل بنیادین هستی داشته باشند، بهجای مانده است، مانند اوپانیشادها که شامل متون متعدد هندو است و گاتاها که سرودههای زرتشت میباشد.
تفکر در عبارات (صفحه 30 کتاب درسی)
1- باید «خود» را نگاه کرد، به «خود» گوش کرد، به «خود» اندیشید و در توجه به خود غرق شد. با نگاه کردن، گوش دادن، اندیشیدن و واقعیت دادن به «خود» است که هر چه که هست شناخته میشود. (اوپانیشاد 4)
این جمله بیان میکند که اولین گام در راه کسب معرفت، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی که پرتویی از انوار الهی است، پی میبرد و از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی میکند، لذا این جملهٔ اوپانیشادها حدیثی از امام علی را به ذهن متبادر میکند که «من عرف نفسه فقد عرف ربه». هرکسی خود را بشناسد خدای خود را میشناسد.
2- بیحد و بیتمام، پابرجاست بیصدا و بیجسم، تنها ایستاده است و تغییر را نمیشناسد... من نام او را نمیدانم برای نامیدن است که او را تائو مینامم. با زحمت سعی دارم از چگونگی او خبر بدهم، او را بزرگ می خوانم. (لائوتسه)
این جملات نشان میدهد که آنهایی که اهل تفکر و معنا هستند خدا را مییابند چرا که خداگرایی در فطرت هر انسانی نهاده شده است.
3- در آغاز، دو معنا بودند که آنها را توأمان میشناسند و یکی نیک و دیگری دروغ (= شر) است، در اندیشه، در گفتار و در کردار. از میان این معنا، هشیاران، نیکی را انتخاب میکنند، نه گمراهان. (اوستا، یسنا 3)
عقلا و خردمندان خیر و نیکی را انتخاب میکنند پس هر اندازه در تقویت تفکر و اندیشه خود کوشا باشیم در زندگی و در انتخابهای خود موفق عمل خواهیم کرد.
در این سه عبارت تفکر کنید و بگویید که هر عبارت به چه موضوع بنیادین و فلسفی اشاره دارد.
فلسفه در یونان
نخستین مجموعهها یا قطعههایی که به زبان فلسفی نگاشته شده یا جنبۀ فلسفی در آنها غلبه داشته، از یونان باستان به یادگار مانده است. به همین جهت از سرزمین یونان به عنوان مهد تفکر فلسفی یاد میکنند. در آنجا بود که دانش فلسفه شکل گرفت و تفسیر جهان با روش عقلانی رایج شد.
البته زادگاه فلسفۀ یونانی بخشی بود از سرزمین یونان باستان واقع در غرب آسیای صغیر (کشور ترکیه کنونی) که «ایونیا» نامیده میشد. در اینجا بود که در حدود شش قرن پیش از میلاد مباحث فلسفی پایهگذاری شد و اولین فیلسوفان یونان پا به عرصۀ وجود گذاشتند. در آغاز شکلگیری فلسفه، آنچه بیش از هر چیز این اندیشمندان را به خود مشغول میداشت، دگرگونیهایی بود که پیوسته در جهان طبیعت رخ میداد. آنها کوشش میکردند تا به دیدگاهی دست یابند که بتوانند به درستی این دگرگونیها را از نظر عقلی، تحلیل کنند. البته اندیشمندانی که در آن دوره بودند، فقط به تفکر فلسفی نمیپرداختند. آنان دانشمندانی بودند که کم و بیش با مجموعۀ علوم زمان خود، از جمله فلسفه آشنا بودند و به مسائل بنیادین هستی نیز توجه میکردند. حتی در آن ایام هنوز کلمۀ «فیلسوف» برای کسی به کار نمیرفت. در زمان سقراط بود که این کلمه بر سر زبانها افتاد که بعدا آن را توضیح خواهیم داد.
مورخان فلسفه «تالِس» را نخستین اندیشمند یونانی میدانند که اندیشه فلسفی مشخصی داشته است. وی در قرن ششم پیش از میلاد میزیست. از تالسِ هیچ نوشتهای باقی نمانده است و از روی نوشتههای فیلسوفان بعدی برخی از افکار او را به دست آوردهاند. تاریخ تولد و مرگ او مشخص نیست. ولی میدانیم که وی در حدود سال 580 قبل از میلاد دقیقاً پیشبینی کرد که در سال 585 پیش از میلاد خورشیدگرفتگی رخ میدهد و این خورشیدگرفتگی در همان زمان رخ داد. تالس که مانند دیگر اندیشمندان آن دوره به دنبال یافتن مبدأ تغییرات و دگرگونیها بود، عقیده داشت که آب اولین عنصر و پایه و اساس سایر چیزهاست و همه چیز، در نهایت، از آب ساخته شده است؛ زیرا او میدید که آب در درجات بالا بخار میشود و در درجات بسیار پایین منجمد و سخت میگردد و وقتی به صورت باران میآید، گیاهان از زمین میرویند. پس اینها هم حتما شکل دیگری از آباند.
یکی دیگر از فیلسوفان اولیه، فیثاغورِس است. او همانطور که پایهگذار ریاضی و هندسه است، یکی از پایهگذاران فلسفه نیز محسوب میشود. او ریاضیات را به گونهای خاص با فلسفه و عرفان در هم آمیخت و یک دستگاه فلسفی عمیق بنیان نهاد. ارسطو دربارۀ فیثاغورِس و پیروان او میگوید: « فیلسوفانی که به نام فیثاغوریان خوانده میشوند، نخستین کسانی بودهاند که خود را وقف ریاضیات کرده و باعث پیشرفت آن شدهاند. در نظر آنان، اصول ریاضی دربارۀ تمام موجودات صادق است و اعداد و اصول اعداد، همان عناصر اوّلی همه موجودات هستند.» میگویند لفظ «فلسفه» را او برای اولین بار به کاربرد. وی همچنین واژه «تئوری» را به معنایی که امروزه رایج است و نیز واژۀ «کیهان» را برای جهان برای نخستین بار استفاده کرد.
اندیشمند دیگر هِراکلیتوس است. شهرت وی در تاریخ فلسفه به دلیل دو اندیشه اوست؛ اوّلی وحدت اضداد است. او عقیده داشت که اموری که با هم ضد هستند، میتوانند با یکدیگر جمع شوند؛ مثلاً دامنۀ کوه، هم سربالایی است و هم سرپایینی. دربارۀ یک لیوان که تا نصف آن آب است، هم میتوان گفت نیم لیوان خالی است و هم میتوان گفت نیم آن پر است و این دو جمله تضادی با یکدیگر ندارند. پس وجود این اضداد است که جهان را میسازد و گریزی از ستیز و تضاد نیست.
دومین اندیشۀ مشهور وی تغییر و تحول دائمی جهان است. او میگفت «همه چیز در سیلان و حرکت است.» هیچ چیز ثابتی درا ین جهان وجودن دارد. دگرگونی، قانون زندگی و قانون کائنات است، بر همه چیز فرمان میراند و نمیتوان از آن گریخت. باید قبول کنیم که «نمیتوان در یک رودخانه دو بار شنا کرد.»
بررسی (صفحه 32 کتاب درسی)
1- تا چه اندازه این دو اندیشۀ هراکلیتوس را واقع بینانه و درست میدانید؟
اندیشه اول هراکلیتوس ایدهای بسیار مهم و پرمغز در تاریخ فلسفه است. هراکلیتوس ظاهر اشیا را کثیر و باطن آنها را واحد میدانست. عمق و نفوذ این اندیشه به اندازهای است که هگل که در تاریخ فلسفه نقطه عطف محسوب میشود این اندیشه هراکلیتوس را جزء مبانی فکری خود قرار داده است. در حکمت اسلامی نیز صدرالمتألهین با توجه به اصالت وجود و تشکیک وجود معتقد بود موجودات عالم از جهتی واحد و از جهتی کثیرند.
دومین اندیشه هراکلیتوس نیز در عالم طبیعت صادق است زیرا یکی از ویژگیهای جهان طبیعت مرکب از قوه و فعل بودن است همین ویژگی باعث میشود که جهان دائم در حرکت و تغییر باشد.
پس واقع بینانه و درست به نظر میآید.
2- آیا میتوان میان این دو اندیشه ارتباطی برقرار کرد؟ ارتباط این دو اندیشه نیز روشن است؛ حرکت و تغییر است که باعث میشود جهان مرتب از وحدت به کثرت و برعکس حرکت کند.
3- آیا میتوان گفت که یکی از این دو سبب پیدایش تفکر دوم در نزد هراکلیتوس شده است؟ بله میتوان گفت اندیشه اول سبب پیدایش تفکر دوم نزد هراکلیتوس شده است.
پارمِنیدِس از اندیشمندان بزرگ این دوره است که بنا به نقل افلاطون، سقراط در جوانی با وی ملاقات کرده است. او فلسفۀ خود را به صورت شعر عرضه کرده و با بیانی شاعرانه به توصیف عقاید خود پرداخته است. او برای نخستین بار به مفهوم «بودن» و «شدن» (وجود و حرکت) که از مفاهیم اصلی فلسفه هستند، توجه دقیق کرده و تفاوت آن دو را ذکر کرده است. وی بر خلاف هراکلیتوس، میگفت که هستی، یک امر واحد ثابت است و حرکت و شدن ندارد. او میگفت در جهان واقع، نیستی راه ندارد و نمیتوان گفت «نیستی، هست»، زیرا این جمله تناقض آمیز است. ما با یک واقعیت بدون تغییر و جاودان و فناناپذیر روبهرو هستیم. البته از طریق حواس نمیتوان به این واقعیت رسید. تنها با تفکر عقلی است که این حقیقت را میتوان دریافت. به عبارت دیگر: حواس فقط همین مرتبۀ ظاهری جهان و هستی را نشان میدهد که نشان دهندۀ امور مختلف و متغیر است. امّا با عقل میتوان به آن لایۀ باطنی و حقیقی هستی رسید که بدون تغییر و جاودانه است.

اندیشه (صفحه 34 کتاب درسی)
آیا میتوانید این استدلال پارمنیدس در خصوص حقیقتِ واحد و ثابت و جاودان بودن هستی را کامل کنید؟
اگر چیزی بهوجود آید، یا از وجود بهوجود میآید یا از لاوجود.
اگر از وجود به وجود آید در این صورت قبلاً هست.
اگر از لاوجود به وجود آید در این صورت هیچ چیز نیست زیرا از هیچ، چیزی به وجود نمیآید.
بنابراین: صیرورت توهّم است. وجود فقط هست و وجود واحد است.
سوفیستها
اندیشمندانی که تاکنون از آنها سخن گفتیم، عموماً در قسمتی از آسیای صغیر، که آن روزها جزء سرزمین یونان بود، زندگی میکردند و هنوز در آتن، خبری از دانشمندان بزرگ نبود. اما به تدریج دیدگاه این دانشمندان، آتن، پایتخت یونان را هم تحت تأثیر قرار داد و آتن به مرکز نظریات گوناگون و اختلافات فکری تبدیل شد. آرا و نظریات گوناگون و غالبا متضادی که این اندیشمندان عرضه داشتند، سبب شد تا نوعی تشویش و نگرانی بر مردم آن روزگار غالب شود و بذر بیاعتمادی نسبت به دانش و اندیشه در ذهن ایشان پراکنده گردد.
این آشفتگی فکری به ظهور دانشمندانی منجر گردید که منادی بیاعتباری علم وا ندیشه شدند. این گروه که خود را «سوفیست»، یعنی دانشمند میخواندند، به این دلیل که سخن اندیشمندان و جهان شناسان با یکدیگر متضاد است و آنها نتوانستهاند تفسیر درستی از جهان بهدست آورند، نظریات آنان را بیهوده دانستند و بهجای آموزش علوم به فن سخنوری روی آوردند و همانطور که گفته شد، به جای رسیدن به حقیقت، پیروزی بر رقیب را هدف قرار دادند و به آنجا رسیدند که اصل حقیقت و واقعیت را انکار کردند.
به کار ببندیم (صفحه 35 کتاب درسی)
مشخص کنید اندیشههای فلسفی زیر منسوب به کدام فیلسوف است و دربارۀ هر کدام شرح دهید.
1- اعداد و اصول آنها، مادۀ اولیۀ همه موجودات هستند.
نام فیلسوف: فیثاغورس
شرح: از نظر فیثاغورس اصول ریاضی حقیقت تمام موجودات را تشکیل میدهد و لذا اعداد و اصول اعداد، همان عناصر اولی همهٔ موجودات هستند.
2- اموری که با هم ضد هستند میتوانند با یکدیگر جمع شوند.
نام فیلسوف: هراکلیتوس
شرح: او اعتقاد داشت اموری که باهم ضد هستند میتوانند با یکدیگر جمع شوند لذا جهان از وحدت اضداد تشکیل میشود.
3- مادۀ اولیۀ همه چیز آب است.
نام فیلسوف: تالس
شرح: تالس رطوبت را مادة المواد میدانست و معتقد بود آب مایهٔ حقیقی موجودات است.
4- همه چیز در جهان در تغییر و دگرگونی است و هیچ چیز ثابتی وجود ندارد.
نام فیلسوف: هراکلیتوس
شرح: به اعتقاد او تغییر و تحول دائمی در جهان وجود دارد و دگرگونی قانون زندگی و قانون کائنات است و لذا نمیتوان از آن گریخت.
5- در جهان هستی دگرگونی وجود ندارد و همه چیز ثابت و واحد است.
نام فیلسوف: پارمنیدس
شرح: او برعکسِ هراکلیتوس معتقد بود لایهٔ باطنی و حقیقی عالم بدون تغییر و ثابت است که با تفکر عقلی میتوانیم آن را درک کنیم.